با وجود گسترش چشمگیر شرکتهای دانشبنیان در ایران و حمایتهای گسترده قانونی و مالی از آنها، هنوز بسیاری از این شرکتها نتوانستهاند به ثبات تجاری، صادرات پایدار یا تأثیر فناورانه قابلتوجه برسند. در یک دهه گذشته، زیستبوم شرکتهای دانشبنیان در ایران رشد قابل ملاحظه ای داشته است. اما در مسیر بلوغ و اثرگذاری این شرکتها، چالشهایی اساسی وجود دارد که برخی ریشه در ساختارهای حاکمیتی دارند و برخی دیگر به عملکرد درونی شرکتها بازمیگردند. اگر هدف، رسیدن به «اقتصاد دانشبنیان» است، عبور از این موانع اجتنابناپذیر است. این موضوع، ریشه در چالشهای ساختاری، فرهنگی و سیاستی دارد که در ادامه بهتفصیل بررسی میکنیم.
1- ابهام در تعریف و مرزهای دانشبنیانی
با آنکه آییننامههای متعددی برای شناسایی شرکتهای دانشبنیان تدوین شده، همچنان بسیاری از فعالان اقتصادی و حتی برخی نهادهای دولتی و حاکمیت، درک روشنی از تمایز یک شرکت فناور تجاری با یک شرکت دانشبنیان ندارند. این ابهام باعث بروز نگاههای ابزاری به این مفهوم و در برخی موارد، شکلگیری شرکتهای صوری به منظور بهرهگیری از معافیتها شده است.
۱.۱. مرز باریک بین فناوری، دانش فنی و دانشبنیانی
شرکتهای زیادی در ایران، از فناوری یا حتی دانش فنی در تولید خود استفاده میکنند، اما این الزاماً به معنی "دانشبنیان بودن" آنها نیست. آنچه شرکت را دانشبنیان میکند، مالکیت بر دانش فنی (Know-how)، توسعه فناوری بهصورت داخلی، و ارائه محصول یا خدمتی با سطح فناوری متوسط به بالا است.
در سالهای اخیر بسیاری از شرکتها، بدون تولید فناوری جدید، صرفاً به مونتاژ یا تجاریسازی فناوری وارداتی میپردازند، و با این حال، خود را دانشبنیان مینامند. این موضوع، هم موجب اشباع تقاضای صوری برای حمایتهای دانشبنیان شده و هم ارزش برند «دانشبنیان» را تضعیف کرده است.
۱.۲. نبود درک دقیق در ادبیات عمومی و حتی اداری
اصطلاح «دانشبنیان» در سطح جامعه، و حتی در برخی نهادهای دولتی، با مفاهیم دیگری مثل استارتاپ، شرکت نوآور، یا حتی شرکت کوچک فناور اشتباه گرفته میشود. این در حالیست که بسیاری از استارتاپها در مراحل اولیه خود دانشبنیان محسوب نمیشوند و برخی شرکتهای دانشبنیان، لزوماً استارتاپ نیستند.
۱.۳. نبود شاخصهای روشن در ارزیابیهای اولیه
در مرحله ارزیابی اولیه (Pre-evaluation)، بهخصوص برای شرکتهایی که قصد ورود به سطح نوپا را دارند، شاخصهای ارزیابی هنوز تا حدی ذهنی هستند و در عمل، تفاوت کارشناسان ارزیاب میتواند منجر به رد یا تأیید یک پرونده شود. این مسئله باعث شده برخی شرکتها علیرغم فعالیتهای قوی فناورانه، موفق به اخذ تأییدیه نشوند، در حالیکه شرکتهای ضعیفتر از مسیرهای غیرعلمی موفق میشوند.
۱.۴. آسیب اعتماد عمومی و برندینگ دانشبنیان
ابهام در تعریف و سوءاستفاده برخی شرکتها از عنوان دانشبنیان (بدون داشتن فعالیت واقعی فناورانه)، منجر به کاهش اعتبار عمومی برند دانشبنیان شده است. وقتی مردم یا رسانهها با شرکتهایی روبهرو میشوند که عنوان دانشبنیان دارند ولی فعالیت خاصی ندارند، ذهنیت منفی در جامعه شکل میگیرد.
۲. وابستگی به حمایتهای دولتی
بسیاری از شرکتهای دانشبنیان در ایران بهجای تمرکز بر بازارسازی، جذبه سرمایهگذار، یا توسعه صادرات، به منابع دولتی مانند وامهای ارزانقیمت، معافیتهای مالیاتی، یا بودجههای پژوهشی وابستهاند. این وابستگی میتواند مانعی جدی برای رشد ارگانیک و پایدار شرکتها باشد.
۳. چالش در تجاریسازی فناوری
تبدیل دانش فنی به محصول و سپس ورود به بازار، یکی از دشوارترین مراحل فعالیت دانشبنیان است. بسیاری از شرکتهای فناور در این مرحله دچار ضعفهای زیر میشوند:
نبود تیم بازاریابی قوی
عدم آشنایی با روشهای قیمتگذاری نوآورانه
کمبود منابع برای تولید انبوه
ضعف در تدوین مدل کسبوکار
۴. مشکلات سرمایهگذاری خطرپذیر (VC)
اگرچه صندوقهای نوآوری و شتابدهندهها رشد قابلتوجهی داشتهاند، اما ساختار حقوقی، مالی و مدیریتی اکوسیستم سرمایهگذاری خطرپذیر هنوز بالغ نشده است. ریسکگریزی، نبود نظام شفاف ارزیابی استارتاپها و فقدان فرهنگ سهامداری بلندمدت، مانع از شکلگیری جریان سرمایه مستمر شده است.
۵. مهاجرت نخبگان و فرار تیمهای فنی
برخی از شرکتهای دانشبنیان با خروج اعضای کلیدی تیم (بهخصوص فنیها و مخترعان) دچار فروپاشی در چرخه نوآوری میشوند. نبود امنیت شغلی، نارضایتی از ساختار حمایتی، یا عدم اعتماد به آینده شغلی در ایران، موجب مهاجرت سرمایه انسانی شده است.
۶. عدم اتصال به بازارهای جهانی
با وجود ظرفیت بالای برخی محصولات و خدمات دانشبنیان ایرانی، تحریمهای بینالمللی، ضعف در دیپلماسی اقتصادی فناورانه، و نبود مهارت صادراتی در تیمها، باعث شده بیشتر شرکتها در بازار داخلی باقی بمانند و فرصت توسعه بینالمللی را از دست بدهند.
نتیجهگیری
مسیر دانشبنیان شدن در ایران، راهی پرفراز و نشیب اما سرشار از فرصت است. عبور از چالشهای آن، تنها با همافزایی مؤثر میان دولت، دانشگاه، بازار و سرمایهگذاران ممکن خواهد بود. اما آنچه حیاتیتر است، تغییر نگرش شرکتهاست: از تمرکز صرف بر دریافت حمایتهای دولتی، بهسوی ساختن مدلهای کسبوکار پایدار، توسعه بازارهای واقعی و خلق ارزش مبتنی بر فناوری. آینده اقتصاد ایران نه در اتکای صرف به ردیف بودجهها، بلکه در توانمندی این شرکتها برای اثرگذاری واقعی در تولید، اشتغال و نوآوری نهفته است.
نوشته: ایمان قربانی | مشاور توسعه نوآوری زیست بوم دانشبنیان و خلاق
