دراز کشیده بودم. داشتم کتابم را می خواندم. "عوضی" نوشته ی ژوئل اگلوف. به پیام هایی که برای تبریک عید به دوستانم داده بود هم فکر می کردم. یعنی یک قسمت از ذهنم مشغول این بود که چرا جوابم را نمی دهند. شاید برای دید و بازدید عید به خانه ی خویشاوندانشان رفته اند و فرصت جواب دادن به پیام های من را ندارند. شاید امروز از دنده چپ از خواب بیدار شده باشند و اصلا حوصله عید را نداشته باشند. نمی دانم. همه این ها می توانند دلیل خوبی برای جواب ندادن به پیام های من باشند. شاید هم اصلا دوست نداشته باشند جواب پیامم را بدهند. شاید از من خوششان نمی آید اما من آنها را دوست دارم.
حوصله دید و بازدید های عید را ندارم. همه چیز خیلی تصنعی است. باید طوری رفتار بکنی که انگار از دیدنشان خیلی خوشحال شده ای در صورتی که می توانستی کل سال بروی دیدنشان. دوباره همان شوخی های بی مزه ای که در این جمع ها گفته می شود. "احسان موز بخور!"، "احسان پسته بخور!" و از این جور شوخی هایی که باید به آنها بخندی وگرنه انگار آدم عجیب و غریبی هستی. برای همین تصمیم گرفته ام امسال فقط برای دیدن کسانی بروم که از صمیم قلب دوستشان دارم. کسانی که طی سال به دیدنشان رفته ام یا اینکه فرصت نکرده ام ببینمشان اما دید و بازدید عید فرصت خوبی است برای اینکه بتوانم از هم نشینی با آنها لذت ببرم.
بهار فصل محبوب من است. نه فقط به این دلیل که در این فصل به دنیا آمده ام. البته خودش می تواند کافی باشد برای اینکه این فصل را دوست بدارم. اما همه چیز در بهار زیباتر است. شکوفه ها حالم را بهتر می کنند. صدای گنجشکان به من امید می دهند. برای من بهار نماد زندگی است. حالا نمی دانم زندگی قبل از مرگ یا پس از مرگ. هر چه باشد نماد تولدی دوباره است.
امروز صبح که از خانه پدریم به خانه خودم در حال رانندگی کردن بودم، به آسمان نگاه کردم و هوا صاف تر و آبی تر از همیشه بود. کوه از دور پیدا بود. داشتم آهنگی که غزل برایم فرستاده بود را گوش می کردم. عاشق قسمتی از آهنگ هستم که می گوید: "do you wonder if i wonder about you?". با خودم زیر لب این جمله را زمزمه می کنم. طوری که صدایم را حتی خودم نمی شنوم. دوست دارم آهنگ را با صدای بلند گوش کنم. دوست دارم در موسیقی غرق شوم.
هر کجا که هستید، در هر شهر، در هر کشوری که هستید، امیدوارم امروز را به خوشی بگذرانید. به کسانی که دوستشان دارید پیام تبریک عید بفرستید و بار دیگر، اینکه فرصت این را داشته اید که این آدم ها را دوست بدارید، قلبتان را سرشار از خوشحالی و رضایت کند.