باشگاه فناوران یونش
باشگاه فناوران یونش
خواندن ۱۰ دقیقه·۳ سال پیش

کارآفرینان بزرگ ایران: احد عظیم‌زاده

در مقاله قبل با هم با معنای کارآفرینی و تاریخچه آن آشنا شدیم و زندگینامه یکی از مشهورترین و بزرگترین کارآفرینان کشور، مرتضی سلطانی، خالق زرماکارون را خوندیم.

توی این مقاله میخوایم با هم داستان زندگی احد عظیم زاده رو بخونیم، کارآفرین میلیاردری که از مشهورترین تاجر های جهانه و تجارتش رو از صفر شروع کرده:


دوران کودکی

احد سال ۱۳۳۶ در روستای اسفنجان از توابع شهرستان اسکو در آذربایجان شرقی به دنیا آمد. یک برادر و پنج خواهر بزرگتر داشت. روستایی که احد در آن زندگی می‌کرد دور افتاده بود و آب و برق هم نداشت.
پدر احد یک کارگاه کوچک قالی‌بافی در روستا داشت و هر زمان که می توانست پسرها را به کارگاه قالی بافی میبرد تا با این کار آشناشون کنه. احد تعریف میکنه که پدرش قالی‌بافی رو به آنها یاد نمی‌داد بلکه کاری به قول خودش مهر آن را در دلشون می کاشت؛ از سختی کار نمی‌گفت، از نقش و نگار های زنده در دل فرش ها برایشان قصه می‌گفت!

۷ ساله که بود، درست زمانی که میخواست وارد مدرسه بشه یکی از بدترین اتفاقات زندگی براش افتاد؛ پدرش رو از دست‌داد و از همان ۷ سالگی مجبور شد همراه برادرش کار کنه تا از پس مخارج زندگی بربیاد. تا ۱۸ سالگی صبح ها تمام روز را کار میکرد و چون پول رفتن به مدرسه نداشت، شب ها درس می‌خواند.
قالی می‌بافت یا قالی ها را کول میکرد و از این روستا به آن روستا میبرد، خودش تعریف میکنه که در شروع از هرکدام یک یا دو تومان سود میبرد. میگوید: «پنج سال این‌چنین سخت کار کردم. بسیار دشوار بود. اما پشتکار و اعتقاد به هدف با توکل به خدا تحمل سختی‌ها را آسان می‌کرد. در ۱۸ سالگی توانستم ۲۰ هزار تومان پس‌انداز کنم، اما فشارها همچنان ادامه داشت.»

شروع یک راه

احد از کودکی آرزو داشت که یا خلبان بشه یا پولدار! ۱۸ سالش که شد تصمیم گرفت باید یک کار جدید بکنه و نمی‌خواد به همین منوال به زندگی‌اش ادامه بده، پس به سراغ پسر عموی پدرش رفت و ۲۰ هزار تومان از او قرض کرد، ۶۰ هزارتومان هم از بانک وام گرفت و با سرمایه تمام زندگی اش که ۲۰ هزارتومان بود حالا ۱۰۰ هزار تومان پس‌انداز داشت.
او تونست یک کارگاه کوچک قالی‌بافی برای خودش دایر کنه اما میدونست که اگه میخواد به رویاهاش برسه نباید همین‌جا متوقف شه.
احد از جایگاه فرش ایرانی در بیرون از مرزهای ایران باخبر بود و رویای فتح بازارهای بین‌المللی را در سر می‌پروراند. شنیده بود آلمان مرکز تجارت فرش است، دنبال یک ایده جدید بود و دوست داشت برای بررسی شرایط و پیدا کردن یک ایده به آلمان سفر کنه؛ اما نه زبان خارجی بلد بود و نه در اون زمان که تازه انقلاب شده بود به راحتی به ایرانی ها ویزا می‌دادن. او دو برادر ایرانی را میشناخت که تاجر فرش و ساکن آلمان بودن، از آنها هوست تا برایش دعوت نامه بفرستند و راهی آلمان شد.
آن دو برادر پیش از کمی از این راه را پیموده بودن و راز و رمز هایی که فکر میکردن ممکنه مفید باشه رو با احد در میون گذاشتن. همون روز ها متوجه شد که بزرگترین تاجران فرش عرب در سوییس هستن، توانست ویزای ۱۵ روزه سوییس بگیرد و به ژنو برود.
همین که به هتل رسید با تاجری ایرانی آشنا شد، خودش در این باره میگه: «به‌طور اتفاقی در یک هتل در ژنو با تاجری ایرانی آشنا شدم که او ایده اصلی را به من داد و گفت فرش گرد بباف.»
همین ایده برای احد کافی بود، دیگر در سوییس نماند و خیلی زود به ایران برگشت.
این برخورد کوتاه و ایده فرش گرد زندگی او را برای همیشه دگرگون کرد...

