جدیداً خیلی پست های مختلف توی اینستاگرام و شبکه های مختلف اجتماعی به پستم می خوره که از خز شدن کتابخون بودن میگن. اولش آدم میگه مگه میشه اینم خز کنن؟ انقدر ارزش این کار والا هست که توی ذهنمون نگنجه که بشر به این یه مورد هم رحم نکرده؛ و بله درست حدس زدید: کتاب خوندن هم دارن خز میکنن.
زیاد با مترو میرم جای جای این شهر بزرگ، این طهران. مترو قائم نزدیک خونست و فقط از کسی، مادری پدری کافیه درخواست کنی تا دم ایستگاه ببرنت. از اونجا به بعد شهر زیر پاته.
یکی از جاهای مورد علاقم از بچگی تجریش بود و هست. هنوزم خیلی وقت ها حتی شده تنها میرم اونجا، با یه کتاب و کوله پشتیم که شاید چندتا دیگه کتاب توش ببرم. میشینم آهنگ گوش میدم کتاب می خونم. اگر رفته باشید باغ فردوس، کتاب فروشی حوض نقره رو باید بشناسید. این بهشت کوچولو از دلایلی محسوب میشه که من به صورت کاملاً خستگی ناپذیر، هفته ای یک الی دو بار از خونه میکوبم میام تجریش که بیام اینجا. از کتابفروش های مهربونش گرفته تا خرت و پرتای مختلفی که روی میز بین قفسه های مملو کتاب گذاشتن. هرموقع پامو اینجا گذاشتم همه غم و غصه هامو انگار یکی فوت میکنه بجاش با یه کتاب دستم میام بیرون. اگر اهل کتاب باشین این حس رو کاملاً میتونین متصور بشین. اینم عکس دلبر جانه که البته من از این تلویزیون روبروش متنفرم. از شما می پرسم: کسی هست توی این کشور پهناور که بیاد طهران، باغ فردوس تجریش و کنار این لعنتی عکس نگیره؟!
میدونین جایی که بیشتر از همه زور داره اینه که یکسری آدم ها اصلا وارد این کتابفروشی نمیشن. ولی همه بلا استثناء کنار این فلان فلان شده عکس دارن خیلی هم فاز انتلکتی برداشته و زیر پست اینستای آنها " #به_جاش_کتاب_بخونین " نحسی به چشم می خورد. باشد که خداوند رحمان و رحیم و منان اینارو remove کنه از صفحه روزگار یا حداقل یه کتاب دستشون بده.
شاید بگین زیاد دارم حرص می خورم اما گارانتی می کنم اگر مدت بیشتری رو اینجا بگذرونید بیشتر متوجه میشید و این آدما بیشتر احساس انزجار و تنفر رو در شما تحریک میکنن.
همونطور که گفتم من برای این مکان مقدس جان ها که نمیدم. اما علاوه بر اون تلویزیون بیرونش، از این قسمت هم باید شدیداً دوری کرد. کتاب های این بخش هم توسط ویروسی به نام "خز کردن" مبتلاست.
وقتی وارد کتابفروشی میشید سمت چپ یه میز هست که روی اون کلی کتاب رنگ و وارنگ و گول زننده وجود داره. کسی که کتابخون واقعی باشه یا حداقل دوتا دونه کتاب درست توی کل هستیش خونده باشه میدونه اصولاً کتاب هایی که روی میز ها قرار دارن توی کتابفروشی ها همونایی ان که "همه پسند" هستن و خیلی عامه و عادی. قطعا برای شروع کتاب خوندن خوبه که شده اینارو دوستان بخونن که یکم با کتاب ها آشتی کنن، بعدش برن سراغ اون کتابایی که توی قفسه ها گمن و منتظرن ما پیداشون کنیم.
من معتقدم چیزی که ارزشمند هستش رو در معرض دید عموم قرار نمیدن. ما خودمون وقتی چیز با ارزشی داریم به همه نشونش نمیدیم یا نمیذاریم روی میز نهارخوری یا هرجا که خیلی توی چشمه. بلکه قایمش میکنیم و به هرکس نمیگیم درموردش.
میتونم اطمینان بدم که کتابهایی که روی اون میز قرار داده میشه ارزش ادبی کافی ندارن، نه اینکه فاقدش باشن. البته که ممکنه تک و توک کتاب های خوبی بینشون پیدا بشه، منم اینجا هیچ قصد اهانتی به دسته ای از دوستان که کتاب های این بخش رو می پسندن ندارم. کتاب خوبه. کتاب مقدسه. اما یسری کتاب ها بی شک فقط اتلاف کاغذ، جوهر، انرژی و زمان و هزینه هستن.
اگر دوست داشته باشین توی نوشته های بعدی یکم کتاب معرفی میکنم شاید خونده باشین و بتونیم راجبش صحبت کنیم. چرا که نه ؟