آنچه در ادامه می خوانید یک طرح پژوهش در ارتباط با اثر گذاری کلان داده بر حوزه مدیریت دولتی و سیاست گذاری است. همان طور که میدانید ارزش ها و مفاهیمی اساسی و کلیدی مانند دموکراسی، بروکراسی، مشارکت، پاسخگویی، منافع عامه، عدالت و... ستون هایی هستند که در مدیریت دولتی و به تبع آن سیاست گذاری حول آن ها شکل گرفته اند. آنچه در ادامه این مقاله بررسی میشود، نمونه ای از کاربست کلان داده ها در حوزه مدیریت دولتی و خط مشی گذاری است.
این نوشتار را پیش از این به عنوان تکلیف درس روش تحقیق (به عنوان نمونه ای از یک پروپوزال) ارائه کردهام.برای این که محتوا از موضوع بحث ما یعنی کلان داده ها و نقش آنها در مدیریت دولتی و سیاست گذاری دور نشود تا حد امکان، مطالبی که پیرامون روش تحقیق در بود را حذف کردهام. به نظرم در نهایت، علیرغم برخی ازکاستیها، مطالب عنوان شده می تواند دید خوبی در ارتباط با کلان داده در حوزه مدیریت دولتی و سیاست گذاری به مخاطب علاقهمند بدهد.
اگر از آنچه با عنوان اندیشه فیلسوفان پیشاسقراطی نام برده میشود بگذریم میتوان گفت که دموکراسی و بحث پیرامون آن به اندازه تاریخ اندیشه انسانی عمر و پیچیدگی دارد(فاستر، 1394). پژوهشگر برای درک درست از چنین مفهومیباید نگاه ژرف نگر و کل نگر داشته باشد به این معنی که نه تنها باید سیر اندیشه را در طول تاریخ مورد بررسی قرار دهد بلکه باید در هر دوره از تاریخ و در نظر هر یک اندیشمندان، گفتمانها و پارادایمهای تاریخی غالب نیز به اندازه قابل توجهی مداقه انجام دهد تا بتواند بر ابعاد این موضوع تسلط یابد. در واقع از آن جایی که دموکراسی در ساحتهای مختلف در حیات اجتماعی انسانها در طول هزارههای گذشته موثر بوده و از آنها تاثیر پذیرفته است مطالعه این پدیده بدون نگاه جامع نگر به به هریک از این المانها امکان پذیر نمیباشد. مطالعات دموکراسی متاثر از جریانهای اجتماعی و علمیزمانه بوده است (بشیریه، 1380). مطالعه دموکراسی در کنار مفهوم توسعه و انقلاب دو ادبیات مختلف را خلق میکند. آنچه با عنوان گذار به دموکراسی مورد توجه اندیشمندان قرار میگیرد از آنچه در بحث مشروعیت بخشی دموکراسی به حکومتها مطرح میشود به کلی جداست. اگر آرنت و رالز در ثنای دموکراسی سخن گفته اند (آرنت، 1380؛ رالز1397) این به معنای توافق نظری در میان آن دو نیست. از منظری دیگر اگر افلاطون و هابرماس هر دو به انتقاد از دموکراسی میپردازند این انتقاد نیز به دال بر این نیست که نگاهشان به جایگزین دموکراسی یکسان باشد و یکی در انتهای بحث خود به الگوی فیلسوف-شاه میرسد و دیگری به دموکراسی مبتنی بر گفتمان.