بازگشت به ایران و موفقیت بزرگ

این برخورد مسیر زندگی‌اش را برای همیشه دگرگون کرد. در آن دوران در ایران فرش گرد بافته نمی‌شد و کیفیت تولید فرش و رنگ‌بندی‌ها هم مناسب نبود.
به اسفنجان بازگشت و با پس‌اندازی که داشت و کارگاهی که اجاره کرده بود، چندین دار قالی برپا کرد. دستگاه‌ها و ابریشم مورد نیازش را هم اقساطی خرید و این مسیر تازه را شروع کرد!

بعد از صحبت و گرفتن ایده به ایران بازگشت و در روستای خودشان مشغول را اندازی کارگاه فرش بافی شد. یک خانه اجاره کرد و ابریشم و ماشین آلات را به صورت اقساطی خرید کرد.ده درصد از پول را نقد پرداخت کرد و مابقی پول دستگاه های فرش‌بافی را قرار شد به صورت اقساط پرداخت کنه.

بعد از بافتن اولین فرش‌های گرد تاجران آلمانی با خبر و راهی اسفنجان شدن و او از سرمایه ۱۰۰ هزارتومانی که ۸۰ هزار تومانش قرض بود و یک کارگاه اجاره‌ای، ۱۲ میلیون ۵۰۰ هزار تومان بود. این معامله نقطه عطفی برای صادرات فرش‌های عظیم زاده به آلمان، ایتالیا، سوئیس، انگلیس، بلژیک و دیگر کشورها شد.

احد عظیم زاده می گوید در اولین معامله  شش میلیون ونیم پول نقد گرفت و شش میلیون تومان هم چک.
او با سرمایه ای 100 هزار تومانی کارخوش را شروع کرد و به موفقیت های بسیار بزرگی رسید.

می گوید شب اولی که این معامله پر سود را انجام دادم تا صبح از شدت خوشحالی خوابش نمی برد.

همان معامله اول یک موفقیت خیلی بزرگ بود و احدزاده یک شبه پولدار شد!
البته این اتفاق یک‌شبه نیوفتاد و نتیجه تمام تلاش های او در سالهای کودکی و نوجوانی بود؛ سالهایی که تسلیم زندگی نشد و رویاهاشو از یاد نبرد. سالها سرمایه جمع کرد و دنبال یک ایده نو گشت تا به موفقیت رسید.

پس از آن هر سفر جدیدی که میرفت، یک ایده و نگاهی نو در پی داشت. شناخت سلیقه‌های مشتریان، بازدید از موزه‌ها و الهام و تلفیق طرح‌ها حاصلی بود که از هر سفر برای عظیم زاده برداشت می‌شد و همه این کارها عظیم‌زاده را به یکی از بزرگترین صادرکنندگان فرش به کشور های مختلف جهان تبدیل کرد.

عظیم زاده هم همه اصول را به‌طور ناخودآگاه و از تجربیاتش یاد گرفته بود و به کار می‌بست. او میگوید:

شریک ندارم و هیچ‌گاه نداشته‌ام و نخواهم داشت. اگر شریک خوب بود، خدا برای خودش شریک می‌گذاشت.
اصل دیگر احترام به مشتری است، هر که می‌خواهد باشد. پیش مشتری مثل سربازی که جلوی تیمسار خبردار می‌ایستد، با احترام می‌ایستم.
اتکای خودم اول به خدا و دوم به ایده و تفکر و پشتکار و ریسک‌پذیری خودم است. بسیار ریسک می‌کنم.

سقوط، ورشکستگی و موفقیت دوباره

درست در شرایطی که احد خود را در اوج آرزوهای خود می‌دید، همه چیز از دستش رفت. سال ۱۳۷۲ برای او یک سقوط ناگهانی و پایان خوشبختی بود. خودش او در این باره می‌گوید:

مشکلاتی پیش آمد توی ایتالیا، سوییس، زوریخ، توی دبی! پول‌هایمان را خوردند! رقم بسیار بالا بود، به مو رسیدم! همه گفتند عظیم زاده تموم شد! به آنجا رسیدم که بروم یک پیکان بگیرم و مسافرکشی کنم!

