از حق نگذریم ایران نوین با تمام حرف و حدیثهایی که پشتش هست و انتقادهای زیادی که بهش میشه، کاملا شبیه یک دانشگاه بزرگی است که میتونه باعث رشد هر متخصصی بشه که تو حوزه تبلیغات دستی بر آتش داره و یا کاری مرتبط انجام میده.
با شروع دورهی کاریم تو تماشا رقابت زیادی رو برای پیشرفت بین دوستانم حس میکردم اما این رقابت کاملا نزدیک بهم بود و آدمها بهم کمک میکردن اما زمانی که یک شخص جدید وارد چرخهی کار میشد خیلی سریع توسط بچهها آنالیز میشد و به عنوان یک خطر که شاید زحمات ما فراموش بشه به اون فرد نگاه میشد، به طور مثال شخصی به اسم علی به یکباره وارد مجموعه شد و تونست حجم زیادی از اختلافات رو استارت بزنه و این ترسناک بود. از طرفی شخصی مثل هاله چیتسازان زمانی که به تیم ما در تماشا اضافه شد قسمت زیادی از مشکلات حل شد و این خیلی هیجانانگیز بود.
اما داستان و تجربه امروز من کمی متفاوتتر از چیزیه که قبل از اون تجربه کرده بودم.
قبل از هر چیزی باید به این نکته اشاره کنم که دپارتمان سئو یکی از سرمایهگزاریهای ایران نوین در سال ۱۳۹۸ – ۱۴۰۰ بود که مدیران تمایل زیادی داشتند این تخصص با پروژههای ۳۶۰ سینک بشه تا این غول تبلیغاتی بزرگتر از همیشه سینه سپر کنه.
بعد از اینکه با شهروز شفیعی و الهام یاوری تصمیم گرفتیم که دپارتمان SEO رو در واحد دیجیتال استارت بزنیم ترسها و دغدغههای زیادی پیش روی ما بود که باید با دید باز به این مسائل نگاه میکردیم، این دید باز برای من انقدر مبهم بود که تنها راهحلم برای جواب دادن به سوالات مهم تو جلسات وقت گرفتن بود، مدیریت تصمیم گرفته بود که یک مشاور برای من و تیم انتخاب کند، این تصمیم در ابتدا برای من این معنی رو میداد که نکنه کسی میخواد تو تیم دخالت کنه، من رو ضعیف کنن و از این مدل فکرایی که به دلیل عدم آگاهی به سراغ آدم میاد.
اما به کمک دوستان خوبم و مطالعه و تحقیق بیشتر تونستم با این موضوع کنار بیام و یک ظرفیت برای پذیرش این تغییر ایجاد کنم و داستان من با مشاور استارت خورد.
الهام یاوری که همیشه برای من یک زن قدرتمند محسوب میشد و میشود یکی از بهترین پیشنهادها رو ارائه کرد و میلاد شولی که مدیر سئو فعلی دیجی کالاست رو به جلسه آورد و من هم با محسن طاووسی که هنوزم به نظرم برند ۱ سئو ایران هست صحبت کردم و در جلسه حضور پیدا کرد که دوباره اینجا ازش تشکر میکنم. محسن یکی از بهترین دوستان من هست و به داشتن همچین دوستی افتخار میکنم، محسن تو بهترینی ?
بهمن ۹۸ دغدغهی اصلی ما ساختار بود، ساختاری که بتونه تو دل یک ابرپروسه بشینه، ابر پروسهای که بیشتر از ۱۰ دپارتمان رو به صورت مستقیم و غیرمستقیم درگیر می کرد و در نهایت خروجی با کل پروژه هماهنگ و سینک شده باشه (که امروز برای برند غنچه و چیتوز این اتفاق افتاد)، نکتهی مهم بیاهمیت بودن سلیقهی شخصی راجب اتفاقات بود، زمانی که سلیقهها وارد کار میشدن تمام پروسهها دچار اختلال میشد که حقیقتا این اتفاق هم کم نیافتاد اما مدیریت شد.
برای خواندن ادامه مقاله کلیک کنید