ویرگول
ورودثبت نام
Naghmeh.Ilbeigi2
Naghmeh.Ilbeigi2اکانت اصلی:https://virgool.io/@naghmeh.Ilbeigi اینجا مخصوص این است که بگویم از نجوای دلم و وز وز هایی که در مغزم می گذرد!
Naghmeh.Ilbeigi2
Naghmeh.Ilbeigi2
خواندن ۳ دقیقه·۶ ماه پیش

سر گمشده

وقتی واژه ی سردرگم را می شنویم ناخودآگاه به یاد کلمه های چون آشفته و پریشان می‌افتیم. اما آیا تا به حال به این فکر کردید که افراد سردرگم، سرشان را گم کردند؟ به آن معانی که بدون سر و مغز راه بروند که نه!

به آن معنا که سرشان در این دنیای عظیم گم شده است. من هم فکر می کنم سر خودم را همین گوشه کناری گم کرده باشم.

من اعتقاد دارم زندگی یک نواخت، روی یک ریتم، یک ضرب آهنگ، کسل کننده است. اما این روز ها آنقدر آهنگ زندگی تند شده است‌ که‌ فرقی با رپ ندارد. نمی فهمم. گیج شدم. سردرگمم.

خیلی وقت است که نشسته ام تا کسی مرا کمک دهد و سرم را پیدا کنم. اما کسی نیامد، اگر هم آمد آدرس اشتباهی به من داد. تنها کسی که سرم را به خوبی می شناسد خودم هستم، خودم باید پیدایش کنم. اما چطوری؟

با خودم می گوییم شاید اگر بپرسم، بهتر بفهمم.

من که هستم؟ من چرا هستم؟ چرا به این دنیا پا گذاشتم؟ چطور باید رفتار کنم؟ در هر موقعیت و با هر شخص‌چه مدلی باید باشم؟ آیا باید نغمه ی جدیدی بسازم؟

با‌ پرسش به جایی نرسیدم. اما گمان می کنم، با فکر کردن شاید به جایی برسم. دلم می خواهد بشنوم، زمانی که افراد دیگر سرشان را گم کردند، چیکار کردند؟ یا اصلا چرا سر ها باید در این دنیای بزرگ گم شوند؟ مگر نباید سر جایشان باشند؟

با خودم فکر کردم. فکر کردن همیشه جواب می دهد. فهمیدم اگر به دنبال سرم می گردم، باید راه های جدید یاد بگیرم و همیشه به یک شکل نباشم.

آرام روی تخت دراز می کشم و به نوشته هایم خیره می شوم‌.

اتفاقات و افراد باعث می شوند آدم ها خیلی تغییر کنند. می گویند که گذر هر آدمی به زندگیت می افتد،بی دلیل نیست. آدم اگر بخواهد می تواند چشم و گوش باز کند. می تواند یاد بگیرد، حتی از بدترین آدم ها!

سرم را تکان می دهم و سرنخ بعدی را می خوانم.

من به دنبال سر خودم می گردم اما دیگران مرا نیز آشفته کردند. نمی فهمم. آیا توهم می زنم یا دارم گول می خورم؟ آدم ها آنقدر وجه های مختلف دارند که از بعضی های آنها حتی خودشان هم خبر ندارند‌. گاهی آدم ها رفتار های عجیبی از خودشان نشان می دهند. شاید هم رفتارشان عادیست و این شما هستید که تصور می کنید که همه چیز طبق ذهن شما پیش می رود‌. از کجا می دانید چیزی که شما فکر می کنید درست است؟ بالاخره انسان جایز الخطاست.

اما شاید هم درست بگویید ولی دلیل منطقی کافی برای اثبات آن نداشته باشید. شاید هم اصلا شما کاملا اشتباه می کنید و تصوری که از آنها در ذهن خودتان ساختید را آنقدر بزرگش کردید که دیگر فرق واقعیت و خیال را تشخیص نمی دهید. جمله ی " اون آدمی که فکر می کردم نبودی" هم از اینجا نشئت می گیرد. شما تصور خودتان را از افراد جوری می سازید که فکر می کنید شخصیت آنها اینطور است. برای اینکه آشفته و درمانده نشوید، اول سعی کنید بشنوید. درک کنید. فکر کنید. بعد شخصیت آن آدم را ذهن تان به تصویر بکشید. یادتان باشد، حتی اگر یک روزی با یک فرد در حد اعلا هم صمیمی و داداش مشتی شوید، هنوز هم ابعاد دیگری از آن آدم هست که شما از آن خبر ندارید، همانطور که گاهی از ابعاد های مختلف وجود خودتان خبر ندارید.

اینطوری نمی شود، افکار هایم و نوشته هایم خیلی پراکنده است. سراغ سر نخ بعدی می روم.

برگردیم سر کلمه ی سردرگمی. حس می کنم مردم هم نیز سرشان را گم کرده اند. منتها آنها آشفته خاطر نیستند، آنها به آن افتخاری می کنند. به بی فکر بودن افتخار می کنند، حلیه گری و سو استفاده گر را ارزشمند می دانند.‌ هر‌چه بدتر، بهتر. هر چه خوب تر، بدتر!

آهی می کشم. سرنخ ها برایم مبهم و گنگ است. و در این دنیای که هیچکس تکلیفش با خودش معلوم نیست، من هنوز دنبال سر گمشده ام هستم.

اینجا متاسفانه عصبانیه چون لباس نینجایش گم شده
اینجا متاسفانه عصبانیه چون لباس نینجایش گم شده

اسپانسر برنامه: گربه نینجا

هنوز دنبال سر گمشده ام هستم.

دلنوشته
۲
۰
Naghmeh.Ilbeigi2
Naghmeh.Ilbeigi2
اکانت اصلی:https://virgool.io/@naghmeh.Ilbeigi اینجا مخصوص این است که بگویم از نجوای دلم و وز وز هایی که در مغزم می گذرد!
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید