سبک های ادبی شعر پارسی: سبک های شعر فارسی از نظر دوره، به سبک خراسانی، سبک عراقی، سبک هندی، دورۀ بازگشت و سبک شعرنو تقسیم می شود. سبک های دیگری مانند سبک آذربایجانی و سبک وقوع، نیز بینابین آنها وجود دارد که در اینجا به معرفی هر یک از آنها می پردازیم.
سبک در لغت به معنی روش و شیوه است و در اصطلاح ادبی، روش خاصی است که شاعر یا نویسنده برای بیان اندیشه ها و مفاهیم خود انتخاب می کند. در واقع، سبک جهت دهنده و تنظیم کنندۀ وحدت بافت و ساختار یک اثر ادبی است.
در یک تقسیم بندی کلی، دو گونه سبک ادبی وجود دارد؛ سبک دوره و سبک شخصی نویسنده یا هنرمند. سبک شخصی، روش خاص بیان نویسنده یا شاعر در آفرینش آثار خویش است. سبک دوره، سبکی است که آثار گروهی از شاعران و نویسندگان در یک دورۀ خاص دارند و آثار آنان دارای ویژگیها و خصوصیات مشترکی در طول آن دوره است که آثار آنها را از دوره های دیگر متمایز و جدا می کند.
سبک شعر پارسی دری را از آغاز نیمۀ دومِ قرن سوم تا پایان قرن پنجم، سبک خراسانی می نامند. از آنجا که نخستین آثار نظم و نثر زبان جدید پارسی بعد از اسلام در ناحیۀ خراسان بزرگ پیدا شد، به سبک این آثار، خراسانی گفته اند. خراسان بزرگ شامل خراسان کنونی، افغانستان، تاجیکستان کنونی، سرزمین های ماوراءالنهر و ترکستان هم بود.
سبک خراسانی از نظر تاریخی، سلسله های طاهری، صفاری، سامانی و غزنوی را در بر می گیرد. بنای شعر پارسی در دوران رواج سبک خراسانی، از همان عهد سامانیان به گونه ای گذاشته شد که سنت های باستانی فرهنگ ایران نیز، تا آنجا که با روح تعلیم اسلام منافات نداشت، فرصت ظهور و دوام می یافت.
سبک آذربایجانی(اَرانی) سبک شاعران حوزۀ شمال غربی ایران، یعنی منطقۀ اَران و آذربایجان است. رئیس این حوزۀ ادبی، ابوالعلای گنجوی بود. شاعران معروف آن، مجیرالدین بیلقانی (۵۷۷)، فلکی شروانی (۵۸۷)، خاقانی شروانی (۵۹۵) و نظامی گنجوی (۵۹۹) هستند. مختصات فکری آنان از نظر بنیان زبان، همان زبان خراسانی است. شعر آذربایجانی از نظر تحول فکر و مختصات ادبی شعر، در اوج روند تکامل شعری قرن ششم قرار دارد.
مکتب آذربایجانی در قرن ششم پدید آمد و در همین قرن هم از میان رفت و هرچند که عدۀ زیادی، از قصاید خاقانی و مثنوی های نظامی تقلید کردند، اما هیچکدام نتوانستند که در این سبک تشخصی یابند.
سبک عراقی از نظر تاریخی، دورۀ مغولان، ایلخانان و تیموری را در بر می گیرد و از قرن هفتم تا اواخر قرن نهم ادامه دارد و دلیل نامگذاری آن هم، این است که بعد از مغول، کانونهای فرهنگی از خراسان به عراق منتقل شد و شاعران و نویسندگان بزرگ آن بیشتر از شهرهای عراق عجم(شهرهای ری، اصفهان، همدان و…) هستند.
دو ویژگی مهم شعر مکتب عراقی، یکی نفوذ و گسترش عرفان و دیگری پیدایش و رواج غزل است.
از مهمترین تفاوتهای سبک عراقی با خراسانی در این است که شاعران از طبیعت زنده و واقعی فاصله می گیرند و به سوی مسائل عقلی و ذهنی میروند و برخلاف سبک، ادبیات این دوره درون گرا، عشق گرا، محزون و غیررئالیستی است.
سبک وقوع در ربع اول قرن دهم شکل گرفت و در نیمۀ دوم همان قرن به اوج رسید و تا ربع اول قرن یازدهم ادامه یافت. شاعران این دوره تشخیص داده بودند که شعر سبک عراقی از واقعیت دور شده و کاملاً جنبۀ ذهنی و تخیلی یافته و در زیر بار سنن ادبی، در حال فناست؛ پس باید به سوی حقیقت گویی و واقعیت(وقوع گویی) بازگشت.
