از نظر تو، من یه آدم نازک نارنجی هستم. و به نظر من، تو یه آدم هیجانی هستی.
من یه عادت بدی دارم که دوست ندارم موقع تعریف کردن از اتفاقات روزانه، کسی توی حرفم بیاد و رفتارمو نقد کنه. تو یه عادت بدی داری که ذهن و زبانت سریع باهم وارد عمل میشن. حرف میزنن و قضاوت میکنن.
همونقدر که من تامل و سکوت میکنم توی حرف زدن و نظر دادن. تو فی البداهه حرف داری و محکم نظرتو بیان میکنی. آره ! من بارها به این استعداد ذاتیت حسودیم شده.
مثلا وقتی من میگم؛ اون همکاری که دیروز صداشو بلند کرده بود، امروز آخر وقت خودش اومد و معذرت کرد. گفت بدل نگیر از جای دیگه ناراحت بودم.
تو فورا میای توی حرفم: خوب بهش نگفتی اون دیروزم مثل روزای دیگهات.تا کی اینطوری از جای دیگه اینجا خودتو خالی میکنی؟ یا میگی: کاشکی بهش میگفتی که چرا هر دفعه صداتو واسه من الکی میبری بالا ؟
میدونم منم نازک نارنجی هستم. اما خب چیکار کنم فی البداهه م اینقدر قوی نیست. اصلا بنظرت همدلی یعنی چی؟ یعنی قضاوت نکنی. یعنی تا انتها بشنوی، بعد باهاش همدردی کنی و حالا اگه شرایط مهیا بود، راهکار و دستورالعمل بدی.
پی نوشت: همیشه بعد از هر مذاکره و بحث با هر شخصی به خودم میگم چرا فلان موضوع مهمتر به ذهنم نرسید؟ کاشکی از این منظر صحبتم رو شروع میکنم. چرا در جواب فلان حرف من این حرف اصلا به ذهنم نرسید؟ خودم یه ذهن حراف دارم در این زمینه که حوصله منتقد بیرونی رو دیگه ندارم.
آیا کسی دوره یا سمیناری در مورد آموزش فی البداهه صحبت کردن سراغ داره؟