هو النور
ای دوای نخوت و ناموس ما
ای تو افلاطون و جالینوس ما
استادی داریم که تعریف میکرد سالها پیش پسری را میشناخته، باهوش و تلاشگر. پسر در رشتهی پزشکی دانشگاه تهران قبول میشود و مسیر را طی میکند تا سال آخر پزشکی. یک روز همین استاد توی حیاط دانشگاه داشته با استاد دیگری صحبت میکرده که دست بر قضا، پسر هم داشته رد میشده و قسمتی از حرفهایشان میشنود. استاد گفته "طبیب روح بهتر از طبیب جسم است" و همین یک جمله همچون نفحات احیاکنندهای به جان پسر میخورَد و باعث میشود مسیر زندگیاش کاملا تغییر کند. سال آخر پزشکی، دانشگاه را رها میکند و میرود حوزه! بماند که چقدر تاسفها پشت این تصمیم بوده یا نبوده. بماند که چقدر میتوانست این تصمیم درست باشد یا نه. و اصلا آیا این جمله درست است یا نه! اما همین که یک جمله توانسته کاری کند با زندگی یک شخص که طولانیترین کتابهای رشتهاش نتوانستهاند بکنند، ما را سوق میدهد به سمت معنا؛ معنای زندگی. این که معنای زندگی هر شخص برای خودش توفیر دارد با معناهای فراوانی که در جهان تعریف شدهاند. و همین معناها هستند که ما را به این سو و آن سو میبرَند. معنایی که گاهی از انسان، رحیل میسازد و گاهی ساکن.
فلسفه همین است! معناشناسی و معناسازی. فلسفه اگر در متن زندگی انسانها نباشد، اگر از اندوهِ انسان بودن و شادیهای رواقی بحث نکند، دیگر فلسفه نیست. فلسفههای آکادمیک و کلاسهای درس و بحث اگر تهش به این ختم نشوند که چگونه فلسفهای به مثابهی زیستن را همچون نوری که از پنجره به داخل میافتد، به لحظات خود راه دهیم، چیزی جز این نخواهند بود که دسته جمعی بخوانیم :
اسفار و شفاء ابن سینا نگشود
با آن همه جر و بحثها مشکل ما.
و حالا ما، در انجمن علمی فلسفه و حکمت دانشگاه تهران، دور آتشِ فلسفه جمع شدهایم تا معنا را بیاموزیم و به شعلهها از زوایای مختلف بنگریم. حالا ما این جاییم و حلقهای تشکیل دادهایم و خوشحال میشویم اگر دستهای بیشتری باشند تا در دستِ هم بدهیم و دانایی را از نگاه فلسفه بخوانیم. و البته که کفایت نکنیم به دانستنِ اندک. این جاییم تا هر کدام فلسفهی خودمان را داشته باشیم برای زیست آشکارا و روشنمان.
و سپس .. تولدمان مبارک!
سردبیرِ کوچکِ این آتشِ بزرگ: سارا مصطفینژاد.