تعریف میکنه که اون زمان حتی دوست‌ها و همکاراش هم دیگه جواب تلفنش نمی‌دادن و هیچ چیزی براش نمونده بود.
در آن زمان احد عظیم زاده دست به دامن ضامن آهو می‌شود و خودش می‌گوید حاجتش را از امام رضا می‌گیرد. ظرف ۶ ماه اوضاع ۱۰ برابر قبل بهتر می‌شود و یک تلفن از سوییس کارهارو به روال برمیگردونه.

همکارم گفت یک‌میلیون دلار ریختم به حسابت. قرار شد یک‌میلیون دلار دیگه هم بریزه تا براش فرش بخرم. وقتی بهم زنگ زدند، نگفتم که ورشکست شدم و فرش ندارم! به آن‌ها گفتم حتی پول هم نریختید مشکلی ندارد بیایید فرش‌هایتان را ببرید! سال ۷۲ دلار ساعتی می‌رفت بالا، دلار رو تبدیل کردم به ریال و وقتی می‌خواستم برای آن‌ها جنس بخرم در کنارش برای خودم هم ۳۰۰-۴۰۰ میلیون تومان آن زمان فرش خریدم. تا وقتی می‌خواستم فرش‌های خودم را بفروشم ۴۰۰ میلیون شد ۷۰۰ میلیون و بعدش هم یک میلیارد!

او به تدریج در بازار فرش معروف شد و مغازه ای در بازار بزرگ تهران افتتاح کرد. در سال ۱۳۸۰ با دریافت تندیس طلایی از کشور انگلستان، به عنوان بهترین تولید کننده فرش های دستباف ایرانی معرفی شد.
در همین سال، نمایشگاه دائمی فرش در خیابان پاسداران تهران افتتاح شد و عظیم زاده همزمان با این اتفاق شرکت خانه فرش عظیم را ثبت کرد. این شرکت امروزه با برند «عظیم زاده» معروف است و یکی از برترین برندهای فرش جهان و اولین برند فرش ایرانی است.

اقدامات خیر غظیم‌زاده

در ورای همه پیروزی‌ها و ثروتی که نصیبش شده بود خودش احساس می‌کرد چیزی کم است. در کنار همه این موفقیت‌ها جای پدرش خالی بود. هرچند خودش هم پدر شده بود، اما هنوز مثل کودکی نبودن پدرش آزارش میداد. شاید برای همین بود که به سراغ کودکان یتیم رفت و با پذیرش سرپرستی تعدادی از آن‌ها، آرامشی که دنبال آن بود را بازیافت. او توجه ویژه ای به ایتام دارد، تاکنون بیش‌از ۱۲۰۰ کودک یتیم را به سرپرستی گرفته. و برای دختران یتیم جهاز تهیه می‌کند؛‌ او هر سال ۱۰۰ نفر به افراد تحت پوشش اضافه می کنه و به هر دختری که سرپرستی اش را به عهده گرفته ۵۰ میلیون تومان جهیزیه می دهد، میگوید: تلاش میکنم از هر روشی آرزوی کودکان یتیم را برآورده کنم.
او دو سال خیر نمونه کشور شده؛ خودش دراین‌باره می‌گوید:

اشتغال‌زایی را دوست دارم. دوست دارم سفره مرتضی علی بازکنم، معتقدم خدا من را وسیله قرار داده است. با خودم پیمان بستم تا عمر دارم هرسال ۱۰۰ بچه به آن‌ها اضافه کنم. وصیت کرده‌ام پس از مرگم تا ۱۰ سال بعد از عمرم هرسال ۱۰۰ بچه یتیم اضافه شود و مخارج همه یتیم‌ها را از محل ارثم بپردازند. بعد از ۱۰ سال هم اگر بازماندگانم لیاقت داشتند، راه من را ادامه می‌دهند. سفره که می‌اندازیم برای یتیم‌ها و می‌آیند و غذا می‌خورند، کیف می‌کنم. گریه می‌کنم و حال می‌کنم.


سرمایه گذاری او فقط در زمینه فرش نیست!

احد عظیم‌زاده میلیاردر امروز فقط در کار تولید و صادرات فرش نیست. طی سفرهایی که به کشورهای دیگر داشته، هتل های بسیاری را دیده و تصمیم گرفته خودش وارد صنعت گردشگری شود. هدفش کارآفرینی است.
و تنها در پروژه هتلی که دارد ۶۰۰ نفر به طور مستقیم کار می‌کنند.
زمانی که هتل‌های مجلل و معروف جهان را دید، تصمیم گرفت وارد کار ساختن یکی از بزرگ‌ترین پروژه هتل کشور شود. او برای پروژه «قو الماس خاورمیانه» در مازندران ۱۸۰ میلیارد تومان هزینه کرد و مجتمعی بزرگ، مجلل و بی نظیر احداث کرد.

