روزهای اول کارم خیلی پیش میآمد که با همکاری کمی صحبت کنم و در حالی که احساس میکنم حق به جانب من هست، نتوانم حرفم را به کرسی بنشانم. اینجور وقتها به نتیجه میرسیدم که طرف عوضی است! قهر میکردم، قید متقاعد کردن طرف را میزدم و عطایش را به لقایش میبخشیدم.
مدتی که گذشت احساس کردم آدمهای عوضی اطرافم خیلی زیادند و کار بیش نمیرود. رفتم با یکی از رفقای با تجربه در شرکت کمی درد و دل کردم. نتیجه اون درد و دل، یادگرفتن چند تا تکنیک ساده برای مقابله با آدمهای عوض بود، که در طول سالهای بعد نه تنها خیلی به کارم آمد بلکه در موارد زیادی توانستم از آدمهای عوضی رفقا و حامیان خوبی بسازم.
۱- شرکتون یک شرکت عوضی نیست. امکان اصلاح یک شرکت عوضی خیلی کم است.
۲- تیمتان یک تیم عوضی نیست. امکان اصلاح یک تیم عوضی هم خیلی کم است.
۳- در شرکت روشی برای انتقال سریع اطلاعات وجود دارد. مثلا از اسلک*، گوگلداکس و ابزارهای مشابهی برای انتقاد ایدهها وجود دارد. من شخصا گوگل داکس را خیلی دوست دارم چون امکان کامنت گذاری روی متن را دارد و میتوان خوب بحث کرد.
اگر این سه تا پیش فرضی وجود دارد، روش من نوشتن دقیق ایده و به اشتراک گذاشتنش بین افراد درگیر در پروژه است. در تمام مدت نوشتن ایده تلاش میکنم منیت و غرورم را کنار بگذارم و هیچ تلاشی برای اصلاح آدم عوضی نکم.
هر گونه خطا در این مرحله میتواند منجر به شخصی شدن اختلاف شود. اگر کار به اینجا کشید، لطفا من را فحش ندهید و خودتون گند زدید، خودتون هم باید جمعش کنید.
از آدمهای اطرافتان به خصوص آدم عوضی داستان بخواهید که نظرشان را در خصوص متن شما بدهند. سعی کنید متن کوتاه باشد. دقیقا به مشکل اشاره کند، روی دلایل خوب بودن نظرتان تاکید کنید و به هیچ وجه برای جواب دادن به فرد عوضی تلاش نکنید.
تا میتوانید ذهن افراد تیم را درگیر کنید و صادقانه بخواهید در بهبود ایده به شما کمک کنند. تلاش کنید تا میتوانید سوالات را جواب بدهید (گوگلداکس برای این کار عالی است). برای بار هزارم تاکید میکنم هدف اثبات شما یا عوضی بودن فرد عوضی نیست. منیت خود را فراموش کنید، به اشخاص جواب ندهید و فقط به بهبود ایده فکر کنید.
اگر بتوانید چنین فضایی ایجاد کنید، عوضی بودن را برای خودتان و افراد اطرافتان بسیار سخت میکنید. هر گونه عوضی بودن به سرعت توسط افراد دیگر تیم دیده میشود و خوب کسی هم دوست ندارد عوضی جمع باشد.
خوب احتمالا تا حالا منظور من از آدم عوضی در عنوان پست را فهمیدهاید. در اکثر موارد کسی عوضی نیست. به قول وکیل جماعت تا گناه کسی ثابت نشده، باید فرض را بر بیگناهی گذاشت. مشکل در قریب به اتفاق موارد، مشکل در ارتباط بین افراد است. وقتی این مشکل وجود داشته باشد، غرور و منیت افراد نمیگذارد کار جلو برود. به تجربه در محیطهای کاری (و شاید محیطهای دوستانه) هر گاه احساس میکنم فردی عوضی است، اول تلاش میکنم مسیرهای ارتباطی را مرور کنم. آیا همه چیز درست است؟
* بخواهم صادق باشم، خیلی از اسلک سر در نمیآورم. شاید از سن و سالم گذشته باشه.