وقتی سالها در دام تله ایثار، افتاده باشیم، کمکم از این همه دویدن و کمک به دیگران احساس خستگی و فرسودگی میکنیم. افراد بیشتر و بیشتری برای کمک به ما تکیه میکنند و در نهایت، در کنار احساس پوچی که داریم، فقط دوندگی میکنیم.
از آنجایی که دیگران تله ایثارگری ندارند و به اندازه ما کمک و فداکاری نمیکنند، هر زمان که از کسی کمک میخوایم متوجه میشویم که بقیه به اندازهای که ما برایشان وقت و انرژی گذاشته ایم پاسخ ما را نمیدهند و لطفهای ما را جبران نمیکنند. این موضوع باعث میشود که احساس رنجش، قدرنشناسی و کمارزشی کنیم.
اما مسئله این است ما خودمان را بینیاز از دیگران فرض کردیم و حس کردیم توانایی کنار آمدن با همه چیز را داریم. برای همین حتی گفتن این موضوع هم برایمان سخت است چون برخلاف اصل شخصیتیِ طرحواره فداکاری افراطی ماست. علاوه بر اینها، احساس پوچی عمیقی خواهیم داشت. ما آنقدر نیازها و خواستههای خودمان را نادیده گرفته ایم که حتی مطمئن نیستیم چه هستند.
کمکم تله شخصیتی ایثار ما را دچار سردرگمی میکند احساساتی مثل استرس، خستگی، پوچی، رنجش، به سراغمان می آید و اغلب در این مرحله به سراغ چیزهایی، مثل دارو، غذا، الکل یا … میرویم، تا احساس بهتری به ما بدهد اما فقط یک مشکل جدید به مشکلات قبلی ما اضافه میکند.
تأثیر طرحواره ایثارگری روی سلامتی ما میتونه خیلی جدی باشه. خیلی از مراجعانی که تلهی از خودگذشتگی دارن، بیماریهای خودایمنی، فیبرومیالژیا یا سندرم خستگی مزمن دارن.
مشغله دائمی به این معنیِ که پاسخ استرس ما همیشه بالاست، و این یعنی غدد آدرنال ما فرسوده میشن و سیستم ایمنی بدن ما دائماً در معرض خطر هست. فداکارانی که تله ایثار دارن اغلب خشم سرکوب شده و فروخوردهی زیادی دارن و امروزه میدونیم که این موضوع میتونه در ایجاد برخی سرطان ها نقش داشته باشه.