حمزه وکیلی
حمزه وکیلی
خواندن ۳ دقیقه·۸ ماه پیش

اثر زایگارنیک (Zeigarnik Effect) در تجربه کاربری (UX)


اثر زایگارنیک یک پدیده روانشناسی است که نشان می‌دهد به خاطر سپردن کارهای ناتمام برای ذهن راحت‌تر از کارهای تمام شده است. روانشناس روسی، خانم بلوما زایگارنیک، این اثر را کشف کرد. او متوجه شد که گارسون‌های رستوران سفارش‌های پرداخت‌نشده را خیلی بهتر از سفارش‌های پرداخت‌شده به خاطر می‌آورند.

روانشناسان می‌گویند کارهای ناتمام یک نوع فشار ذهنی ایجاد می‌کنند که باعث می‌شود فرد برای تمام کردن کار و در نتیجه، رهایی از آن فشار تلاش کند. حالا سوال این است که چطور می‌توانیم از اثر زایگارنیک در طراحی تجربه کاربری استفاده کنیم؟

اولین نکته‌ کلیدی این است که افراد بعد از شروع یک کار، تمایل به تمام کردن آن دارند. پس، راحت کردنِ شروعِ کارهای باارزش برای کاربران می‌تواند احتمال تکمیل شدن آن‌ها را بالا ببرد. برای مثال، بعضی از فروشگاه‌های آنلاین که معمولا کاربران در آن‌ها فقط یک کالا می‌خرند، گزینه خرید با یک کلیک را ارائه می‌دهند تا کاربر بتواند فقط با یک کلیک خرید خود را انجام دهد. به همین ترتیب، لینک کردن تبلیغات شبکه‌های اجتماعی مستقیما به صفحه‌ی جزئیات محصول به جای یک صفحه‌ی فرود (Landing Page) عمومی می‌تواند به طور قابل توجهی زحمت کاربر برای پیدا کردن آن محصول را کم کند.

دومین نکته این است که از نشانه‌هایی برای نمایش بصری کارهای ناتمام استفاده کنید، مانند نوار پیشرفت (Progress Bar) یا فهرست کارهای انجام‌نشده (Checklist). این استراتژی دو فایده دارد. از یک طرف، به کاربر مراحل باقیمانده را نشان می‌دهد و به تنظیم انتظارات کمک می‌کند. از طرف دیگر، این نشانه‌های بصری حس ناتمامی ایجاد کرده و کاربر را برای تکمیل کار ترغیب می‌کند. برای نمونه، نوار پیشرفت در جریان خرید آنلاین به کاربر مراحل فعلی و باقیمانده را نشان می‌دهد. این تکنیک در فرایند خوشامدگویی (Onboarding) هم قابل استفاده است. مثلا استفاده از یک فهرست کارهای انجام‌نشده در پایین سمت چپ صفحه می‌تواند کاربران را برای کشف کردن ویژگی‌های اولیه و تیک زدن آن‌ها از لیست ترغیب کند.

سومین نکته این است که به صورت مصنوعی اهداف تعاملی ایجاد کنید و برای تکمیل آن‌ها پاداش در نظر بگیرید. عناصر بازی‌وار (Gamification) مانند سیستم دسته‌ای (Batch System) یا اندازه‌گیر پاداش (Reward Meter) می‌توانند کاربران را به تعامل بیشتر درون اپلیکیشن ترغیب کنند. مثلا اپلیکیشن Duolingo از این روش برای تشویق به یادگیری مداوم استفاده می‌کند. کاربران باید هر ماه مجموعه‌ای از تمرین‌های یادگیری را کامل کنند تا نشان ویژه‌ای (Badge) برای آن ماه دریافت کنند. سیستم دستاورد دیگری هم وجود دارد که کاربران را به حفظ کردن روال یادگیری‌شان، مانند رسیدن به دستاوردِ ۳۶۵ روز تمرینِ بدون وقفه، تشویق می‌کند.

چهارمین نکته این است که بعد از اینکه کاربر خواندن صفحه را تمام کرد، محتوای پیشنهادی یا محصول‌های پیشنهادی را به او نشان دهید. پلتفرم‌های ویدیویی از قابلیت پخش خودکار (Autoplay) استفاده می‌کنند که این حس را تقویت می‌کند که همیشه محتوای بیشتری برای دیدن وجود دارد. به همین ترتیب، طراحی چیدمان پینترست (Pinterest) از همین اصلِ ناتمامی استفاده می‌کند و کاربران را به اسکرول کردن و دیدن موارد بیشتر ترغیب می‌کند.

پنجمین نکته این است که اگر کاربر کارش را نیمه‌تمام رها کرد، سیستم باید به او در ادامه دادن کار و یادآوری پیشرفتش کمک کند تا تکمیل کار را تسهیل کند. برای مثال، بعد از اینکه کاربر از سایت یا اپلیکیشن خارج شد، کالاهایی که در سبد خریدش باقی مانده‌اند را حذف نکند.

آخرین نکته هم در مورد اعلان‌های بازگشت به اپلیکیشن است. در اینجا هم از اثر زایگارنیک استفاده می‌شود. باز هم Duolingo را مثال می‌زنیم. این اپلیکیشن برای کاربران اعلان‌هایی می‌فرستد تا به یادگیری ادامه دهند. اما در مورد تعداد اعلان‌ها باید محتاط بود. فقط برای کارهای ضروری هشدار بفرستید و به کاربران اجازه دهید تا هم نوع و هم تعداد اعلان‌ها را شخصی‌سازی کنند. در غیر این صورت، این استراتژی می‌تواند نتیجه‌ی عکس بدهد.



اگر از این مطلب لذت بردید، لطفاً Like یا Comment و حتی Share کنید. با دنبال کردن من (حمزه وکیلی) در ویرگول، از جدیدترین مقالات و طراحی‌های من مطلع خواهید شد.

product designerux designطراحی محصولتجربه کاربری
طراح تجربه کاربری
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید