فرقی نمیکند که در کدام نقطه از مسیر کسب و کار قرار دارید. از شروع تا توسعه یک کسب و کار دست اندازهایی وجود دارد که در این مقاله میخواهیم با مهم ترین آنها آشنا شویم و یک راهکار برای هر کدام ارائه دهیم. وقتیکه به نقطه شروع کسب و کارهای خودم تا حتی توسعه آن ها فکر میکرم با چندین دست انداز اعم از شروع، افکار مسموم، کمالگرایی، ترس، اعتماد به نفس، هزینه و تیم سازی مواجه شدم و گفتم بد نیست که این هارو با شما به اشتراک بذارم. آخرش در هم چندتا کتاب معرفی میکنم، شاید به دردتون بخوره.
یک سری کلمه های پرسشی در این دست انداز خیلی با مفهوم میشه. از کجا شروع کنم؟ از کی شروع کنم؟ چطوری شروع کنم؟
فرقی نمیکنه که قرار این کسب و کار رو راه بندازی یا توسعه بدی! شاید اول یک مسیر باشی یا مسیرهایی رو طی کردی و حالا میخوای مسیرهای دیگه ای هم پیمایش کنی. یعنی چی؟
من قصد دارم یک کسب و کار رو راه اندازی کنم یا قصد دارم یک بخشی رو به کسب و کارم اضافه کنم. یه مثال دیگه میزنم تا کاملا متوجه بشید. من میخوام کسب و کاری به نام تعمیرات لوازم خاگی را راه اندازی کنم یا من میخوام کسب و کار تعمیرات لوازم خانگی رو گسترش بدم و بخش تعمیرات لوازم صوتی و تصویری هم بهش اضافه کنم.
همیشه شروع کردن سخت ترین قسمت ماجراست. اما به نظر من ایمان پاکراه موندن تو مسیر از همه چی مهم تره. نمیخوام داستانو کلیشه ای کنم، فقط بدونید که شروع یک مسیر همه چی نیست که انتقدر بزرگش میکنید.
من اگه آی پی امداد رو راه اندازی کردم و میخواستم به مسیرش فکر کنم، عمرا هیچ وقت حتی به شروعش فکر نمیکردم. من فقط خواستم و انجام دادم به اینکه قرار چی بشه و چی در انتظارمه اصلا فکر نکردم.
اگه بخوام یک مسیر پیاده روی رو شروع کنم و فقط به اتفاقات مسیر فکر کنم، امکان نداره حتی یه جوراب بپوشم یا آماده بشم که برم پیاده روی. من میخوام پیاده روی کنم، تمام.
نباید به این چیزا فکر کنم که الان باید بلند شم، لباس هامو بپوشم، تو این ترافیک به مسیر شروع پیاده رویم برم و بعد تو این آلودگی هوا در کنار آدم های دیگه شروع به پیاده روی کنم و بعدش خیس عرق بشم و بعد دوباره اون مسیر خسته و کوفته برگردم به سمت خونه تا یه دوش بگیرم و دوباره زندگی رو ادامه بدم، عمرا پیاده روی رو شروع نمیکنی.
پَس به چی فکر کنم؟ بدون هیچ اندیشه ای یک کسب و کارو شروع کنم؟ نه.
هر کسب و کاری برای راه اندازی، نیاز به تحلیل بر روی داده های جمع آوری شده، استراتژی مناسب با تحلیل داده و در نهایت به اجرا نیاز داره. اگه تحلیل و استراتژی خوبی داری، پس باید دلت قرص باشه و فقط و فقط به هدفت و انگیزه ای که تحلیل و استراتژی بهت داده فکر کن، نه مسیری که قرار طی کنی. چون نمیدونی چی تو این مسیر در انتظارته.
این دیگه خیلی بده. چون میتونه باعث جلوگیری در موفقیتت بشه و حتی نتونی کارو شروع کنی. اما اینو بدون که اگه تو یه آدم کمال گرا هستی، 50% تو 100% بقیه است، پس بیا و از این امتیازت به بهترین شکل استفاده کن.
یک فرد کمالگرا وقتی میخواد کاریو شروع کنه انقدر تو ذهنش بهش فکر میکنه که تمام پازل ها در جای درست خودش قرار بگیرن. شروع کردن براش سخت میشه و حتی به دلیل ترس از شکست شاید بهترین ایده هم به ذهنش بیاد، ولی هیچ وقت شروعش نکنه.