چون غزل قرنها قالب مسلط شعری بود که قهرمان آن عاشق و معشوق بودند، آنان بر آن شدند که معشوق و رابطه های عاشقانه باید جنبۀ حقیقی یابد. پس اساس شعر مکتب وقوع این است که وقایع بین عاشق و معشوق، مبتنی بر واقعیت باشد.
شعر قرن دهم، حد واسط سبک عراقی و هندی است که در اوایل قرن یازدهم پدید آمد. در قرن دهم حکومت در دست بازماندگان تیمور بود، اما در هر گوشه سلطانی عَلَمی برافراشته و اوضاع به طور کلی آشفته بود و معیارهای فرهنگی در حال پَسرفت بود. شاعران این دوره بیشتر به غزل می پرداختند.
در این دوره دو جریان شعری وجود داشت؛ یکی شعر لطیف و روان بابافغانی (وفات ۹۲۵) بود که به صورت طبیعی، شعر حافظ را به لحاظ دقت معانی و ظرافت خیالپردازی به سوی سبک هندی می کشاند و دیگری «مکتب وقوع» است که نخست حاصل چاره اندیشی شاعران برای تغییر سبک و رهایی از تقلید بود که راه به جایی نبرد و دوم اینکه بازتاب طبیعی محیط اجتماعی قرن دهم بود.
لسانی شیرازی را واضع مکتب وقوع می دانند و شاعران معروف آن عبارتند از: لسانی شیرازی، میرزا شرف جهان قزوینی، وحشی بافقی و محتشم کاشانی.
مکتب وقوع از آغاز دچار تکرار و ابتذال شد و شیوه ای فرعی در آن پیدا شد که آن را «واسوخت» می گفتند. در شعر واسوخت، برخلاف سنت غزل، عاشق از معشوق روی می تابد و ناز او را نمی خرد. معروفترین شاعر واسوخت، وحشی بافقی است.
انقلاب اجتماعی دیگری که باعث تغییر سبک شد، حکومت سلسلۀ صفوی بود که جهان بینی شیعی داشتند. تغییر مذهب و رواج شیعه از عوامل مهم در تغییر تفکر و بیان، یعنی تغییر سبک بود. حکومت صفوی ایدئولوژی مذهبی شیعه را ترویج می کرد و به شعر مدحی و درباری توجه نداشت. علاوه بر این، به شعر عاشقانه هم بها نمی داد. از این رو، شاعران به دنبال قصیده و شعر مدحی نرفتند و بیشتر به امور جزئی و پند و اندرز و توصیف و بیان امور طبیعی و بازسازی اندرزها و تمثیل های کهن در زبان جدید پرداختند.
نداشتن درآمد از شعر مدحی باعث شد که شاعران به دربارهای هند روی آورند، زیرا آنجا هنوز بازار قصیده و مدح رواج داشت و شاهان گورکانی هند، همه به پارسی سخن می گفتند. سبک هندی از اوایل قرن یازدهم تا اواسط قرن دوازدهم به مدت ۱۵۰ سال در ادبیات پارسی رواج داشت. در ایران، نامگذاری سبک ها براساس منطقه (خراسانی، عراقی) و محل تجمع شاعران بود. نام سبک هندی هم به این دلیل است که هند محل تجمع شاعران این سبک بوده است.
قالب رایج این دوره غزل است و شاعران سبک هندی دو گونه اند: یکی مانند صائب تبریزی و کلیم کاشانی و حزین لاهیجی، یعنی بزرگان سبک هندی که ابیات آنان قابل فهم است و شعرشان وحدت موضوع و زبان روان و درستی دارد. این شاعران ادامه دهندۀ سنت غزل بعد از حافظ و بابافغانی هستند. دوم، شاعرانی که به آنان خیالبند و رهروان طرز خیال م یگویند که سبک هندی را به سوی افول بردند و بنای شعر آنان بر تکبیت است و وحدت موضوعی ندارند و فهم رابطۀ دو مصراع آنان دشوار است. مانند: اسیر شهرستانی، قدسی، شوکت بخاری، ناصرعلی سرهندی و بیدل دهلوی.
از ویژگی های سبک هندی، روی آوردن اقشار مختلف مردم به شعر بود که باعث شد زبان کوچه و بازار به شعر راه یابد و وسعت دایرۀ واژگان شعر گسترش یافت و بسیاری از لغات ادبی کهن از شعر بیرون رفت.