مجتمع قو الماس خاورمیانه دارای سه برج است که دو برج آن مورد استفاده مسکونی و تجاری است و برج سوم هتلی است مجلل و شامل ۳۸ طبقه و در فضای بین برج‌های مسکونی و هتل، مجتمع ورزشی احداث شده است. هر کدام از برج‌های مسکونی شامل ۲۱ طبقه است و در کل ۲۹۷ واحد مسکونی را در خود جای داده است.
در طبقات زیر برج‌های مسکونی سه طبقه مجتمع تجاری طراحی شده که در حدود ۴۸۶ باب فروشگاه تجاری دارد.

تمام مصالح این پروژه خارجی و بهترین است. سنگ برزیل، شیشه بلژیک، دستگیره در انگلیس و تاسیسات آلمانی است! کابین چهار آسانسور نیز از طلای ۱۸ عیار است. این هتل ۳۴۰ واحد مسکونی در ۲۵ طبقه، هفت طبقه سالن ورزشی، ۳۴ طبقه هتل، ۷ رستوران روی دریاچه، ۱۰ هزار متر شهر آبی، ۷۰ هزار متر زمین آمفی‌تئاتر، ۹۰ هزار متر زمین گلف و ۲ باند هلیکوپتر دارد!

در آخر

احد عظیم‌زاده خطاب به جوانان میگوید: من از زیر صفر شروع کردم، توصیه من به جوانان این است که منطقی فکر کنند. این‌گونه نبوده که شب بخوابم، صبح پولدار شوم. خاک‌خوردم و رنج کشیدم و آثار این رنج هنوز در من هست. امیدشان به خدا و فکر و بازوی خودشان باشد. درستکار باشند و تلاش و تلاش و تلاش کنند. این فرمول من است…

از زندگی عظیم‌زاده باید درس پشتکار بگیریم. همانطور که خودش میگوید، بعد از توکل به خدا با پشتکار به جایی که الان هست رسیده تا جایی که موفق شده ۲ بار الماس موفق ترین بیزینس من جهان دریافت کنه!
ریسک کردن برای رسیدن به اهداف ضروری است! اگر او ریسک نمی کرد تمام سرمایه زندگی‌اش را وسط نمی‌گذاشت و کارگاهی برای تولید فرش گرد راه اندازی نمی‌کرد شاید امروز این موفقیت های بسیار بزرگ و ثروت میلیاردی را نداشت البته که ریسک اصولی و حساب شده. او از کودکی در بازار فرش بود و قبل از انجام این ریسک تمام شرایط را سنجید، اگر با ریسک نسنجیده وارد بازی شویم امکان موفقیت پایین می‌آید.
یکی دیگر از ویژگی های جالب و مورد توجه او به دنبال ایده بودن بود! دنبال ایده های تکراری نرفت، حتی در زمانی که شرایطش را نداشت و براش سخت بود تا آلمان و سوییس مسافرت کرد تا ایده‌های جدید پیدا کنه.
مسافرت به کشور های فراوان و مدام به دنبال ایده ها و طرح های جدید برای تولید فرش بودن از دیگر عوامل موفقیت احدعظیم زاده است.

عظیم‌زاده راز موفقیت خود را علاقه زیاد به کار، پشتکار فراوان و احترام به مشتری میدونه.


منابعی که برای نوشتن این مقاله ازشون استفاده شده:

https://khanesarmaye.com/ahad-azim-zadeh/#gref
https://bazaracademy.ir/blog/%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C%D9%86%D8%A7%D9%85%D9%87-%D8%A7%D8%AD%D8%AF-%D8%B9%D8%B8%DB%8C%D9%85-%D8%B2%D8%A7%D8%AF%D9%87-%D9%85%DB%8C%D9%84%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D8%AF%D8%B1-%D8%B5%D8%A7%D8%AF%D8%B1/
https://topbiography.ir/ahad-azimzadeh/


احد عظیم زادهعظیم زادهکارآفرینیباشگاه فناوران یونشفرش عظیم زاده
باشگاه فناوران یونش یک شتاب‌دهنده فناوری‌ های سخت است که هدفش فراهم آوردن زیرساخت لازم برای کسب و کارهای دانش بنیان است.
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید