سلام به عزیزترین من،مارشال ژان باتیست
این اولین نامه من به تو به عنوان مددکار اجتماعی در زمان جنگ می باشد.پس من را ببخش اگر پر از گلایه است اما بدان تو تنها سنگ صبور من هستی پس آن را با حوصله بخوان و ترجیحا در تنهایی...
ژان من یک مددکار اجتماعی ام اما در واقع شغل من کار به عنوان یک آچار فرانسه در جامعه است.
می دانی چه طور؟؟
من پیچ و مهره های محله ها،گروه ها،آدمها و غیره رو بدون هیچ قضاوتی می بندم و یا باز می کنم.همه جا قابل استفاده ام و همزمان چندین شغل دارم.
من می توانم یک جامعه شناس،روانشناس،اقتصاددان،استراتژیست،وکیل،مشاور،راهنما و....باشم.
یعنی می شود گفت من در آن واحد کار چندین آچار و ابزار دیگه بر عهده من است اما خیلی ها من را نمی شناسند.
وقتی میگم مددکار اجتماعی ام، مردم یا نمی دانند یا وانمود می کنند که می دانند؛که در هر صورت یعنی اطلاعی ندارند...
البته نمی شود گفت که مشکل از آنان است،میدانی ژان باتیست بعضی از این آچار فرانسه ها نقش شان رو فراموش کرده اند و تبدیل به پیچ هایی شدند که فقط میخواهند خودشان رو به جایی بپیچانند و بگویند که گور پدر وظیفه و رسالت واقعی یک آچار فرانسه اصیل؛ برای همین نمی شود به بقیه خرده گرفت.هر چند که دست های قدرتمند اشراف ما آچار های فرانسه را در مراتب بالا استفاده نمی کنند که این خودش بحثی جداست اما مگر نه اینکه آگاهی دادن، فرهنگ سازی و باز کردن پیچ های زنگ زده جهل وظیفه اصلی ما مددکاران اجتماعی است؟
برای همین تصمیم گرفته ام که در این حوزه فعالیت کنم آن هم از جان و دل؛ و تنها به گرفتن نانی سیاه و چند سکه نقره بسنده نکنم.می خواهم صدایی برای آچار فرانسه هایی باشم که از جان مایه می گذارند اما در سایه ها پنهان مانده اند.پس لطفا در کنار من بمان و مانند همیشه از من حمایت کن زیرا تو اهل دانش،پیشرفت و مثل من تشنه کمک به جامعه و نیازمندانی
دوستدار تو مادام مارشال
پ.ن:ژان باتیست بدان این نامه را نه به عنوان همسر بلکه مددکار اجتماعی که قصد خدمت به جامعه اش را دارد به تو می نویسم برای همین رمانتیک و عاشقانه نیست اما به زودی نامه ای با این مضمون برای تو خواهم فرستاد.