زبان سبک هندی را باید زبانی واقع گرا دانست، زیرا زبان حقیقی مردم آن دوره بوده است. شعر سبک هندی، شعری معنی گراست و شاعران به معنی بیشتر توجه دارند، تا به زبان و شاعران بیشتر به مضمون یابی و ارائۀ معنی برجسته پرداختند. شعر این دوره در یک نگاه کلی، شعر تعلیمی است و پند و اندرز می دهد و ترهیب و ترغیب اخلاقی می کند.
نادرشاه به شعر توجهی نداشت و مشغول جنگ های خود بود و از اعتنای کریم خان زند هم به شعر و شاعری، اسنادی در دست نیست، اما نطفۀ شعر «دورۀ بازگشت» مربوط به همین دوره است. بدین ترتیب، جنبش «بازگشت» در نیمۀ دوم قرن دوازدهم، یعنی اواخر دورۀ افشاریه پدیدار شد و در عهد کریم خان توسعه یافت؛ اما رواج آن از زمان فتحعلی شاه قاجار به بعد است.
بیشتر شاعران این دوره به علت ابتذالی که در سبک هندی راه یافته بود، از آن شیوه خسته شده و به شعر گذشته ایران(سبک خراسانی و عراقی) روی آوردند و به احیای آن پرداختند، از این رو، آن را نهضت «بازگشت» گویند.
نهضت بازگشت دو شاخۀ اصلی دارد؛ اول قصیده سرایی به سبک شاعران کهن خراسانی و سلجوقی؛ اشعار صبا و قاآنی و سروش و شیبانی از این نوع است؛ دوم غزل سرایی به سبک عراقی، یعنی تقلید از حافظ و سعدی؛ اشعار مجمر اصفهانی و فروغی بسطامی و نشاط اصفهانی چنین است.
انقلاب مشروطیت یکی از مهمترین عوامل تغییرات اجتماعی و سیاسی و به ویژه فرهنگی در تاریخ ایران است و از این رو، مهمترین تغییر سبکی را در پی داشت که سبک نو در شعر و نثر است. به این معنی که ادبیات هم از نظر فکری و هم از نظر صوری، به دو بخش کهن و نو تقسیم شد. هیچ گاه بین سبک های ادبی پیشین، تا این اندازه اختلاف نبوده است.
اعتراضی که بر شعر سنتی بود، این بود که شعر خیالی و غیرواقع گرا است و با اوضاع اجتماعی- سیاسی آشوب زدۀ ایران آن روزگار، فاصلۀ بسیار دارد و شاعران باید به زبانی شعر بسرایند که از مبارزات و مشکلات مردم سخن می گوید، نه از توصیف و معشوق های خیالی. با خوابیدن سر و صدای مشروطه و تغییر حکومت و تثبیت نظام جدید(دورۀ پهلوی) شعر دورۀ مشروطه به شکل شعر نو متجلی شد.
در این دوره دو جریان شعری وجود داشت؛ یکی تلفیق افکار نو با ادبیات سنتی که باید آن را ادامۀ دورۀ بازگشت دانست و به شکل متعالیتر در شعر شاعرانی مانند: ملک الشعرای بهار، رشید یاسمی، پروین اعتصامی و صورتگر و مهدی حمیدی یافت؛ دوم، جریان حقیقی تغییر سبک که برخی به آن توجه کرده بودند، ولی از همه جدیتر علی اسفندیاری معروف به نیما یوشیج بدان پرداخت و ملقب به «پدر شعر نو فارسی» گردید. پس از نیما، کسانی همچون سهراب سپهری، فروغ فرخزاد و مهدی اخوان ثالث، به شعر نو پرداختند. در این شیوه، شعر در سه سطح زبان و فکر و ادبیات، دچار تحول بنیادی شد و از شعر سنتی کاملاً متمایز شد.
نابرابری مصراع ها و ثابت نبودن جای قافیه در شعر، از ویژگی های ظاهری شعر نو است که آن را از نظر ساختار از شعر سنتی فارسی متمایز می کند. ویژگی اصلی شعر نو، حساسیت بالای آن نسبت به سرنوشت انسان، به عنوان موجودی اجتماعی و دارای اختیار و مسئولیت است. شعر نو بیشتر دارای مضامین سیاسی و اجتماعی، همچون: آزادی، آزادگی، ایستادگی در برابر ظلم و ستم و دفاع از محرومان و ستمدیدگان، جنگ و ایثار و شهادت و وطن دوستی و عشق است.
برای خواندن نمونه شعر سبک شعر فارسی به روی لینک بررسی سبک شعر فارسی کلیک کنید.