گاهی شرایط سخت و بسیار دردناک، استرسآور است.تابآوری، کارکرد افراد در بهترین سطح ممکن در هر موقعیت و شرایط خاص است.
در بهترین حالت، هرکسی میتواند تابآوریاش را پرورش دهد و یاد بگیرید که چگونه در هر حمله، قبل از بحران، سطح مقاومت و تابآوریاش را بالا ببرد.
گاهی مشکلات، سبب کشف و شکوفا شدن نقاط قوت ما میشوند، نقاط قوتی که ما از وجودشان آگاهی نداشتهایم، گاهی اوقات به عقب برمیگردیم و از تجربیات دشوار گذشتهمان درسهایی میگیریم و آنها را با هم درمیآمیزیم و نقاط ضعف خود را به نقاط قوتمان تبدیل میکنیم.
تاب آوری می تواند رشد کند و گسترش یابد و بدنبال آن شادی و خوش بینی و حس کنجکاوی افزایش می یابد و نشانه های افسردگی و اضطراب و خشم کاهش پیدا میکند و این خبر بسیارخوبی است.
درست مثل یک چرخه است زیرا متعاقبا در این شرایط و با وجود حس و حال خوبی که در ما ایجاد میشود امید و تاب آوری بیشتر تر موجب می شود.
این یک توالی منطقی است. نگرش شما خیلی مهم است، تلاش کنید ذهنتان را باز نگه دارید و وانمود کنید که مهارتهای تابآوری توانایی حل مشکلات را فوری و بهطور کامل دارند و شما را ناامید نمیکنند.
از سوی دیگر بدبینی میتواند از اینکه ما شانسی به مهارتهایمان بدهیم، جلوگیری کند. زمینهسازی ذهنی کنید با گفتن: «شاید با تمرین، این مهارتها را بهدست آورم و بر مشکلات چیره گردم.» سپس ببینید که چه اتفاقی میافتد.
برای فهم روش تابآوری، مغز را با یک رایانه مقایسه کنید.
سختافزار مغز به تعداد، سلامتی و کارکرد نورونهای مغزی و بافت مغز اشاره دارد و نرمافزار، مهارتهای تابآوری است.
اگر سختافزار تنبل باشد یعنی سیستم عصبی ما درستکار نکند ، نرمافزار هم بهخوبی کار نمیکند یعنی پردازش داده ها درست اتفاق نمی افتد؛ پس برای تقویتِ سختافزارهای مغزی، مهارتهای تابآوری را بیاموزید. وقتی شما از مغزتان محافظت کنید در واقع از بدن، ذهن و روحتان محافظت کردهاید.
بیشتر افراد نمیدانند که چطور شرطی سازی فیزیکی مغز می تواند عمیقاً روی سلامت روان و کارکردشان تاثیر بگذارد.
کارکردِ مغز تابآور مطلوبتر است، یاد میگیرد، به یاد میآورد، مشکلات را میسنجد، از دستورالعملها پیروی میکند، برنامهریزی میکند، تصمیمات را اجرا میکند و حالات و خلقوخو را تنظیم میکند و همه اینها را نسبتاً سریع انجام میدهد، حتی وقتی شما تحت فشار هستید.
مغز تابآور در برابر زوال شناختی و مرگ سلولهای مغزی، مقاومت کرده و از اثرات آن جلوگیری میکند. بخش“ آمیگدال“ مغز نشانههای غیرکلامی، بهویژه نشانههای منفی و ترسناکی را دریافت و فوری به استرسِ ناشی از واکنشهای هیجانی پاسخ میدهد.
بنابراین حالت چهره، بدن یا تُن صدای یک نفر، یا حتی خاطرات، احساسات و افکار منفیِ خودمان میتواند سبب برانگیختن هیجانات شدید و ناراحتکننده و همچنین سبب تغییرات فیزیکی استرسزا شود.
همه این اتفاقات، بدون فکر و ناآگاهانه رخ میدهد، پس ممکن است ما از وضعیت ترسناک، فرار کنیم تا بعداً به آن بیندیشیم. “هیپوکامپ“، نقش مهمی در یادگیری و حافظه دارد. یک هیپوکامپ بزرگتر تابآوری بیشتری دارد. هیپوکامپ مکمل آمیگدال است و آن را متعادل میسازد.
در حالیکه آمیگدال در هیجانات، قوی عمل میکند و تفکر خونسردانه و منطقی را گسترش میدهد. هیپوکامپ به یادگیری، زمینه و واقعیت میدهد. این امر ما را قادر میسازد تا بدانیم که یک اتفاق، چه موقع، چگونه و کجا رخ داده واین برای ذخیرهسازی مناسب خاطرات تروماتیک بسیار مهم است.
معمولاً زمانی تابآوری، کارکرد بهتری دارد که احساسات قوی با تفکری خونسردانه هدایت شوند.
هیپوکامپ احساسات شدید آمیگدال را خنثی میکند. اجازه میدهد تا ما بهصورت هیجانی اما عقلانی خاطرات را نگه داشته، درباره آنها بیندیشیم و گفتوگو کنیم و هر گاه این تعادل ظریف آشفته میشود، مغز تابآوری کمتری پیدا میکند.
استرس بیش از حد، یکی از عواملی است که میتواند این تعادل را از بین ببرد.
یکی از هورمونهایی که با استرس ترشح میشود، کورتیزول است. مقادیر متوسط ترشح کورتیزول در کوتاه مدت، دقت نظر را بالا میبرد. اما مقدار بیش از حد آن، سبب اختلال در کارکرد مغزمی شود. افکار منفی را گسترش میدهد.
افکار منفی یا همان بدبینی و پیش داوری های منفی تاب آوری را کاهش میدهد.کاهش تاب آوری، قدرت تمرکز و توانایی حل مسئله و خلاقیت را کاهش میدهد.
خبر خوب اینکه یافته های جدید درباره مغز این امید را به ما میدهد که مغز میتواند ساختار و کارکرد خود را در پاسخ به تجربیات جدید در طول زندگی تغییر دهد و این بدان معناست که می تواند تاب آوری را بهبود بخشد. زیرا نورونهای جدید میتوانند در هیپوکامپ و سایر مناطق کلیدی مغز به جای نورونهای قدیمی و یا نورونهایی که بوسیله استرس آسیب دیده اند جایگزین شوند. آنها می توانند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و مسیرهای جدید عصبی ایجاد کنند.
ما میتوانیم مهارتهای جدید سازگاری با شرایط را یاد بگیریم و هرچه بیشتر این مهارتها را تمرین کنیم این اتصالات عصبی قویتر و کارآمدتر می شوند .