بعضی وقت ها دلم میگیرد. فرقی نمیکند چه موزیک غمگین باشد چه نوحه دلسوز باشد چه حرف جگر سوزی بگویند.
دلم که بگیرد بغضم میگیرد. فقط میتوانم به امام حسین پناه ببرم. خیلی وقت ها از دستش شاکی میشوم و خیلی وقت ها التماسش میکنم که حالم را خوب کند.
روزی که باید گریه ام همه جا را بردارد اشک چشم هایم خشک میشود و روزی که نباید گریه کنم به یک حرف هم بغضم میترکد.
خیلی حرف ها تفکرم را عوض میکند.
بعضی وقت ها دلم میخواست کاش معنی این حرف را نمیفهمیدم کاش چیزی از این مسئله نمیدانستم.
به قول یکی انهایی که میدانند عذاب میکشند و آنهایی که نمیدانند عذاب میدهند.
دل است دیگر مگر میشود جلویش را گرفت.
شیطان جلو تر از چشم آدم راه میرود و زهی خیال باطل
میبینی کار از کار گذشته و تو مرتکب گناهی شده ای که نباید بشوی.
۶ روز است دلم دگرگون است به چیزی کوچکی دلم میگیرد.خنده هایم دگر ته کشیده.لب هایم
به بالا کشیده نمیشود دلم آشوب است و وقتی که فکر میکنم دلم میگیرد.
آیا کسی بوده که مثل من دلش بگیرد. در یک چشم نگاه کردن.دلش آشوب شود و استرس بگیرد و گریه هایش تمامی نداشته باشد. اینها نشانه چیست؟
۶ روز است که دلم میگیرد وقتی فکر میکنم. استرس امانم را بریده.توان غذا خوردن ندارم.فقط فکر و خیال کار روزانه ام است . به چیز کوچکی گریه ام میگیرد.
این ها نشانه چیست؟