من خودم یک فرد کمال گرام. از کمال گرا بودنم سعی میکنم به بهترین شکل استفاده کنم. اما چجوری؟ موقع تحلیل، استراتژی، استخدام نیروی انسانی یا تیم سازی؛ اون بخش از کمال گراییمو آزاد میکنم تا واسه خودش حال کنه. اما موقع اجرا سعی میکنم ناظر باشم و اجرا رو به کس دیگه ای بسپرم. این برای من یک راهکار بود، اگه راهکار بهتری سراغ داری حتما کامنت کن تا تبادل نظر کنیم.
آخ آخ، چه موضوع چالش برانگیزی. اینجا قرار نیست شعار بشنوی، پس اگه پول نداری به فکر راه اندازی کسب و کارت نباش. به نظرم عمده کسب و کارها، 6 ماه زمان نیاز دارن تا به شروع یک درآمد برسن. پس برای راه اندازی یک کسب و کار باید هزینه منابع انسالی، تجهیزات، تبلیغات، حتی پول شارژ یا قبض یا حتی پول خودکار هم برای این 6 ماه بذاری کنار. خب من که پول ندارم ولی ایده های خوبی دارم از این دست انداز به نام هزینه چگونه عبور کنم.
برو کار کن مگو چیست کار. این فقط یک ضرب المثل نیست، به نظرم حداقل یک واحد دانشگاهیه.
اگه تجربت کافی نیست ولی کسب و کارتو میتونی به صورت فردی با کمترین بودجه و در زمان طولانی راه اندازی هم بکنی به نظرم اشتباهه. چرا؟
چون راهکار بهتری برات دارم. برو یه سازمان، شرکت، موسسه، مغازه، دفتر یا هرجای دیگه ای که مرتبط با ایده کسب و کارت خودته شروع به کار کردن بکن تا هم با چالش هاش مواجه بشی و هم کلی تجربه کسب کنی. قرار هم نیست رایگان کار کنی، پس اندوخته مالی هم جمع میکنی.
بعد 6 ماه یا یکسال، متناسب با هزینه یا تجربه ای که نیاز داری، میتونی کسب و کارتو شروع کنی. اما اینجا یه فرق دیگه داره.
تو آدم سابق نیستی، هم تجربه داری که موقع استراتژی یا تیم سازی یا حتی تبلیغات برات خیلی مفید میشه، هم با چالش های کسب و کار هم تراز خودت مواجه شدی که برنامه ای برای مقابله با اون میتونی داشته باشی و هم اندوخته مالی جمع کردی که با حداقل ها میتونی کارتو استارت بزنی.
اگه میخوای تاجر شی برو تو بازار پادویی کن، اگه میخوای سئو کار بشی برو چند تا مقاله بنویس، اگه میخوای مهندس معمار بشی برو تو کارگاه ساختمانی کار کن، اگه میخوای روانشناس بشی اول خودتو بشناس.
اگه میخوای برای کسب و کارت تیم بسازی، به نظرم لازمه که از هر موقعیت شغلی حداقل هارو بدونی. بذار یه مثال راجع به آی پی امداد برات بزنم.
تیم آی پی امداد برگرفته از نیروهای انسانی در بخش دیجیتال مارکتینگ، حسابداری، کال سنتر، واحد اداری (پشتیبانی، پیگیری، شکایت)، تکنسین، واحد پذیرش و ... است. من خودم هنگام راه اندازی این کسب و کار، هر کدوم از این موقعیت های شغلی رو تجربه ای نسبی از حداقل به بالا داشتم. تعمیرکار کامپیوتر و راه اندازی شبکه بودم که در محل مشتری خدمات میدادم، پاسخگویی تلفنو انجام دادم، کارهای حسابداریو میکردم، پیگیری و شکایت مربوط به خدمات رو انجام دادم، محتوا نوشتم، سئو که تخصصم در حوزه دیجیتال مارکتینگ بود رو دنبال و اجرا کردم، داخل پذیرش کارگاه و .... حضور داشتم.
حالا برای تیم سازی با چالش کمتری مواجه هستم. میدونم نیازهای هر موقعیت شغلی چیه، چه شاخص هایی رو برای استخدام باید در نظر بگیرم، نیازهارو میشناسم و سعی میکنم وظایف درستی رو برای نیروی انسانی ایجاد کنم.
