ویرگول
ورودثبت نام
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوهباوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
خواندن ۲ دقیقه·۳ ماه پیش

صادقانه نویسی من در ویرگول ۲

اول مهر ۱۴۰۴

شروع سال تحصیلی ۱۴۰۴

این مدرسه سال اول دبیرستان من در سال ۱۳۸۰ همه این موضوعات این پست اینجا بود-مدرسه نظام مافی تهران مهرآبادجنوبی
این مدرسه سال اول دبیرستان من در سال ۱۳۸۰ همه این موضوعات این پست اینجا بود-مدرسه نظام مافی تهران مهرآبادجنوبی

امروز اول مهره. یاد دوران مدرسه بخیر؛ یاد روزهایی که تموم دغدغه آدم درس خوندن بود. تازه اونم بزرگترین مصیبت دنیا به حساب می‌اومد. مثلا می‌گفتیم: وای فردا شنبه امتحان ریاضی داریم! یا ذوق می‌کردیم که یه روز تعطیل بشه و بگیم: «فیتیله، فیتیله، فردا تعطیله!»

چقدر بچه‌ها به قول خودمون «جیم» می‌زدند و از روی دیوار مدرسه می‌پریدند بیرون. من اما کلا بچه‌ی ساکتی بودم، تو مدرسه دوست زیادی نداشتم. این روند ادامه داشت تا سال سوم راهنمایی.

اول دبیرستان دیگه نمی‌دونم چی شد. فواران نوجوانی بود؟ بحران هویت بود؟ هر چی بود باعث شد من که همیشه ساکت بودم، یه‌هو شلوغ بشم. یادش بخیر… نه غلام، خشایار، حمید لولایی… مثل زیر آسمان شهر، کلاسو به هم می‌ریختیم.

خلاصه، بقیه‌ی قصه مال اول دبیرستانه؛ اوج دوره‌ی خودکم‌بینی من. نوجوانی دوره‌ی بروز آدمه، ولی من حس می‌کردم ناتوان‌ترین آدم زمینم، زشت‌ترین آدمم و همه از من بهترن. وقتی شرایط اونجوری باشه، جلب توجه هم پیش میاد.اوج احساس خود کم بینی نسبت به دخترا بود

نمی‌دونم چرا اینا رو نوشتم، ولی پشیمون نیستم. این هم یه برهه از عمرم بود. بی‌خیال… سال اول دبیرستان تا آخر نرسید. من فقط تو خونه خوندم، رفتم امتحان دادم، همه رو نمره گرفتم جز عربی که تک‌ماده خوردم. در واقع اصلا تو کلاس نبودم و حالم هم جالب نبود.ولی اصلا روزهای خوبی نبود ولی توی زندگی من بوده دیگه نمی تونم پاکش کنم یعنی پاک کن زمان بهت نمیده بری گذشته نا جور وروزهای بد را پاک کنی

شاید گفتن اینا برای همه آسون نباشه. اینکه برای جلب توجه با معلم شوخی کنی، بگی «نه غلام» و «شیشه نوشابه»… اما من می‌نویسم. هر کی می‌خواد ادامه بده نوشته‌هامو بخونه، یا علی. هر کی هم نمی‌خواد، بازم یا علی.میدونید به نظرم کسی می نویسه اگه نتونه از خودش وحالش بنویسه از زندگیش بنویسه نمی تونه از چیزهای دیگه بنویسه کسی که از نوشتن احساسات اتفاقات وحوادث زندگی خودش طفره می ره وبا خودش روراست نیست نمی تونه حداقل دل نویس باشه من که اینجوری فکر می کنم من اومدم اینجا خودمو واحساساتم در قالب نوشته بیان کنم پس اگه اینها را ننویسم یک فریبکارم تا نویسنده البته درمقابل دیگران در برابر دل خودم چون اینجا دیگه برام چندان مهم نیست چند نفر پست ها رو می خونند می خوام رها باشم حالمو خوب کنم .ودیگر هیچ شایدم اشتباه فکر کنم ولی به نظر خودم کارم درسته .

خلاصه ما «یا علی» گفتیم و عشق آغاز شد. از صداقت زیباتر چیزی ندیدم. برای همین اسم این پست رو می‌ذارم:

صادقانه‌نویسی من در ویرگول – ۲ / اول مهر ۱۴۰۴

سالمدرسهجلب توجه
۲۱
۵
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
حسین تقوایی دل نویسی تنها از پشت کوه
باوردارم هر چه می بینیم و ازکنارش می گذریم می تواند بهانه نوشتن باشد بی تفاوت از کنار هیچ صحنه ای نباید گذشت چه زیباست که با نوشتن ماندگارش کنیم
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید