ویرگول
ورودثبت نام
سمیه جلیلی
سمیه جلیلی
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

افسانه سیزیف، چرخه بی‌پایان رنج و امید ناشی از ساختن

افسانه سیزیف نام یکی از مقالات فلسفی آلبر کامو است که در سال ۱۹۴۲ منتشر شد. مقاله در خلال جنگ جهانی دوم و در روزگار سیاهی پر از رنج و تباهی نوشته شد. سیاهی روزگار کامو، فلسفه پوچ گرایانه و بارقه‌های ایده‌های اگزیستانسیالیسم را در آثار او به نمایش می‌گذارد.

افسانه سیزیف، چرخه بی‌پایان رنج و امید ناشی از ساختن
افسانه سیزیف، چرخه بی‌پایان رنج و امید ناشی از ساختن


سنگدلی وحشیانه جنگ و استعمار، گرچه تجربه هولناکی است. اما روح بشر حتی در شرایط غیر جنگی هم به شدت مستعد پذیرش رنج‌های گران‌بار است. گویا ما آفریده شده‌ایم که همواره کوله‌باری از غم عمیق و اندوهی کشنده را به دوش بکشیم. اندوهی که ریشه در طبیعت انسانی ما دارد. طبیعتی مبنی بر خواستن و امیالی تمام نشدنی.

ریشه‌های افسانه سیزیف در اساطیر یونان

سیزیف فرزند شاه آئولوس تسالی و انارته و بنیان‌گذار و اولین پادشاه افیرا بود. گفته می‌شود که سیزیف کشتیرانی و تجارت را رونق بخشید. اما او بسیار حریص و حیله‌گر بود. کشتار مردم، فریفتن خدایان، غرور بیش‌از حد و بازی با قوانین جهان (از جمله توقف مرگ در دنیای فانی) بخش‌هایی از ماجرای افسانه‌ای زندگی سیزیف هستند.

در پایان افسانه، سیزیف به عنوان مجازاتی برای فریبکاری‌هایش، به عذابی سخت گرفتار می‌شود. آنچه خدایان بر او مقدر می‌کنند حمل تخته سنگی بزرگ به بالای یک تپه با شیبی تند است. عذاب اصلی این کار فقط در سختی و مرارت حمل تخته سنگ به بالای آن تپه نیست.

عذاب اصلی آنجاست که هر بار درست قبل از رسیدن به بالای تپه، تخته سنگ دوباره به انتهای تپه سقوط می‌کند و سیزیف باز مجبور است به پایین تپه برود و رنج بالابردن آن را تحمل کند. این حلقه تکرار از تحمل رنج، نکته اصلی عذاب سیزیف است.

تلاشی که سیریف می‌کند و رنجی که می‌کشد گویا هیچ ثمری ندارد. او باید بارها و بارها در یک حلقه بی‌‌انتها، سنگ را حمل کند. این تلاشی بی‌حاصل و بی‌پایان است و تمثیلی از یک ناکامی ابدی است.

ماجرای افسانه‌ای شاه سیزیف موضوعی مشترک برای نویسندگان باستان بود و تصویر او بر دیوار معبد دلفی رسم شده ‌است. همانطور که در ابتدا گفتیم آلبر کامو هم آنرا به ادبیات معاصر آورد و الهام‌بخش تعداد زیادی از متفکران و هنرمندان قرن بیستم شد. به این ترتیب عجیب نیست که به سیزیف به عنوان بهانه‌ای برای تفکر درباره تجربه روزمره انسان مدرن نگاه کنیم و سئوالاتی از این جنس از خودمان بپرسیم:

آیا سیزیف نمادی از همه نوع بشر نیست؟

آیا همه ما چون او در یک چرخه بی‌پایان رنج و عذاب گرفتار نیستیم؟

آیا این چرخه بی‌پایان رنج می‌تواند راهی به امید بگشاید؟

متن کامل مقاله از اینجا:

https://jalilyonline.ir/افسانه-سیزیف-چرخه-بی-پایان-رنج/


افسانه سیزیفآلبر کاموفلسفهرنج و امیدسمیه جلیلی
علاقمند به کسب و کار ، بازاریابی، روابط عمومی ، تاریخ و سیاست
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید