سازمانها مانند زندگی انسان ها چرخه ی حیات طبیعی را طی می کنند و مراحل قابل پیشبینی، الگوهای رشد و رفتار مشابهی دارند. دکتر ایچاک آدیزس، نویسنده کتاب چرخههای حیات شرکت ها هم به وجود چنین شباهتی اعتقاد دارد.
هر دو اینها ایجاد می شوند، رشد می کنند، زندگی می کنند، زوال می یابند و می میرند. ما با این فرآیندها در اشکال زندگی آشنا هستیم، بنابراین همتایان آنها – شرکتها – هستند که واقعاً علاقه ما را به خود جلب میکنند. مراحل متوالی یک شرکت عبارتند از:
طبق نظر دکتر آدیزس، هر دوره تاریخ بشری، بیماری های خاصی دارد که سازمانها به آن دچار می شوند.
«زمانیکه از سازمانها نام میبرم، منظورم امپراتوریها، جنبشها، مکاتب فکری و سازمانهای انتفاعی است. بسیاری از سازمانها متولد شدند، تا مرحله ای رشد کردند، در دامی گرفتار شدند که هیچ راه فراری وجود نداشت و سرانجام محو شدند. به تعبیر دکتر آدیزز ، علت چنین پدیدهای، بیماری است که تله بنیانگذار نامیده می شود.
پس از دوران طفولیت ، سازمان وارد مرحله شکوفایی می شود. سازمان شکوفا شرکتی است که محصول یا خدمات موفقی ارائه میکند، میزان فروش آن به افزایش مییابد و جریان نقدینگی بالایی دارد. این شرکت نه تنها زنده است، بلکه درحال شکوفا شدن است. مشتریان عمده مشتاق دیدن محصولات و سفارش های بیشتر هستند. حتی سرمایه گذاران نیز هیجان زده هستند.
با ورود به مرحله موفقیت، همه به سرعت مرحلهی آزمایشات سخت و آزمون – خطای دوران طفولیت را فراموش میکنند.
در مرحلهی شکوفایی، احساس می شود که میتوان در هر چیزی موفق بود. مرحله شکوفایی زمانی است که چشم انداز بنیانگذار بسهولت آشکار میشود.
“تله بنیانگذار” زمانی آغاز می شود که سازمانی پررونق، نتواند خود را از وابستگی به بنیانگذار رها کند. از جمله علائم گرفتار شدن در این تله، میتوان به امتناع بنیانگذار از تفویض اختیار مؤثر، یا عدم استخدام استعدادهای مورد نیاز، برای رشد بیشتر شرکت نام برد. .
زمانی که مرحله ی شکوفایی به پایان میرسد، نیازهای سازمان نیز تغییر می کند و مرحله بلوغ آغاز می شود. بسته به میزان اوجگیری مرحله ی شکوفایی، ممکن است کارها در سازمان کندتر به پیش رود. تصمیم گیری سرنوشت ساز، دیگر یک ویژگی ضروری نیست.
در این مرحله، سازمان به مرحله بلوغ میرسد و ظاهرا با اختیارات و مسئولیت مشترک توسعه می یابد. اگر بنیانگذار از کنار گذاشتن جوانب کنترلی امتناع کند، سازمان در تله بنیانگذار گرفتار می شود.
آیا سازمان شما درمعرض خطر تله بنیانگذار است؟ اگر سوالات زیر را بپرسید، پاسخ این سوال را به آسانی درخواهید یافت.
اد فرناندز، سرمایهدار ریسکپذیر و مدیر سابق اجرایی بلکبری، سه قابلیتی را که رهبران باید داشته باشند تا در این تله گرفتار نشوند ، شناسایی کرده است.
آیا می توانید یک قصه گو شوید؟ همدلی و اعتبار، همراه با توانایی شما برای بیان یک روایت درخصوص تغییرات ضروری، بخشی از روند مستمر بازسازی انتظارات و امیدآفرینی است.
شما می توانید با مسیریابی برای پیشگوی درونی خود، شانس را تغییر دهید. آیا می توانید لحظه ای را پیشبینی کنید که سرعت رشد سازمان از شما بیشتر شود؟ اگر چنین است، بر این اساس برنامه ریزی کنید و آماده شوید درجهت منافع بیشتر سازمان، کنترل آن را واگذار کنید.
آیا می توانید از موجودی خودخواه به موجودی خودآگاه تبدیل شوید؟ خودآگاهی امری ضروری است. محدودیت ها و انگیزه های واقعی شما چیست؟ خلاصی از شرکت، برای شما ضروری است. شرکت را به عنوان نهادی مستقل تصور کنید که نیازهای خاص خود را برای رشد و شکوفایی دارد.
بنابراین، از نظر دکتر آدیزس، بهترین راه برای برون رفت از این تله چیست؟
به گفته دکتر آدیزز، بنیانگذاران باید در دوران گذار بین مرحله ی شکوفایی و بلوغ، نه قبل و نه بعد از آن، فردی را از بیرون، وارد سازمان کنند. این سخت ترین انتقال در چرخه ی حیات شرکت است، زیرا تغییرات بسیار بنیادی هستند و ظاهرا، بنیانگذار اغلب به عنوان مانعی بر سر راه به شمار می رود.
برای رهایی از دام بنیانگذار، بنیانگذار باید با کمکهای بیرونی شرکت را بازسازی کند. این فرآیند به بهترین وجه توسط مشاوران اجرایی انجام میشود که طیف گسترده ای از مهارتها و تجربیات اجرایی و مالکیت قبلی دارند.
برای جلوگیری از گرفتارشدن در تله بنیانگذار، سازمان باید مسئولیتها و اختیاراتی را که استراتژی هایش را پیش میبرد، به وضوح بیان کند. به عبارت دیگر، باید مسئولیت های بنیانگذار را تقسیم کند.
علاوه بر ایجاد شرکتی با ارزشتر، وظیفه رهبر، تشکیل تیم مدیریتی قوی برای رسیدگی به مسائل و توزیع مسئولیت است. برای موفقیت درمرحله بلوغ، سازمان به تیم مدیریتی کیفی نیاز دارد. بنیانگذار باید اطمینان حاصل کند که برای حرکت شرکت به چرخه ی حیات بعدی، افراد مناسبی در دسترس هستند.
روزی فرا خواهد رسید که نقاط قوت مرحله ی شکوفایی، دیگر در اولویت نیستند. اگر می خواهید میراثی از خود برجای بگذارید، با شرکت خود مانند فرزند درحال رشد خود رفتار کنید با این استنباط که هدف شما این است مدتها پس ازاینکه راهنماییهایتان را کاهش می دهید کودک به مرحله ی خودکفایی میرسد.