یادت هست..؟
هوس پیاده روی داشتی و آن ابرهای حسود،
"عشق روی پیاده رو" را تاب نیاوردند!
باران بارید...ما خندیدیم
تند شد... خنده کنان دویدیم
تندتر شد... سرپناهی را جستیم
باد هم به این معرکه ای که باران گرفته بود، اضافه شد
تو به آغوش من پناه آوردی
من از باد و باران تشکر نمودم!