
وسوسه به همراه سوزش باد می آید. وسوسه به آدم می گوید:" حالا اینکارو بکن، مگه چیمیشه؟"
وسوسه به پوست و گوشت آدم مانند کنه ای می چسبد و آن را رها نمی کند. وسوسه زمانی می آید که شما در مسیر درست قرار گرفتید، وسوسه به شما می گوید اگر خلاف آن انجام بدهید چیزی نمی شود.
مثل یک نفر که رژیم گرفته است و وسوسه مدام ریز زمزمه می کند:" که چی؟ چرا فست فود رو دوباره امتحان نکنی؟"
کلمه ی دوباره نیز اینجا مهم است. شما وسوسه می شوید به عادات غلط خود برگردید، حس می کنید دوباره تازگی دارد، حس می کنید هنوز هم می توانید از آن لذت ببرید. منتها فرقش این است که اینبار از خاطراتش آگاه هستید، می دانید فلان کار به شما آسیب می زند. با این حال گاهی ما آدم ها گول طعم شرین وسوسه را می خوریم. اما وقتی شربت وسوسه را سر می کشیم، گلویمان می گیرد، چشمانمان تار می بیند. اینبار که می دانستی قرار است چه اتفاقی بیفتد، پس چرا وسوسه شدی؟!
هیچ توضیحی برای این موضوع وجود ندارد. شربت وسوسه قابلیت این را دارد که هر کسی را گول بزند.اما آدم ها انتخاب می کنند این جام زرین زهر آلود را بنوشند یا ننوشند.
مشکل من این است، اینبار جام زرین زهر آلود بسیار زیباست. بسیار ظاهر دلنشینی دارد. وسوسه می شوم به همان نغمه ی قبلی بگردم، کار های قبلی را بکنم. اما، نمی دانم. مادرم مدام هشدار شربت وسوسه را به من می دهد. من آن را در دستان خودم می فشارم و شربت درونش هر لحظه غلضت بیشتری پیدا می کند.
ماندم، شربت را بنوشم یا ننوشم؟
بروم یا که نروم.
اسپانسر این قسمت مجدد گربه نینجا
