جنگ سرد از خلال روایت به شدت مینیمالیستیِ عشقِ میان ویکتور و زولا موفق میشود سه لایهی روایی/معنایی مختلف را به موازات هم پیگیری کند. در سطح اول، فناناپذیری عشق میان دو شخصیت اصلی علیرغم تمامی ناملایمات زندگیشان نمایش داده شدهاست. در سطح دوم و به صورتی ضمنی، اضمحلال تدریجی قدرت اتحاد جماهیر شوروی و تاثیر آن بر روند تنبیه و تعقیب مخالفان این نظام سیاسی در کشورهای بلوک شرق مورد بازنمایی قرار گرفتهاست. اما خطِ معنایی سوم که به زعم نگارنده علیرغم تاکید کمتر بر آن در طی فیلم، میتوان آن را خط محتوایی اصلی فیلم دانست، روند تدریجی استحالهی فرهنگ و هنرِ شرق اروپا به فرهنگ و هنر غربی است. در ابتدای فیلم، هنر فولکلور شرق اروپا در خالصترین شکل خود به صورت هنر اصیلِ مردم روستایی لهستان نمایش داده میشود. در ادامه، نظام سیاسیِ حاکم سعی میکند این «هنر فولکلور» را به سمت یک «هنر سیاسی» سوق دهد که همین امر به تدریج موجب فراری شدن چهرههای کلیدی گروه هنری (ویکتور و زولا) به پاریس میگردد. در ابتدا ویکتور به نوازندگی در گروههای جاز (نمونهای از موسیقی اساساً متعلق به اروپای غربی) در کافههای پاریس مشغول میشود و در ادامه و پس از مهاجرت زولا به فرانسه، هر دو فعالیت هنری در پاریس را آغاز میکنند. اما بخش جالب ماجرا در ادامه و پس از پذیرفته نشدن ویکتور به عنوان شهروند لهستان است. زولا که در ابتدا در مقام حامل موسیقی فولکورِ شرق اروپا به پاریس بود، حال در لهستان در یک گروه موسیقی به زبان فرانسوی آواز میخواند؛ گویی او در حال بازگرداندن فرهنگ شرق اروپا پس از گذشتن از فیلتر فرهنگِ پاریسی (فرهنگ اروپای غربی) به زادگاه خود است. نهایتاً ویکتور و زولا انتحار را برمیگزینند و در یک کلیسای مخروبه با دیوارنگارههایی به سبک هنر بیزانسی (هنر اصیل شرق اروپا) دست به خودکشی میزنند. در تیتراژ پایانی فیلم نیز یکی از فوگهای یوهان سباستین باخ از مجموعهی «واریاسیونهای گُلدبِرگ» در مقام ارجاعی به هنر دوران باروک (قرن هفده و هجده میلادی) شنیده میشود. گویی پس از پشت سر گذاشتنِ هنر اروپای اواسط قرن بیستم، در نهایت بازگشت به هنر کهن اروپای شرقی (هنر بیزانسی و باروک) راه نجات خواهد بود. زایش این لایههای معنایی از دل یک روایت تکه تکه اما به شدت منسجم، «جنگ سرد» را کنار دیگر شاهکارهای سینمای جهان در سال ۲۰۱۸ یعنی درخت گلابی وحشی (نوری بیلگه جیلان) و همه میدانند (اصغر فرهادی) قرار میدهد.
Cold War (Pawel Pawlikowski, 2018)