ابوالفضل فرخی | دانشجوی ارشد تهیهکنندگی تلویزیون – دانشگاه صداوسیما
زمان لازم برای مطالعه: 4 دقیقه
میتوان گفت مهندس سید عزتالله ضرغامی یکی از شناختهشدهترین مدیران سازمان نزد عموم مردم است. خصوصیتهای فردی و اخلاقی خاص مهندس شاید یکی از علتهای این مسئله باشد. افکار عمومی و بعضاً هنرمندان، ضرغامی را فردی اهل صمیمیت و تعامل میشناسند که این ویژگی شاید به اصالت دزفولی او بازگردد. عزتالله ضرغامی در ششم اسفند سال ۱۳۳۸ در محله نازیآباد تهران به دنیا آمد. پدرش کارمند شرکت ملی نفت ایران بود. تحصیلات ابتدایی خود را در دبستان برومند، دوره راهنمایی را در مدرسه پهلوی و دوره متوسطه را در دبیرستان بزرگ تهران همراه با افرادی مثل شهید حسن طهرانیمقدم و حمیدرضا کاتوزیان گذراند.
وی معاونت امور سینمایی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی را در دوران وزارت علی لاریجانی و مصطفی میرسلیم برعهده داشت و همچنین معاون امور استانهای سازمان صداوسیما در دوران ریاست علی لاریجانی بود. در سوم خرداد ۱۳۸۳ به ریاست سازمان صداوسیما منصوب شد و به مدت ده سال، تا ۱۷ آبان ۱۳۹۳، در این سمت حضور داشت.
در این شماره از مجله «نبض» به نقل چند خاطره از عزتالله ضرغامی پرداختهایم که بیشباهت به تصویری که از او در ذهن عموم شکل گرفته نیست.
اندر احوالات تأسیس یک شبکه تُرکی
یکی از شبکههایی که میخواستم بعد از دیجیتالی شدن راهاندازی کنم، یک شبکه به زبان ترکی بود. عدهای پیش رهبری شکایت کردند که ضرغامی میخواهد زبان فارسی را تحت تأثیر قرار دهد و یک شبکه به زبان ترکی روی آنتن ملی ببرد. من خدمت آقا رسیدم و ایشان فرمودند: «من روی صحبت دوستان نظری ندارم، ولی شما با دو نفر راجع به این مسئله مشورت کنید: یکی آقای مهندس موسوی و دیگری آقای عبدالعلی زاده.»
من هم گفتم چشم و رفتم پیش این دو نفر و ایده را مطرح کردم. هر دو از این پیشنهاد استقبال کردند، اما بعد بیخود تعلل کردم. بعدها از شورای عالی امنیت ملی هم در اینباره نظر خواستم و دوستان آنقدر مسئله را طول دادند که در نهایت منصرف شدم. (از مصاحبه ضرغامی با شبکه اینترنتی ON)
دکل پردردسر
مردم یکی از شهرستانها به نصب یک دکل فرستنده تلویزیونی اعتراض کرده بودند و خواسته بودند دکل برچیده شود. ناچار شدم شخصاً به منطقه بروم و مستقیم با آنها صحبت کنم. فهمیدم شایعه کردهاند که امواج فرستنده باعث عقیم شدن مردان میشود.
به آنها گفتم: «این حرفها شایعه است، توجه نکنید.» قانع نمیشدند. گفتم: «ببینید، همین الآن یک فرستنده پرقدرت در محوطه جام جم تهران نصب شده و کار میکند، اما نه ما و نه کارمندان و هنرمندان تلویزیون عقیم نشدهایم.» بعد از کلی صحبت و گفتوگو بالاخره قبول کردند و مشکل حل شد. (از ماهنامه طنز سهنقطه)
سه میلیون این موقع کجا، شش میلیون آن یکی موقع کجا؟
ایام تبلیغات انتخاباتی دوم خرداد ۱۳۷۶ بود. اولین دورهای بود که نامزدها، تبلیغات تلویزیونی را جدی گرفته بودند و به آن بهعنوان ابزاری مؤثر نگاه میکردند.
ستاد یکی از نامزدها درخواست کرد که برای ضبط برنامههای تلویزیونیشان یک گروه تصویربرداری معرفی کنم. یک گروه از بچههای تلویزیون را معرفی کردم و قرار شد پس از اتمام کار، شش میلیون تومان دستمزد به آنها پرداخت کنند. یکی از اعضای ستاد، چک ششمیلیونی کشید و تحویل داد. بچهها چک را گرفتند اما انگار به تاریخش توجه نکردند.
انتخابات برگزار شد و به پیروزی آقای خاتمی و شکست آقای ناطق نوری انجامید. یکی دو روز بعد از انتخابات، بچهها برای نقد کردن چک دستمزدشان به بانک مراجعه کردند و متوجه شدند که حساب بانکی صاحب چک مسدود شده است! گویا وعدههای آن ستاد به شرط رئیسجمهور شدن نامزد بود.
چند سال پیش توانستم سه میلیون تومان از آقای باهنر بگیرم و به گروه فیلمبرداری بدهم. اما خب، سه میلیون آن موقع کجا، شش میلیون آن یکی موقع کجا؟ (از ماهنامه طنز سهنقطه)
نقش طنز و خنده
رهبری معظم انقلاب یک تعبیر جالب دارند. ایشان یک بار فرمودند: «طنز مثل روغنی است میان آهن و فلزات یک ماشین در حال کار، که باعث میشود این اجزا بهتر عمل کنند. هرچقدر هم اجزا هماهنگ و درست کار کنند، چون این آهنها و فلزات بعد از مدتی درگیر اصطکاک و فرسودگی میشوند، نیاز است که روغنی به آنها زده شود تا بهتر عمل کنند.»
در نقد و حل مسائل اجتماعی و فرهنگی، هرچقدر بخواهیم دقیق و خوب پیش برویم، تا زمانی که خنده و طنز در میان نباشد، نمیتوانیم آنطور که میخواهیم درست و عالی عمل کنیم. (در دیدار با عوامل سریال «شبهای برره» - ۱۳۸۴)
جعبه سیاه – ۱. تیردان . ۲ . صندوقچه ، هر چیز قوطی مانند. ؛ / سیاه اسبابی به صورت یک واحد کامل الکترونیکی در وسیلههای پرنده برای گردآوری اطلاعات از عملکرد وسیله در جریان پرواز طیاره، به ویژه در فهم علت سقوط. فرهنگ معین./ --------------------------
این مطلب در نبضِ تجربه شماره 29 نشریه نبض دانشگاه صداوسیما منتشر شده است.
نبض | تپش تحول، از دل دانشگاه