حدود هشت سال پیش بود که اولین نسخه از سری بازی Assassin’s Creed (به اختصار AC) منتشر شد و جنجال فراوانی به راه انداخت. یک بازی کاملا جدید از یوبیسافت که با وجود برخی نواقص، مورد توجه بسیاری از علاقهمندان قرار گرفت. جذابیت بسیار بالایی در AC وجود داشت. پرداختن به یک دورهی تاریخی خاص، آن هم به این شکل برای بسیاری از مخاطبها تازگی داشت. مبارزه با شمشیر، دنیای جهانباز بازی، عناصر مخفیکاری، بالا رفتن از برجها و چیزهایی از این قبیل در آن زمان بسیار جالب بود.
داستان بازی نیز پر از ایدههای تازه بود و مورد توجه قرار گرفت. شرکتی به نام آبسترگو با اختراع دستگاه آنیموس، اهداف عجیبی را دنبال میکرد. آنیموس قادر بود حافظهی افراد برای بازبینی زندگی اجدادشان را مرور کند. آبسترگو با استفاده از فردی به نام دزموند مایلز (Desmond Miles)، اقدام به مرور خاطرات فردی به نام الطیر (Altaïr Ibn-La'Ahad) میکند. قاتلی که در زمان جنگهای صلیبی عضوی از گروه حشاشیون بود. از اهداف آبسترگو برای این کار بگذریم و بیشتر وارد جزئیات نشویم! الطیر را با شخصیتی آرام و بیرحم به یاد داریم. او تمام ویژگیهای یک قاتل حرفهای را داشت. سلاح مخفی او یعنی Hidden Blade که روی مچ دست او نصب شده بود، به نمادی برای این بازی تبدیل شد. پتانسیل موجود در این بازی به قدری بالا بود که ساخت ادامهای برای آن به هیچ وجه دور از ذهن نبود.
دو سال بعد و در سال ۲۰۰۹ دومین نسخه سری AC منتشر شد و الطیر جای خود را به شخصیتی ایتالیایی به نام اتزیو (Ezio Auditore da Firenze) میدهد. شروع داستان اتزیو دقیقا از زمان تولد او و در قرن پانزدهم میلادی بود. دزموند پس از پشت سر گذاشتن ماجرای بازی اول، اینبار به دنبال چیزهای تازهای میگشت. با مرور خاطرات اتزیو در نسخهی دوم، شاهد یکی از بهترین بازیهای نسل هفتم بودیم. اتزیو در ابتدای بازی هیچکدام از ویژگیهای یک قاتل حرفهای مانند الطیر را نداشت! درواقع پدر او یکی از اعضای گروه حشاشین به شمار میرفت و بعد از اتفاقاتی لو رفته و به همراه برادران اتزیو در مقابل دیدگان او اعدام میشود.
اتزیو از همان زمان مسیر طولانی خود را برای گرفتن انتقام عزیزانش آغاز میکند. ماجرای اتزیو در دو بازی دیگر با نامهای Brotherhood و Revelations نیز دنبال میشود تا او به محبوبترین شخصیت سری AC تبدیل شود. آن زمان از AC لذت میبردیم. حتی با وجود آنکه Revelations بازی متوسطی به شمار میرفت، حضور اتزیو باعث میشد به زحمت تحملش کنیم! اما یوبیسافت دست بردار نبود و از آن زمان تا به امروز، هر سال یک بازی از این سری منتشر کرد. سری AC با آن داستان مثالزدنی و جذاب در ابتدای راه خود، به اوج رسیده بود. نهتنها داستان بلکه تمام ایرادات نسخهی اول برطرف شد و عناصر بسیاری به آن اضافه شده بود.
امسال اما با Unity و نمایشهای خوب آن، امید بسیار زیادی برای زنده شدن خاطرات نسخههای اول داشتیم. بهخصوص اینکه این بازی برای کنسولهای نسل جدید منتشر شد و استفاده از سختافزار قدرتمند دست سازنده را بازتر از گذشته کرده بود. از آن مهمتر وقوع داستان بازی در فرانسه بود (یوبیسافت مونترال در فرانسه واقع شده است) که امید ما به این بازی را چند برابر کرده بود. اما آیا Unity توانست موفق ظاهر شود؟ در ادامه به بررسی دقیقتر بخشهای مختلف بازی میپردازیم.
برای خواندن نقد بازی جذاب و متفاوت اساسینز کرید یونیتی روی لینک کلیک کنید!