برای شروع یا توسعه هر کسب و کاری از 100 خودتون استفاده کنید و سعی کنید در اول راه حتما در بخش های اجرایی حضور داشته باشید. اگر هم کمال گرا هستید حضورتونو کمرنگ تر کنید ولی نظارتتونو بیشتر کنید و همه چی رو مانیتور کنید.
شاید کلی ایده داشته باشی ولی اعتماد به نفس انجام دادنشو نداشته باشه. به نظرم تو میتونی یک نیروی انسانی خوب در یک شرکت باشی تا موسس یک کسب و کار. البته این موضوع میتونه یک رابطه با کمالگرایی هم داشته باشه. اگه صرفا کمال گرا هستی و اعتماد به نفس نداری، راه اندازی یک کسب و کار برای تو میتونه پُر پیچ و خم باشه.
برای بالا بردن اعتماد به نفس لازمه که دانش و تجربه خوتو افزایش بدی. شاید یک نفر ظاهر خیلی خوبی داشته باشه و برای مدلینگ مناسب باشه ولی اعتماد به نفس نداشته باشه. اما اینجا خیلی ها به خاطر داشته ای به نام ظاهر، تو رو تشویق به مدلینگ میکند و این تشویق باعث بالا رفتن اعتماد به نفس تو میشه.
کسب و کار هم همینه و تو باید یک داشته ای داشته باشی و اون داشته، دانش و تجربه توست.
پیشنهاد من برای بالابردن اعتماد به نفس، کسب دانش، مطالعه، مشاهده ویدیوهای آموزشی در حوزه کسب و کار خودته.
گوش دادن به پادکست رادیو راه دکتر مجتبی شکوری یا مطالعه کتاب شجاعت دِبی فورد یا کتاب در باب اعتماد به نفس آلن دوباتن به افزایش اعتماد به نفس تو کمک میکنه.
ترس چاشنی تمام این دست اندازهایی هست که تا الان گفتم. ترس جزءی از احساس های ذاتی و اصلی وجود ماست که از بَدو تولد تا به امروز کنار ما بوده و هست. ترس یک چیز کاملا طبیعی است و نداشتن ترس باعث یاغی گر بودن هم میشود و داشتنش حتی به بقا یا پیشرفت هم کمک میکنه. اما مشکل از جایی شروع میشه که ترس وجودی ما از حالت تعادل خارج میشه و اجازه نمیده، بهترین خودمونو نمایش بدیم. مثل ترس از شکست که بزرگترین ترس برای شروع نکردن یک کسب و کار میتونه باشه.
اما این ترس همونقدر که میتونه خطرناک باشه، مفید هم هست و میتونه بعضی مواقع یک تُرمز مناسب برای تصمیم های هیجانی ما بشه. مواجه شدن با ترس در کسب و کار فقط یک راهکار داره و اونم رفتن تو دل کسب و کاره.
کسی که از آب میترسه و نمیتونه حتی پاشو تو آب بذاره، تنها وقتی میتونه از آب لذت ببره که بره وارد دریا بشه و اون دنیای بزرگ و ناشناخته رو کشف کنه و به ترسش غلبه کنه.
برای شروع یک کسب و کار هم وقتی میتونید به ترستون غلبه کنید که باهاش روبرو بشید. یک راهکار هم من دارم که میتونه بهتون کمک کنه. به کلیات کسب و کار فکر نَکُنید و برای خودتون هدف های کوچک و حتی یک هفته ای یا یک ماهه تعریف کنید تا هم ترساتون کوچک تر بشه هم از موفقیت های کوچک خودتون لذت ببرید.
خودتونو انقدر دوست داشته باشید که هر کاری بکنید و برای توسعه شخصیت و دانش فردی خودتون بیشترین زحمتو بکشید. روی خودتون سرمایه گذاری کنید و فکر نکنید که دیر شده. در هر رده سنی که باشید کسب دانش و توسعه فردی دیر نیست و میتونید نتیجشو خیلی زود ببینید. اگر هم کسب و کاری دارید با رشد کسب و کارتون، خودتون هم رشد بدید.
کتاب بخونید، ویدیوهای آموزشی ببینید، پادکست گوش کنید، از سایت های خارجی هم تراز کسب و کار خودتون الگو بگیرید.
تو این مقاله سعی کردم خیلی خودمونی باهاتون گپ بزنم، اگه یه جاهایی شمارو، تو خطاب کردم، عذر خواهم.
معرفی چند کتاب: