
یک علاقه ای که من دارم که اصلاً چیز خوبی نیست: سیاست است . گوشیام را که باز میکنی، همهاش خبر و تحلیل سیاسی است.
یک روز داشتم کانالها را بالا و پایین میکردم که چشمم خورد به جملهای از یکی از «بزرگان» سیاست که قلبا به صداقتش احترام می گذارم : «ما با دنیا دشمنی نداریم، ومیخواهیم مذاکره کنیم.»
یعنی چی؟ مگه ما با دنیا زنوشوهریم که دعوا نداریم؟ تازه آنها هم هر روز کاسه و بشقاب پرت میکنند و پایشان به دادگاه خانواده باز است!ودرآن رژه می روندمثل نیروی زمینی ارتش . یا مگر کبوتر عاشقیم که هیچ وقت با هم بحث نکنیم؟تازه شاید آنها هم در پایان ماجرای عشقیشان فرمایش کنند . نه انگار عشقی بود نه روزگاری .
دنیا که باغ گل نیست. مذاکره هم یک جور دعواست،درواقع یک گیس کشی محترمانه که فقط لباس رسمی تنش کردهاند درآنچای میخورند. با هم قدم می زنند مثل دو دوست که سالها باهم رفیق اند ودر پارک باهم مشغول اختلاط هستند آخر قصه هم هر طرف مثل دو تا دزد دنبال سهم خودش است.
فکر کردی پوتین و ترامپ قرار است بروند آلاسکا شب شعر عاشقانه بگیرند؟ نه بابا! وقتی پای منافع وسط باشد، میشوند مثل گرگ زخمی روی گوسفند؛ حالا هم قربانیشان اوکراین است.
این همان دنیایی است که هزاران نفر در جنگها کشته میشوند و آب از آب تکان نمیخورد.
واقعیت این است: دنیا دنیای دعواست، یک روز با توپ و تانک، یک روز با لبخند و مذاکره.
مسئولان محترم ماباید مذاکره کنیم اما انشاالله ازموضع قدرت .تا سهم ایران عزیز را ازدنیا یی که که دنیای زوراست بگیریم.