بهرام حیدری (متولد 1321) یکی از نویسندگان ادبیات اقلیمی جنوب ایران است و داستانهای کتاب لالی در منطقه گرمسیر نشین ایل ایل بختیاری یعنی خوزستان رخ می دهد و اطراف شهر لالی رخ می دهند. اقلیم جنوب به دلیل تنوع فرهنگ و طبیعت و فرهنگ خاصی که دارد منبع فوق العاده ای است برای داستان پردازی و آنچه اقلیم جنوب را در ادبیات ایران برجسته کرده است حضور نویسندگانی است که بعضی بسیار پرآوازه اند و بعضی در گمنامی به میراث ارزشمند این منطقه پرداخته اند.
لالی 22 داستان بهم ناپیوسته است. با کلمه ترکیبهای مختص بهرام حیدری و توصیفات کوتاه او که جای دیگری یافت نمی شوند. شخصیت داستانها و محل وقوع آنها یکجا است اما هر داستان را میتوان به تنهایی خواند و جهان آن را درک کرد.
بهرام حیدری، لالی را با دیالوگهای فراوان نوشته است و حتی آنجا که شخصیت تنهاست، مثل داستان و بازهم پیرمرد، نرمه گفتگوهای پیرمرد با خودش قصه را پیش میبرد. نویسنده حین تمام گفتگوها سعی در ساخت فضا دارد و مشخص کردن موقعیت اشیا و آدمها نسبت به هم، یعنی هم زمان که آدمها چیزی بهم میگویند، هر کوچکترین حرکتشان را وصف میکند تا صحنه به دقت در ذهن خواننده تغییر کند.
آنجا که نویسنده دست به توصیفاتی در پاراگرافهای کوتاه می زند، این توصیفات آنقدر بدیع و منحصر به فرد است که خواننده دوست دارد کسی وارد میدان نشود و دمی سکوت ادامه داشته باشد اما بهرام حیدری به سرعت کسی را به میدان میآورد و گفتگویی شکل میگیرد. او برعلیه سکوت است که انگار لالی و آدمهایش برعلیه سکوتاند. مدام حرف میزنند، سنگدلانه نفرین می کنند، به تلخی به پر و پای هم میپیچند، بی پروا کفر میگویند و شکر میکنند و قسم میخورند، و از همه مهمتر آنکه این گفتگوها واقعی است و عمدا هیچ تکیه کلامی و حرف اضافه ای و نشخوار ذهنی حذف نمیشود، صرفا برای آنکه خواننده را عصبی خواهد کرد.
کتاب لالی با داستانی درباره کباب آغاز می شود، 5 داستان بعدیاش به ماجراهایی در مدرسه می گذرد، انگار خاطراتی است واقعی از نویسنده و بعد با «رادیون» از کوه و کمر می گذرد و خواننده را به میان کپرها وسیاه چادرها می برد. «رادیون» شاید یکی از موثرترین و ارزشمندترین داستانهای نه تنها لالی، که داستانهای کوتاه اقلیم جنوب و علیالخصوص مواجهه زندگی ساده روستایی با شهر و مدرنیته باشد. بعضی از داستانها کوتاهاند و سرسری و حتی کمی شعاری، از نوع شعارهای چپ بر علیه سرمایه داری و زندگی مدرن، و بعضی داستانها علیرغم موضوع معمولیشان بسیار استادانه پرداخته شدهاند مانند «باز هم پیرمرد».
بهرام حیدری به نفع رنجیده نشدن خواننده و روان شدن داستانش، و دلانگیز جلوه دادن تصاویر روستایی، هیچ چیز را خوش آب و رنگ جلوه نمیدهد. آنگونه که عکسهای ایل دل شهرنشینان را میبرد، تصاویر ذهنی لالی دلبرانه ساخته نمیشوند. لالی انتهای دنیاست، همه آن را فراموش کردهاند، خدا هم آن را فراموش کردهاست یا سر لج دارد با دهاتیها.
«چن تا خونه ایم. انگار از ترس کافرا گریخته ایم، پناهنده شده ایم به همین جای ناجور که به هیچ جا نمیره! البت داخل اینقدر کوه و دره، و ما هم خودمون تک، همه چی دورمون گیر میاد غیر از چیز خوب! همه چی هست، پس نیس؟» (صفحه 98)
زندگی ساکنین دهات لالی با بیان دائم و تاکید بر همین گذارههاست. همه چیز تنیده در طبیعت است و درست مانند طبیعت بی رحم.
گاهی از میزان خشونت عریانی که میان آدمها رد و بدل میشود و به وقوع میپیوندد به ستوه میآیی و دلت میخواهد میانه شان را بگیری تا آرام شان کنی، و بهرام حیدری که این را خود آفریده است نیز چنین میکند، میانه را میگیرد تا اوضاع کمی آرام شود و زندگی ادامه پیدا کند. زندگی که انگار مرده ریگی است از قوم بختیاری، از دهاتیها، از ایل، از کوچ، و چون به پایان خود نزدیک میشود دست و پا میزند تا بیشتر زنده بماند، و اینجاست که باور میکنی تمام معیارها فقط تا آن زمان که پایان را به خود نزدیک احساس نمیکنی معتبرند، از جایی به بعد فقط میخواهی باقی بمانی.
تلاش برای بقا و گذراندن یک روز دیگر، بدون پیچیدگیهای دنیای مدرن و بدون دست انداختن به سرگرمیهای ساختگی. هر چه هست به زمین و آسمان مربوط است و خدا.
مشخصات کتاب: لالی، بهرام حیدری، موسسه انتشارات امیرکبیر، تهران، 1358، 333 صفحه
نویسنده یادداشت: زهرا باقری
*ادبیات اقلیمی بازنمودی از فرهنگ و جغرافیا و آداب و رسوم و حتی زبان یک منطقه در قالب داستان کوتاه یا بلند که خواننده را با خود به یک زمان-مکان مشخص به سفر میبرد.