حالا که دمدمههای عید امسال همراه شد با یک ویروس که جامعه ایران را به خطر انداخته و من هم در کارخانه نوآوری تهران پشت میز نشستم و ساعت ۸ صبح بدون اینکه شب خوب خوابیده باشم، تو این شرایط بدون اینکه مجبور بوده باشم سرکار حاضر شدم میخوام با شما از دلایل اینکه چی شد که من امروز اینجام بنویسم
من محمدرضا ۲۰ سالمه رشتم هم دامپزشکی هست تعجب کردن داره واقعا! که چرا یکی که دامپزشکی میخونه باید به کارهای IT علاقه داشته باشه واقعیت اینه که من از بچگی به این چیزا علاقه داشتم و حتی بعد اینکه تو کنکور این رشته دامپزشکی قبول شدم باز هم ادامه دادم تا تو زمینه علایقم پیشرفت کنم
این شد که امروز من دامپزشک تو تیم جاده بین بچههای کامپیوتر نشستم و دارم مینویسم
یادمه زمانی که اوایل ورودم به تیم بود یکسری چیزها بسیار تو این تیم برام جذاب بود یکی موضوع موفقیت ها و خلافیتهایی که این تیم برای بدست آوردن کاربرهاش انجام داده بود و نمودار رشد صعودی چشمگیرشون تویه مدت ۶ ماه فقط و دومین چیز فرهنگ بالای استارتاپی که تو این تیم حاکی بود تو جاده شاید میبینید مدیر بعضی وقتها طی دستش میگیره و میاد کل محیط کار رو تمیز میکنه اینجا میبینید مدیر فرصت میده سخت نمیگیره مدیر اینجا لازم نمیدونه مدیریت کنه بلکه ترجیح میده تا افرادی رو بیاره که خودشون مدیر خودشون باشن و مسئولیتپذیر باشند
کمی که گذشت متوجه شدم تو این تیم کارکنان و همه این فرهنگ رو دارند که همون ابتدا زمانی که یک نیرو جدید به تیم اضافه میشه کمکش میکنند تا یاد بگیره کمکش میکنن تا رشد کنه و این کار رو از عمد انجام میدن که باعث میشه ارتباط خوبی بین تازه واردها و قدیمیها ایجاد بشه
علاوه بر جذابیتهای تیم جاده برای من محیطی که تیم جاده در اون مستقر بود برام خیلی جذاب بود جاده تو مرکز فناوری و رشد دانشگاه خودم یعنی دانشگاه شهید چمران اهواز مستقر بود که همین باعث شده بود که تو مرکز رشد اساتید دامپزشکی کارهای فناورانه میکردن یا بچههای دیگه حوزه علوم کامپیوتر رو ببینم و بسیار این موضوع برام جذاب شده بود و باعث شده بود دوستهای خوب و فعال و میشه گفت استثنایی رو پیدا کنم
علاوه بر همه این حرفها که من تو این تیم مهارتهای فنی یاد گرفتم و علاوه براون در مهارتهای برندینگ و بازاریابی تونستم اطلاعات قبلیم رو استفاده کنم و رشد بدم چیزی که خیلی این محیط کار برا من بیست ساله جذاب بود این بود که پر از چالش حل نشده بوده که باید حل میکردم و خودم با ابزارم که اصلیتریناشون کتاب و اینترنت بود یک راهکاری براش پیدا میکردم
این چالشهای زیاد که ذهن من رو دائما درگیر میکرد باعث شد که تو این ۷ ماه جوری در من تغییر ایجاد بشه که حس بکنم مسیری که باید از ۲۰ تا ۲۷ سالگی از نظر تجربه طی بکنم رو در طی ۱۹ تا ۲۰ سالگی طی کردم
مهمتر از تمام موارد بالا اینه که من از کار با هم تیمیهام خیلی لذت میبرم دوتاشون از دوستا صمیمی من هستن و همین باعث شده که شوخی و کار و همه چی باهم یه معجون قدرتمند از لذت بردن از کار کردن برای من بسازه جوری که تا ۹ شب تو مرکز رشد میمونیم و نگهبان زورکی میندازتمون بیرون شاید کاری به اون شکل مهم هم نداریم اما خوب دوست داشتیم بمونیم
اینکه تو خیلی از بخش ها ضعف داریم رو کتمان نمیکنم اینکه نیاز داریم تغییرات رو از خودمون شروع کنیم همینطور ولی به یک چیز به عنوان یه کارمند تو این شرکت ایمان دارم اینکه هممون دغدغه رشد و قوی شدن جاده رو داریم همین باعث قوی شدنمون خواهد شد
این صنعتی که جاده وارد شده یعنی صنعت حمل و نقل از جهاتی از لحاظ ناعدالتیهای بسیاری که توش موج میزنه صنعت مظلومی هست و همین باعث شده تا من انگیزه مضاعفی داشته باشم تا بتونم با کمک هم تیمیهایم این ناعدالتیهایی که در این صنعت میبینم رو از بین ببرم شاید سهم من از رشد دادن ایران همین یه قدم کوچیک تو صنعت حمل و نقل باشه :)
محمدرضا مختاری