امیر عرب
امیر عرب
خواندن ۶ دقیقه·۱ سال پیش

آمستردام، شهر حیات زمینی

آمستردام، شهر حیات زمینی

سلام

من امیر هستم، اخیرا در سفرم از شهر آمستردام بازدید کردم و تصمیم گرفتم که تجربه خودم را با شما در میان بگذارم. در همین ابتدا کار بگوییم قصدم نوشتن یک سفرنامه حوصله سربر نیست. تنها قصد دارم احساساتی را که نسبت به آمستردام پیدا کردم با شما در میان بگذارم. شاید روزی یکی از شما دوستانی که این متن را می‌خوانید، زمانی که به هلند سفر کردید، یاد حرف های بنده باعث شود که نگاه متفاوتی نسبت به محیط پیرامون در سفر داشته باشید. احتمالا روزی مطلبی در حول موضوع چرا باید سفر کنیم و چگونه سفر، باعث گسترش افق های فکریمان بشود، به تفصیل صحبت کنم. اما این بار فقط به شرح دیدگاه و احساساتی که در یک شهر مورد توجه من آمدند، می‌پردازیم.


به همراه قطار از مونیخ تا آمستردام را در یک مسیر ۱۳ ساعته پیمودم. قطارم ساعت ۱۰ شب از مونیخ حرکت کرد. ساعت سه بامداد در فرانکفورت پیاده شدم و قطار بعدی را سوار شدم. این توقف خود ۱ ساعت زمان برد. اینجا هم قطار های شب تعرفی ندارند. تاخیر‌های زیاد، فضای کثیف و واگن های به نسب قدیمی را می‌توانید تجربه کنید. اما چرا من با همچین قطاری سفر کردم؟ احتمالا جوابش به ذهن شما هم رسیده باشد. بلیط ارزان. برای کل این مسیر ۳۶ یورو پرداخت کردم و چون صبح روز بعد هم می‌رسیدم، نیازی برای اقامت در جایی نبود، پس هزینه مکان هم نداشتم. این یکی از روش های صرفه جویی هزینه در سفر است. اما اگر توانایی خواب در قطار را ندارید، توصیه نمی‌کنم. و اینکه من هم آن شب نتوانستم بخوابم. در همان صبح رسیدن به ایستگاه قطار، تنها می‌خواستم به سمت هاستل حرکت کنم تا بتوانم کمی استراحت بکنم؛ اما در اینجا معمولا از ساعت ۳ عصر تخت را تحویل شما می‌دهند، ولی من در موقع رزرو احتمال این اتفاق را می‌دادم، از هاستل خواهش کرده بودم که اگر امکانش را دارند همان صبح تخت را بدهند و آن‌ها نیز قبول کرده بودند.

آمستردام به نوعی غیر طبیعی زیباست. مردان و زنان سوار بر دوچرخه در مسیر های زیبا در کنار کانال های‌آب که نور خورشید را منعکس می‌کند در حال حرکت هستند. هوا بهاری با افتاب زیبا در آسمانی صاف که به صورت عجیبی در هیچ یک از سه روز اقامت من، یک لکه ابر را به خود ندید. شبیه به یک نقاشی که هنرمندانه از روی یک اثر فاخر کپی برداری شده به نظر می‌آید. قدم‌زنان به گشت و گذار در شهر پرداختم. هلند کشوری با مساحتی کم در شمال غربی اروپا است. اکثر بخش های هلند در ارتفاع کمی از سطح دریا قرار دارند. به همین دلیل هلندی ها از قدیم در امر مهار آب و ایجاد جزیره های مصنوعی تبحر مخصوص به خودشان را داشته‌اند. بسیاری از شهر آمستردام تنها ۱ متر بالای سطح دریا است و حتی فرودگاه شهر در ۵ متر پایین تر سطح دریا قرار دارد. جا دارد که این نکته را هم اضافه کنم که کانال کشی شهر آمستردام جزو میراث جهانی یونسکو و یک شاهکار مهندسی تمام عیار است.

در کنار کانال که قدم زنان به مرکز شهر نزدیک تر می‌شدم، کمبود چیزی را احساس می‌کردم. اما نمی‌دانستم چیست. زیاد سفر تنهایی انجام می‌دهم اما این حس خاص کمبود را از جای دیگری تا به حال نگرفته بودم. از دیگر دانستنی ها جالب در مورد هلند این است که هلندی ها از ابتدا به تجارت معروف بودند و به نظر بسیاری از افراد، پدران سرمایه‌داری امروزی هلندی ها هستند. ( درست است که کتاب‌هایش را آدم اسمیت که اسکاتلندی است نوشته است اما قبل از اینکه او به دنیا بیاید در هلند بازار بورس وجود داشته است). به نوعی هیج محدودیت اقتصادی خاصی در هلند وجود ندارد تا اینکه حتی فاحشگی نیز یک امر قانونی است و روسپی های شهر باید مالیات پرداخت کنند. زمانی که منطقه Red light در مرکز شهر رسیدم، با مغازه هایی که دکور پشت شیشه‌ی آن خانم های بدکاره بودند مواجه شدم. فاحشه‌‌خانه برای انواع سلیقه ها. شما هر جورش را دوست دارید می‌توانستند داشته باشید. خیابان از نور قرمز و بنفش مغازه ها حالت بزه‌کاری بیشتری به خودش گرفته بود. برایم چیزی شبیه به نوعی فیلم که قصد دارد تنها از شهوات انسان حرف بزند بود. بیشتر که جلو می‌روید، افیون فروشی ها را می‌بینید. ماریجوانا، حشیش و قارچ های جادویی یا به اصطلاح ماشروم در هلند آزاد هستند. مکانی که فروش مواد آزاد هست با نام کافی شاپ در کل سطح شهر است. شما می‌توانید از صد ها مدل مختلف برای استعمال و یا حتی کیک و نوشیدنی حاوی ماریجوانا را سفارش بدهید.

فردایش به گشتن شهر پرداختم. از موزه هنر های معاصر بازدید کردم. با تخفیف دانشجویی نصف قیمت می‌شود. به بازار گل رفتم و چند مدل بذر گل به عنوان سوغاتی خریدم. غذای خیابانی هلند، سیب زمینی سرخ شده در قیف است که به تازگی هم در تهران مد شده‌اند. مغازه هایی که تنها سیب‌زمینی با انواع سس های متنوع می‌فروشند. در کل سیب زمینی در فرهنگ هلندی مهم است. نمی‌دانم چرا ولی ون گوک هم سیب‌زمینی زیاد نقاشی کرده است. به هر حال.

نکته‌ی جالبی که به نظرم آمد؛ شنیدن صحبت کردن به زبان انگلیسی بود. بسیار بیشتر از دیگر شهر هایی که رفتم به گوش می‌خورد. البته شاید تنها به نظر من این طور آمده و در حد عادی بقیه کشور ها بوده است. یکی از جاذبه های دیدنی شهر، تور قایق سواری در کانال های شهر است. شما را این بین کانال های آب می‌چرخانند و خانه هایی که در طول زمان کج شده‌اند را به شما نشان می‌دهد.

زمانی که در کافه‌ای نشسته بودم، جریان زندگی در جلو چشمم بی‌نهایت مصنوعی آمد. هوا تمیز، زمین پاک، دوچرخه سواران مدام در حرکت هستند. تعدادشان شبیه به تعداد موتور سواران در ساعت اداری در بازار تهران است. اما سر و صدایی نیست. فکر کنم اگر شیطان شهری را می‌ساخت تا بهترین زندگی‌ای که در این کره خاکی را می‌توان داشت را نشان بدهد، حتما یک آمستردام می‌شد. هلند اولین کشوری بود که در ده‌ی ۲۰۰۰ میلادی ازدواج همجنسگرا ها را آزاد کرد و یه همین دلیل به نوعی مقصد عاشقانه‌ای برای این افراد به شمار می‌آید. در سطح شهر نیز علامت های زیادی در مورد این گروه از آدم ها می‌بینید. طبق ویکی‌پدیا بیشتر از نیمی از مردم هلند بی‌دین یا خداناباور هستند. از هر شهر دیگر اروپا کمتر کلیسا دیدم و حتی صدای ناقوس کلیسا را به ندرت به گوشم رسید.

به نظرم گناه و بزه‌ای در دنیا وجود ندارد که شما نتوانید در آمستردام به راحتی و با امکانات تمام انجام بدهید. هر چه تصور کنید. اگر لذت جنسی می‌خواهید؟ بفرمایید هر مدلش را می‌خواهید. از هر جنسی که می‌خواهید.

اگر مواد می‌خواهید و نعشگی دوست دارید؟ بفرمایید در هر مدل که می‌پسندید. به هر روشی که باب میلتان است در آمستردام برای شما محیا است. قمار دوست دارید؟ سطح شهر به وفور با انواع مدل و بزرگ و کوچک یافت می‌شود. الکل مصرف می‌کنید؟ بهترین برند های آبجو و مشروبات مانند heineken هلندی هستند.

در قدم زدن هایم در شهر رنگ خدا را نمی‌دیدم. آن چیز خالی حس حضور خدا بود. به نظرم بیشتر شهر بزرگ دنیا تا ۱۰ سال آینده این شکلی می‌شوند. شاید آمستردام اولین شهر بوده است که این موارد را به خود اضافه کرده اما بقیه جا های جهان نیز به همین سمت در حال حرکت هستد. به نحوی این شهر نمونه‌ی اولیه از شهر‌های آینده را به نمایش می‌گذارد. مصرف ماریجوانا در کانادا و بسیاری از ایالات آمریکا آزاد است. ازدواج همجنسگرایانه در انگلستان، آمریکا و کشور های دیگر بلامانع است و به نظرم زودی مدل آرمانشهر آمستردام در تمام دنیا پراکنده خواهد شد.

پایان بخش اول

پ.س: در این نوشته هیچ نظری در مورد خوب یا بد بودن این موضوعات یا موافق و مخالف بودن مطرح نبوده است. بنده هیچ نظری در این موارد ندارم.


شهرسیب زمینیآمستردامسفرنامه
مسافر دنیای لیلی پوت‌ها. < اندر احوالات شخصی امیر عرب نسخه دیجیتال>
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید