ویرگول
ورودثبت نام
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوهباوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
خواندن ۶ دقیقه·۱۶ روز پیش

سلطان و شبان

در این مقاله بررسی می کنم که شبان (چوپان) سلطان (حاکم)در استفاده از از مرتع ومنابع کشورچه شباهت هایی باهم دارند. البته تصویر من از چوپان چوپانی است که محل زندگی من است وگرنه شاید جاهای دیگر مسئله متفاوت باشد ولی برای تقریب به ذهن حالات مختلف یک چوپان را در مراتعی با شرایط مختلف در روستایی که ساکن هستم .در نظر میگیریم.

۱ - مرتع پرعلفی در بهار

که چوپان اگر گوسفندان راهم به حال خود بگذارد خودشان سیر می شوند. جایی می نشیند کتری را روی آتش می گذارد نی زنان کیف می کند بی خیال گوسفندان فعلا که هست بخورند. گور پدر ۲ ماه بعد هر چه می خواهد بشود نهایتا خار وخاشاک می خورند. اصلا نباشد او حقوقش را از صاحب گوسفندان می گیرند. گوسفندان هم که فعلا سیرند. این حکایت کشورهای دارای منابع خدادادی است که خام می فروشند نه به فکر تولیدند ونه آینده راپشیزی در اندیشه دارند. فعلا نفتی است می خوریم فردا دوباره همان می شویم. بنز سواریم شتر سوار می شویم. بعضی اینجور کشورها الگویشان می شوند نه کشورهای زحمت کش شرق آسیا.

۲ - جایی که چوپانی در فصلی علف نیست

و فقط منابعی مانند باقی مانده کاه وکلش بر جای مانده از گندم های دروشده در اختیار دارد و منابع برای اینکه گوسفندان تابستان گذرانی کنند کافی است و میش های گله آبستن شوند. در واقع گله به هدف وکمال خود برسد ولی نیاز زمان بندی درست چرا و مدیریت مناسب ولی متوسط چرا هست. در این حالت چنین چوپانیم شبان متوسطی است نه چندان ماهر چون مثلا صبح باید در بیرون از غرقگاه گوسفند را بچراند و غروب کمی از مرتع استفاده کند و در این حالت هم گوسفندان معمولا سیر می شوند و گرسنه به آغول خانه ها نمی روند.

در مدیریت منابع هم بعضی کشورها منابع محدود ولی کافی برای رشد وکمال دارند فقط نیاز به کمی تلاش و مدیریت عاقلانه هست.

۳ - حالتی که مرتع فقیر است و پر از خار و خاشاک

ولی به هرحال چوپان باهنرمندی در همان خاروخاشاک چنان گله را درست می چرخاند که گوسفندان سیر به آغول می روند و چوپان مهارت واقعی چراندن دارد ولی گله هم باید سالم وچرنده باشد که او توانایی اش به هدر نرود. این مثال کشورهایی است که از نظر منابع خدادادی ضعیف و حتی فقیرند ولی ازنظر مدیریت قوی و همراهی عمومی شاهکاری هستند مثل بعضی از کشورهای شرق آسیا.

۴ - حالتی که مرتع ضعیف و یا قوی و یا متوسط است ولی چوپان بانامردی دور گوسفندان می گرددوآنها را می نشاند.

این یکی از مهارت های چوپانی است که ظهر که چوپان ها استراحت کنند چای و نهاری بخورند دور گله می گردند. گوسفند ناخودآگاه می نشیند و چوپان نهاری می خورد ۲ تا ۳ ساعت بعد گوسفندان را دوباره به چرا می برد. در اصطلاح عامیانه مادر خراسان گله را کِش می دهد. حال فرض کنیم چوپانی همان اول صبح که گوسفند را به صحرا برد با دور زدن های فراوان دور گله خوابشان کرد و خود مشغول خوردن و استراحت شد. آیا این اصلا چوپان است یا یک خیانتکار؟ آیا فرق می کند مرتع پرعلف باشد یا خشک لم یزرع؟ او به هرحال همه گوسفندان را خواب کرد و خودش لذت برد. البته دیر یا زود گوسفندان از روی گرسنگی بر خواهند خواست و عیش چوپان را برهم خواهند زد. ولی هدف چوپان در رفتن از کار چوپانی است. قصه کشورها همین است. گاهی فرقی نمی کند منابعی باشد یا نباشد. حاکم و مردم در هر صورت اگر دنیا را آب ببرد همه را خواب خواهد برد و درد ناکش اینست که همه به عمد چنین می کنند. حال شاید همان مردمی که خودشان خوابیدند و کار نکردند همچون آن گوسفندان به یکباره طغیانی کنند که نتیجه اش چوپانی عصبانی است و گله ای پریشان که صبح تا ظهر در این کش مکش ها وقت گذرانده سیر که نشده فقط به تیپ و تار هم زده و هیچ.

۵ - حالتی که چوپان اهل خواباندن گله نیست ولی دست کج است

کسی را از بیرون اجیر کرده تا گوسفندی را از میان گله بدزدد و به همان فرد بدهد تا در جایی امن نگهداری کند و چنین چوپانی کارش را عالی انجام دهد ولی با کش رفتن از گوسفندان کم کم گله را به مرگ می کشاند. درست مثل مدیری که پرکار است ولی با خلافکاری و اختلاس هایش کارهایش را به باد فنا داده، اعتماد جامعه را از بین می برد و در واقع جامعه بی اعتماد، جامعه ای بی روح و مرده است.

۶ - جایی که واویلاست

چوپان هم از زیر کار در روست هم گوسفند می خواباند هم اسب دزدی اش را می تازاند. در چنین حالتی صاحب گله و خود گله باید دودستی برسرش بزنند که نه گوسفند سیر می شود و هم زندگی و عمر گله زمین گیر و فلج می شود. درست مثل جامعه ای است که مدیرانی دارد نه پرکارند، نه دست پاک، نه عالمند، نه متخصص، نه مدیر، و نه زلالند تا دست و پاکی و تعهد به کشور و جامعه داشته باشند.

موانع کار چوپان و سلطان

کمبود منابع: هر قدر چوپان گله قوی و ماهر باشد، گاهی موانعی وجود دارد که امکان چرا به او داده نمی شود.

در مرتع هیچ گیاهی برای چرا نباشد، چوپان چه چیزی را بچراند؟ این حالتی است که مدیری با منابع مالی خالی مواجه است.

اگر خزانه خالی تقصیر خود مدیر نباشد، خودش تلاش کند؛ اگر نشد حق با اوست.

گله مریض: گله ای که حال راه رفتن و میل به چریدن ندارد، حتی با چوپان ماهر سیر نمی شود. درست مثل جامعه کم‌کار و افسرده که مدیر هر چقدر مصمم باشد کارگر نمی شود.

محدودیت‌های بیرونی: اگر از بیرون اجازه چرا و گردش آزاد از گله گرفته شده باشد، چوپان ناچار است از راه‌های فرعی و مخفی گله را به چرا ببرد.مثل اینکه منابع طبیعی بی دلیل چرا را در منطقه ای ممنوع کند.

استعاره: کشوری که تحریم می شود و مجبور است منابع خود را از مسیرهای مخفی تأمین کند. در این حالت، مدیر نه قهرمان است و نه خیانتکار، بلکه ناگزیر به حفظ کشور با هر هزینه‌ای است.

پی نوشت :این مقاله به هیچ عنوان دنبال قیاس انسان های جامعه با گله گوسفندان نیست فقط از استعاره ای که بزرگان فلسفه ودین چون افلاطون برای سیاستمدار وحاکم در نظر گرفته به عنوان یک مثال و تصویرسازی بهره گرفته شده است.

پی نوشت ۲: کشورهایی در مورد حالات مختلفی که در مقاله ذکر شد در ذهنم بود که به دلیل عدم اطمینان به صحت نسبت دادن با آنها از بیانش پرهیز کردم .

پی نوشت ۳: در مورد ایران هم اظهار نظری نکردم، با اینکه نظراتی داشتم ولی همین قدر می دانم ایران شوربایی به قول عراقی ها وآش شعله قلم کاری است که از توصیف حالاتش به هیچ نتیجه روشنی نرسیدم .جز اینکه بگویم ایران همه ی این حالات هست وهیچ کدام نیست کشوری با توسعه نا متوازن هیکلی بی قد واندازه متناسب در بخشی پیشرفت بد نبوده خوب بوده در جایی که خیلی ضعیفیم مدیریت ها معمولامتوسط روبه ضعیف و افرادی که هیچ کدامشان از رئیس و مرئوسشان علاقه ای به فعالیت وزحمت کشیدن ندارند .نظر شما چیه؟

---

منابع طبیعیمنابع مالیحکومتچوپانگله
۲۶
۵
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
باوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید