ویرگول
ورودثبت نام
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوهباوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

به بهانه یک خاطره بد( زندگی ما در چنگال احتمالات تااصل قطعیات)

من که به شانس اعتقاد ندارم بیشتر به دنیای علت ومعلول و اسبا ب ومسببات معتقدم شما چی ؟

می‌دانید، بعضی وقت‌ها حساب‌وکتاب‌های انسان مثل چشم برهم‌زدنی به هم می‌خورند. وقتی داری با خودت فکر می‌کنی فردا چه کنم، باید در نظر بگیری در دنیای احتمالات زندگی می‌کنی، نه در دنیای قطعیات.

کمی باید حساب کنی؛ در شطرنج زندگی، دنیا مهره‌هایش را طوری دیگر تکان می‌دهد که چند لحظه قبلش در فکرت هم چنین حرکتی را تصور نمی‌کردی.

فراموش نکن در حوادث زندگی‌ات فقط تو علت نیستی. هزاران دلیل ریز و درشت آماده‌اند تا آن کنند تا این شود. البته شاید بعضی وقت‌ها تو آن کنی که این شود، و شاید هم تو این کنی تا آن شود یا هر چی تومی خواهی اسمش رابذاری ولی بدان هیچ دلیلی ندارد علت تمام اتفاقات زندگی‌ات خودت باشی.

که اگر این‌گونه بود هیچ وقت انسانی رنج و سختی نمی‌کشید، از بی‌عدالتی نمی‌نالید، از نداری دم نمی‌زد و هزار شکایت دیگر نمی‌کرد. پس حوادث آینده زندگی تو حاصل جمع اختیار محدودت در حال و حوادث غیرمترقبه و محیط جامعه‌ات و هزاران مورد دیگر است.

پس وقتی ، کمی می‌خواهی به آینده بیندیشی، بدان از خیالات تو تا اتفاقات آینده فاصله شاید از زمین باشد تا آسمان.

من تجربه‌اش را داشته‌ام. در تابستان ۱۳۹۵ در کنار اندک گوسفندانم حساب‌وکتابی می‌کردم که کدام یک را برای سال دیگر نگه دارم و کدام یک را به بازار فروشی ببرم و به قول معروف ردشان کنم و نانی از آن دربیاورم و خرج امورات زندگی شود.

خلاصه در همین فکرها بودم که نزدیک جاده‌ای که باید از آن عبور می‌کردم تا به جاده ورودی روستا برسم، در همین لحظه یک موتورسیکلت از پشت آمد. و طبیعت گوسفندان است که به کوچک‌ترین حرکتی رم می‌کنند. در همین لحظه ماشینی آمد که ۱۳۰ کیلومتر سرعت داشت و تمام دسترنج یک‌ساله به لحظه‌ای به فنا رفت.

هم اینجا این اتفا ق افتاد

بیشتر برای همه گوسفندان برای همین بره دلم سوخت

آن لحظه بود که فهمیدم زندگی در هر لحظه خود نمایشش را از رنگی به رنگ دیگر به انسان نشان می دهد . بعدالظهر آن جمعه که آن گوسفندان را به چرا می‌بردم، فکر هم نمی‌کردم باید تا ساعت ۱۲ شب، بی‌میل به باز کردن روزه ماه رمضان ، باراننده ماشین مشغول کارهای لازم برای ارائه وپرداخت بیمه گوسفندان در پاسگاه پلیس باشم.

البته این یک مثال پیش‌وپا افتاده بود و من مقداری خسارت آن گوسفندان را گرفتم و تمام شد.ولی ۲روزکامل در شوک بودم و اگر لحظه ای جلوتر رفته بودم، خود هم احتمالاً با همان گوسفندان مرگ را تجربه می‌کردم.

غرض از بیان این خاطره، مرگ چند گوسفند نبود؛ بلکه تغییر لحظه ای صحنه‌ یک مسئله در زندگی حتی بدون دخالت دستان ما بود. پس هر وقت از آینده می‌خواهی سخن بگویی، ان‌شاءالله یادت نرود که اعتمادی که به پشتوانه خودت وابزارت برای زندگی آینده ات به تنهایی نیست.

زندگیماه رمضان
۱۸
۵
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
باوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید