ماهان بختیاری | دانشجوی کارشناسی ارشد تهیهکنندگی رادیو – دانشگاه صداوسیما
زمان لازم برای مطالعه: ۲ دقیقه
پدیدهای به اسم «رادیو تئاتر» که چندسالی است در بین علاقهمندان به هنرهای نمایشی، برای خودش جایی باز کرده؛ و خودش را به عنوان گونهای نو و بدیع در این عرصه به نمایش گذاشته، آیا اکنون توانسته است چارچوب و قوانین مختص به خودش را به صورت منطقی و قابل دفاع بسازد و مشخص کند؟
همانطور که میدانیم نمایش رادیویی بر مبنای صدا، استوار است و مخاطب یک نمایش رادیویی صرفا از طریق شنیدن و تخیل کردن در ذهنش، به معنا میرسد و تحت تاثیر نمایش قرار میگیرد. عمده جذابیت بیبدیل «نمایش رادیویی» در همین تخیل کردن و تصویرسازی ذهنی نهفته است. در حقیقت اگر بخواهم مفهوم فوق را به گونهای دیگر شرح دهم باید بگویم که خلق معنا در نمایش رادیویی بدون تخیل مخاطب امکانپذیر نمیباشد و یا ناقص ایجاد میشود. رادیو رسانه تخیل است. وقتی نمایشی را میشنویم مدام در حال تخیل کردن هستیم. در واقع شخصیتهای نمایش رادیویی در ذهن شنونده ساخته میشود. نه صحنه تئاتری وجود دارد و نه پرده سینمایی.
حال اگر پیوند بین رادیو و تئاتر برقرار شود، آیا سهم تخیل مخاطب کم نمیشود؟ به این نکته اشاره شد که اصلیترین دلیل جذاب بودن نمایش رادیویی تخیل کردن است. به عبارتی دیگر شخصیسازی عناصر دراماتیک در ذهن. حال این سوال پیش میآید که رادیو تئاتر چگونه میتواند لذت تخیل کردن را از مخاطب نگیرد؟ در اینجا میخواهم به نقل قولی از دکتر حسن خجسته در این مورد اشاره کنم که می گوید: «در رادیو تئاتر، محیط پیرامونی رادیو، تئاتر است. و محیط پیرامونی تئاتر، رادیو.»
حال این پیرامونی همزمان چگونه باید شکل بگیرد؟
همانطور که میدانیم، مکان در نمایش رادیویی عنصری نامشخص است. چه مکان اتفاقهایی که درون نمایش میافتد و چه مکان مخاطب، هنگام گوش دادن به رادیو. یکی از مهمترین اتفاقهایی که رادیو تئاتر رقم میزند، وحدت بخشیدن به مکان در نمایش رادیویی است. یعنی مخاطبان نمایش رادیویی به جای اینکه هر یک در جای مختلفی باشند؛ در یک جای مشخص کنار هم مینشینند و تجربه جمعی گوش دادن و دیدن یک نمایش را به دست میآورند. نمایشی که حالا همزمان باید ویژگیها و ساختار هر دو رسانه را حفظ کند! صدا؛ افکت و موسیقی همچنان از رکنهای اصلی این نمایش میباشد، زیرا قرار است همچنان مخاطب علیرغم دیدن بازیگران و صحنه، تخیل پویا خودش را حفظ کند. عناصر صحنه و بازیگران زیر نظر کارگردان هنری به شکلی متفاوت از تئاترِ کلاسیک، رهبری و هدایت میشوند. زیرا هماکنون، پیرامون تئاتر، رادیو است و باید مختصات آن رسانه هم رعایت شود.
در نمایش رادیویی در اکثر مواقع برای جدا کردن صحنهها از یکدیگر از موسیقی استفاده میشود. و اگر مکان نمایش هم تغییر کند؛ چارهای جز این نیست که در ابتدای هر صحنه با کمک صدای محیط و افکت و حتی در بعضی مواقع از کلام برای شناساندن مکان رخداد نمایش استفاده شود. اما در رادیو تئاتر به راحتی میتوان در صحنه این تغییرها را نشان داد. بسیاری دیگر از این مثالها را میتوان زد که چگونه میتوانند این دو رسانه در شرایط مختلف به کمک همدیگر بیایند و به پیشبرد روایت کمک کنند. در واقع شاید بتوان گفت این دو رسانه در کنار هم به کمک یکدیگر میآیند تا مخاطب تجربه حسی متفاوتی از درک یک اثر هنری را کسب کند. به نظر میرسد با گذشت بیشتر زمان، کسب تجربه و آزمون و خطای هنرمندان این عرصه، بتوان چارچوب و قوانین دقیقتری برای این پدیده در نظر گرفت.
این مطلب در نبضِ پلاس شماره 28 نشریه نبض دانشگاه صداوسیما منتشر شده است.
نبض | تپش تحول، از دل دانشگاه