ادیت: این اهنگه مودمه گوشش
حنا دیگه اکثرا حالم بده وقتی همه چیز تبدیل شده به اون حنا!!!
حنا دیگه دنیا خیلی داره سیاه میشهدمن هم با این که روحم سیاهه از تاریکی بدم میاد
حنا اینجا ششده ی خونه ی همون هیولاهه خونه ی همون دیو سفید و درهاشم قفله، بذار فرار کنم وقتی جدیدا شیشه سنگ میشکونه!
حنا تو ارزوم بودی!! خوشحالم که ارزوم موندی و خوشحالم که داخل زندگیم داشتمت!
حنا موسیقی هم دیگه حالمو خوب نمیکنهدغمگین گوش دادم شادش کردم رپ، پاپ، ار اند بی
از *** گرفته تا خلسه و تتلو فقط یاد اون رو برام تداعی میکردند
حنا به قول سورنا اینا نمیدونن چی زمین میزنه! وگرنه این که نمیتونم بایستم انقدر سرکوفت نداره حنا!!!
حنا قلبم سیاهه داغشو دیدم برام مرد و همینه که داره منو از درون میکشه حنا!
حنا سیگار کاپتان بلک هم که همیشه یاورم بود دیگه الان پیشم نیست چون خاطرات شب های سرد زمستان 1401 رو برام تداعی میکرد. همون شب هایی که به عشق و شوق وصال تاصبح به اسمان نگاهم را دوختم و از خدا قدرت خواستم تا ادامه بدهم
حنا الان بجای بوی شکلات داغ از تیشرت سفیدم که عکس جمجمه ی بز روی اون خود نمایی میکنه، بوی تند سیگار بهمن پدر بزرگ بلند میشه و قلم فقط داخل دستام جون میده و من روحم رو داخل کلمه به کلمه حل میکنم و مینویسم! مینویسمو اشک میریزم
حنا برام دست بزن!! با جرئت شدم قبلا حتی میترسیدم که به کشتن ناجی یا به فنا دهنده ام به کشتن خچدم فکر کنم ولی الان انجامش مبدهم
حنا به جای من بنویس قلمم را تنها نگذار او به من وابسته است به جای من گریه نکن ولی بخند به جای من تلاش کن و به جای من موفق شو به جای من خوش باش ولی به جای هیچ کس درد نکش
برای من گریه کن حنا!! یک ساعتی چشمانت خیس باشند
این باعث قدرت گرفتن روحم میشود حنا دست هایت، لب هایت، ترس هایت، غم هایت، حرف هایت را با شریک اینده ی زندگی ات شریک شو!! در اختیارش بگذار و قول های من را فراموش کن.... من.... دیگه.... کنار.... کشیدم
im_famet:
تو چرا از دستم شکاری؟
حنا من دوستت دارم
توی گذشتمم گیر کردم
نمیدونم باید چیکار کنم
سعی کردم خودکشی کنم ولی دوستم نذاشت چون برای اخرین بار خواستم ببینمش و بعد خودکشی کنم
وقتی خواستم خودمو پرت کنم نذاشت و جلوم رو گرفت
هرشب دارم گریه میکنم دیگه حتی ویدیو های یوتیوبر موردعلاقمم حالمو بد تر میکنه
حنا منو ببخش
بذار بمیرم