هابرماس آخرین بازمانده حلقه فرانکفورت(لسناف،1392) نیز مانند بسیاری دیگر از فیلسوفان سیاسی نقدهای خود را بر دموکراسی و به خصوص آنچه دردوران او با عنوان لیبرال دموکراسی مطرح بوده است ابراز کرده است. او در تلاش خود برای "بازسازی" مفهوم دموکراسی بر مبنای نظام سازیی که پیش از آن با مفهوم "عقلانیت ارتباطی" ارائه داده است، مدل دموکراسی رایزنانه و مفهوم "ساحت عمومی" را ارائه میکند. در این طرحواره از دموکراسی تلاش میشود تا با تاکید بر "ساحت عمومی" شکاف میان مردم و حاکمیت که نتیجه ناخواسته لیبرال دموکراسی است پوشش داده شود(یزدخواستی و عدلیپور و سپهری، 1392). به زعم وی امر سیاسی را نمیتوان به امر اخلاقی تقلیل داد و به نظر تاکید بیش از حد بر منفعت عامه باعث گرایش به سمت استبداد و انحصار گرایی میشود(قزلسفلی و دوست محمدی).در الگوی دموکراسی رایزنانه که میتوان آن را به عنوان شاخه ای ازآنچه تحت عنوان دموکراسی مبتنی بر گفتمان مطرح میشود بیان کرد، تلاش بر این است که میان آحاد مردم و نهادها در زمینه تصمیم گیری همگرایی صورت پذیرد. مفهوم سازی صورت پذیرفته توسط هابرماس از دموکراسی میتواند برای ما دو دستاورد بسیار مهم داشته باشد. اول آن که هابرماس به عنوان یک فیلسوف سیاسی الگویی معتبر از دموکراسی را در برابر لیبرال دموکراسی ارائه میکند. امروز شاهد آن هستیم کسانی که مدینه فاضله لیبرال دموکراسی را با عنوان یک نظام آرمانی یا "پایان تاریخ" صورت بندی کرده بودند، خود گرایش به سمت آرا و نظرات هابرماس و اندیشمندانی چون او تمایل پیدا کرده اند(گروه مدیریت دولتی دانشگاه استنفورد، 2018). در وهله دوم الگوی هابرماس از دموکراسی مبتنی بر ارتباطات است و در دنیای امروز ما ارتباطات و انتقال داده و دانش و پیام بیش از هر عاملی رشد داشته داشته تا آنجا که عصر ما عصر دانش و دانایی دانسته و ما معاصر با انقلاب اطلاعاتی بودهایم. این رویداد و تبعات ان مانند تکنولوژیها و ابزارهای توسعه یافته در بسترش تاثیر خود را بر نحوه اداره حکومت و آنچه ما به عنوان دموکراسی میشناسیم پیش از این گذاشته و در ادامه نیز شاهد تاثیرات آن خواهیم بود(عبداللهی و شیخ انصاری، 1396).
در حال حاضر در دنیا روند تغییرات به سمت استفاده از دادهها در کاربردهای گوناگون است و مساله حکومت و حکمرانی و به تبع آن دموکراسی نیز از آن مستثنی نبوده است(یانسن و کوک، 2016؛ متئوس ویانسن، 2015؛ ساژنا، 2017). در درون پارادایمهای اطلاعات نیز روندهای گوناگونی در حال شکل گیری است که ازمیان آنها صورت بندی BOLD که خلاصه ای برای اطلاعات باز، عظیم، و پیوسته دادهای است بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفته است(خان و همکاران، 2015؛ یانسن و کوک، 2016). منظور از دادههای باز حکومتی مجموعه ای دادههاست که به صورت رایگان یا هزینه کم، در دسترس شهروندان قرار گرفته باشد(یانسن، 2012) و امکان خوانش ماشینی، باز نشر و استفاده دوباره برای این دادهها فراهم باشد(هاردی و ماروشات، 2017). از طرفی اگر این دادهها ای با سرعت زیاد در حجم و تنوع بالا منتشر شوند، کلان داده نامیده میشوند(لِیک و دریک، 2014؛ تسایی و همکاران، 2015؛ مارو و همکاران، 2015) و دادههای پیوسته اشاره به فرایندی دارد که در آن مجموعه از بهترین تجربیات برای انتشاردادههای ساختار یافته در اینترنت پیگیری میشود(ویراکدی، 2016). این آخرین مرحله در یک پیاده سازی درجه یک از نقشه ای برای انتشار دادههای باز است. داده ی پیوسته ارجاع به نوعی داده دارد که در اینترنت منتشر میشود و قابلیت خوانایی با ماشین را دارد و علاوه بر این به سازههای داده ای دیگر نیز بسته و مربوط است(میلتی و حسین، 2016). ما شاهد آن هستیم که استفاده از دادههای BOLD در عرصههای مختلف حاکمیتی گسترش داشته است. بررسی رضایت شهروندان، مبارزه با فساد، بررسی کارایی و بهروری دولت و بسیاری دیگر از مسائل در حال حاضر با استفاده از دادههای BOLD تغییرات اساسی یافته و ضمن حل برخی مشکلات در آنها حتی شاهد توسعه به صورت کلی در یک مفهوم بودهایم(ماکیوفسکی، 2016).
دموکراسی نیز به عنوان یکی از موضوع مهم این تاثیر پذیری را میتواند داشته باشد. یعنی اگر استفاده از دادههای BOLD موجب شد تا مبارزه با فساد در میدانهایی که تا پیش از این امکانپذیر نبود امکانپذیر شود، به کارگیری دادههای BOLD در حوزه دموکراسی میتواند الگویی مانند الگوی هابرماس را برای اجرا توانمند سازد.
در الگوهای مبتنی بر دموکراسی گفتمان به ویژه الگوی رایزنانه هابرماس این مساله وجود دارد که ما با پارادوکس صرفه جویی در مقیاس روبرو میشویم، به این معنی که امکان پذیر نیست که همه افراد در یک کشور بر روی یک مساله تبادل نظر کنند و آرای آنها سنجیده و بررسی شود. الگوی پیشنهادی هابرماس این تلاش دارد تا در ابتدا با طرح بحث در ساحت عمومی"افکار عمومی" را صورت دهی کند و در ادامه با استفاده از نمایندگان "اراده عمومی" را جاری سازد(نرگسیان، 1390). اما الگوی هابرماس دوضعف اساسی داد. ابتدا این که در برابر این مساله که افکار عمومیبیشماری وجود دارد و ضبط و تاثیرگذاری آنها بر دولت چگونه است راه حلی ارائه نمیکند و دیگر این که هیچ راه حلی برای بررسی محتوای ساحت افکار عمومیارائه نمیکند. به نظر میرسد با استفاده از مدلها و راه حلهایی که علم اطلاعات و به ویژه راهکارهایی که دادههای BOLD در اختیار مباحث حکومتی قرار میدهد میتوان دموکراسی رایزنانه را به عمل نزدیک تر کرد.
مرور ادبیات
با توجه به این که از یک طرف دادههای باز در حال حاضر یک روند جدید در دنیا محسوب میشود و از طرف دیگر مفهوم ساحت یا فضای عمومی هابرماس از مفاهیم جا افتاده در ادبیات پژوهشی است، از ادغام این دو با هم هنوز ادبیات قابل توجهی تولید نشده است و یا ادبیات موجود به صورت مستقیم مربوط به موضوع مورد بررسی نیست. لذا از با توجه به این فقدان به خصوص در بخش بررسی ادبیات به صورت تجربی با مشکل روبرو هستیم اما به قرینه تلاش خواهیم کرد تا با استفاده از مفاهیم و تحقیقات با اهداف مشابه و نزدیک مانند تاثیرگذاری انتشار داده بر حوزه عمومیبه صورت غیربُلد این فقدان را جبران کنیم.
ادبیات نظری
از زمان ورود دموکراسی و آشنایی مردم با الفبای آن در ایران عده ای بر این باور بودند که با تحولات فکری، ذهن مردم را با دموکراسی عجین میکنند و از این رو به تاسیس فراموشخانه، طبع کتب و روزنامه و یا ایجاد محافل فکری در قهوه خانهها روی آوردند و آن را تلاشی در جهت سوق پیدا کردن به دموکراسی نامیدند. از طرفی دیگر گروهی نمادهای عینی دموکراسی مانند مجلس، قانون اساسی و سایر نهادهای جامعه مدنی را به عنوان محقق کننده دموکراسی در نظر گرفته اند (علیحسینی و مرندی، 1398). دادههای بُلد با توجه به تعریف خود میتوانند هر دو این نقشها را برای ما بازی کنند. بر طبق تعریف داده باز به داده ای گفته میشود که:
داده ی پیوستهی باز ارجاع به نوعی داده دارد که در اینترنت منتشر میشود و قابلیت خوانایی با ماشین را دارد و علاوه بر این به سازههای داده ای دیگر نیز بسته و مربوط است (ماکیوفسکی، 2016). از طرفی اگر این دادهها ای با سرعت زیاد در حجم و تنوع بالا منتشر شوند، دادههای عظیم نامیده میشوند(لِیک و دریک، 2014؛ تسایی و همکاران، 2015؛ مارو و همکاران، 2015) این جنس از داده هم به عنوان یک جریان آگاه سازنده هم به عنوان یک نماد عینی از دموکراسی میتواند مطرح باشد. درباره تاثیرگذاری دادهها بر حوزه عمومیو متعاقب آن دموکراسی جای دارد در ابتدا حوزه عمومیرا به خوبی بشناسیم.
اندیشه ریشهدار تفکیک ساحتهای حیات اجتماعی بشر به در حوزه عمومیو خصوصی، در عصر جدید و ظهور و تطور مدرنیته، دستخوش تغییر شده و با تفکیک حوزه قلمرو دولت از قلمرو حوزه عمومی(Public Sphere) همراه بوده است. یورگنهابرماس، فیلسوف و جامعه شناس آلمانی از جمله صاحب نظران شاخص در مورد مفهوم حوزه عمومیدر قرن بیستم به شمار میرود که به بررسی آن پرداخته است. هابرماس در سال ۱۹۶۲ کتاب تحول ساختاری در حوزه عمومیو در سال ۱۹۸۱ کتاب نظریه کنش ارتباطی را منتشر کرد و در این دو اثر به حوزه عمومیپرداخت. به نظر هابرماس، تحول سرمایه داری تجاری در قرن شانزدهم، همراه با اشکال نهادی و در حال تغییر قدرت سیاسی، شرایط ظهور نوع جدیدی از حوزه عمومیرا در اوایل اروپای مدرن به وجود آورد. در این مضمون، معنای «اقتدار عمومی» آغاز به جابجایی کرد و بیش از پیش، به فعالیتهای یک نظام حکومتی که از نظر قانونی، حوزههای انحصار استفادة مشروع از قدرت را معین کرده بود، متمایل شده است. (حبیبنژاد و شیرزاد، 1398). « حوزه عمومي جدا و مستقل از دولت، نه همانند روابط شخصی و خانوادگی، خصوصی است و نه قلمرو اقتدار دولت است؛ بلکه فضا و عرصهای اجتماعی است که در آن شهروندان در شرایطی برابر و عاری از هرگونه زور، فشار و مصون از دخالتهای دولت، از راه گفتگو، تبادل دیدگاهها، استدلال و مفاهمه درباره امور عمومیو خیر و منافع مشترک، مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیریهای ارزشی و هنجاری را ایجاد و تصمیم گیری میکنند.» (نوذری به نقل از هابرماس ، ۱۳۸۱) از نظر هابرماس حوزه عمومیبه معنی دقیق کلمه عرصه ای است که هیچ حد و حدودی بر فعالیت آن وضع نشده باشد. به زعم وی، حوزه عمومیحوزه عقلانی و حقیقت یاب و حقیقت ساز جامعه است. این حوزه، عرصه فکر، گفتگو، استدلال و زبان است، شرایط مکالمه باز و آزاد در حوزه عمومیمتضمن این اصل است که هیچ فرد یا گروهی نمیتواند در خارج از این حوزه (یعنی در عرصه قدرت) مدعی شناخت بهتر خیر و صلاح جامعه باشد (پرتوی و خیابانی، 1398). « حوزه عمومي جدا و مستقل از دولت، نه همانند روابط شخصی و خانوادگی، خصوصی است و نه قلمرو اقتدار دولت است؛ بلکه فضا و عرصهای اجتماعی است که در آن شهروندان در شرایطی برابر و عاری از هرگونه زور، فشار و مصون از دخالتهای دولت، از راه گفتگو، تبادل دیدگاهها، استدلال و مفاهمه درباره امور عمومیو خیر و منافع مشترک، مجموعه ای از رفتارها، مواضع و جهت گیریهای ارزشی و هنجاری را ایجاد و تصمیم گیری میکنند.» (نوذری به نقل از هابرماس ، 1381). پاسخ به پرسشهایی از این قبیل که آزادی، عدالت و برابری چیست، تنها در حوزه عمومیهر جامعه ای ممکن است داده شود و مورد پذیرش و باور قرار گیرد. حوزه عمومیکه هابرماس از آن صحبت میکنند، حد واسط میان دولت رسمی(اقتدار عمومی) که بر ابزار اعمال خشونت کنترل دارد و حوزه خصوصی است و کارکرد فعال اجتماعی آن، وابسته به تمایز قطعی و جدایی بین این دو حوزه است(حبیبنژاد و شیرزاد، 1398). «مردم، هم به فضایی نیاز دارند تا روابط شخصی و خانوادگی خود را آسوده خاطر از دخالتهای دولت، تنظیم و مدیریت نمایند و هم به فضایی عمومینیازمندند تا فارغ از مداخلات دولت، به گفتگویی عقلانی، منطقی و انتقادی درباره امور عمومیو خیر و مصلحت مشترک پردازند». در این پیکره عمومیمیتوان مسائل و موضوعات مورد علاقه عمومیرا به بحث و بررسی گذاشت؛ عرصهای که در آن میتوان اختلاف نظرات، آرا و افکار را از طریق بحث و استدلال منطقی و نه از طریق توسل به جرم یا مسلم و با توسل به احکام سنتی صادره از سوی عرف وعادات حل کرد، مهم ترین شاخص حوزه عمومی، رهایی از حوزه اقتدار دولتی است (عبداللهی و شیخ انصاری، 1396). بر این اساس، حوزه عمومیحوزه ای مستقل و سازمان یافته است که در عین حال که تنظیم رفتار شهروندان و محدود ساختن مداخلات دولتی را بر عهده دارد. میانجی مناسبات دولت و اتباعشان نیز هست. تنها در حوزه عمومیجامعه میتوان اهداف و خواستهای معقول را تعیین و دولت و سیاست را عقلانی کرد.» (پولادی به نقل از هابرماس، ۱۳۸۸) به دیگر سخن، یکی از اهداف عمده حوزه عمومي جدا از دولت، نظارت بر دولت و شفاف کردن أعمال و تصمیمات عمومی، سیاسی و اداری است. «هرکس به طور بالقوه حق حضور و مشارکت در این فضا را دارد و در این حوزه کسی را بر دیگری برتری و امتیازی نیست.» (پرتوی و خیابانی، 1398).هابرماس ریشههای تاریخی و مکانی ظهور حوزه عمومیرا در درون سالنها و مجامع عمومیو بحثهای آزاد و علنی پیگیری میکند، از جمله باشگاهها، کافهها، روزنامهها و مطبوعات که در واقع طلایه دار و پیشگام روشنگری ادبی و سیاسی به شمار میآیند. در حوزه عمومیمردم آزادانه افکار خود را هم در مقام فرد و هم در مقام ذهنی مشترک شکل میدهند و افکار مشترک حاصل شده، از طرق گوناگون بر حکومت و قدرت سیاسی اثر میگذارد و آن را کنترل یا برخی از سیاستهای آن را تعدیل میکند (غفاری و بهرام، 1394). در مقام جمع بندی و ارائه تعریف از حوزه عمومیمیتوان بیان داشت: « حوزه عمومیبه مثابه گونه ای فضای عمومیاست که در آن اعضای جامعه از راه رسانههای گوناگون نظیر مطبوعات رسانههای الکترونیکی و حتی ارتباط چهره به چهره با همدیگر ملاقات میکنند و درباره موضوعات مورد علاقه مشترک، بحث و گفتگو میکنند و بنابراین قادرند درباره این موضوعات، ذهنیت یا عقيده مشترکی را شکل دهند.
از دههی ۱۹۷۰ م. علایق رو به رشدی نسبت به نظریه اجتماعی و فرهنگی در طرح پرسش از فضا و مکان به وجود آمده است. به طور کلی در گذشته نظریه مدیران بیشتر به زمان علاقه مند بود و آن را به مثابه ي حوزه پویای تغییرات اجتماعی در نظر میگرفت و در مقابل، فضا عنصری مرده، ثابت و بی تحرک تلقی میشد که حرکتهای تاریخ آن را به پیش میبرد. امر مدرنه با زمانمند کردن واقعیت و وجود انسانی، همه فضا را به حیطه ی فراموشی سپرده بودند (لارنس گراسبرگ، ۱۳۸۶). مفهوم فضای مجازی که به رمان نویس به نام ویلیام گیبسون (۱۹۸۴) نسبت داده میشود، به منزله ی مفهوم امکان بیان، است یعنی جایی که واژگان، روابط آنی، دادهها، موقعیت مالی و قدرت با استفاده از کامپیوترها با واسطه فناوری ارتباطات آشکار میشوند. در یک تعریف ساختارگرا میتوان گفت: فضا، بر ساخت و تجلی مادی روایتی اجتماعی است که مفروضات و اعمال فرهنگی را نشان میدهند (پار کر، 1391) هاروی و کاسئلز بر ساختن و بازسازی فضاها به منزله محیطی تأکید میکند که با گسترش سرمایه داری صنعتی خلق شده است. آنها میگویند جغرافیای شهرها نتیجه عوامل طبیعی نیست، بلکه نتیجه قدرت سرمایه داری در ایجاد بازارها و کنترل نیروی کار است (پار کر، 1391) به زعمهاروی نظام سرمایه داری برای باز تولید روابط توليد که شرط بقای آن را البته به طور موقت تضمین میکند در مرحله سوم که آن را به صورت دیالکتیکی و در قالب ستری برای چرخههای اول و دوم سرمایه میآورد، نیازمند فناوریهای ارتباطی و شبکههای اطلاعاتی گسترده است. از نظرهاروی سرمایه داری از منظر تولید (چرخه اول سرمایه داری جلد اول کاپیتال مارکس نیازمند تکمیل شدن از طریق سرمایه داری از منظر مصرف (چرخه دوم) و از منظر علم، فناوری و ارتباطات (چرخه سوم) و همین طور به صورت مارپیچی از این قیل چرخها در پویاییهای نظام سرمایه داری است (هاروي، 1393). ما در این پژوهش هر کجا از فضای مجازی یاد شد بر مبنا و پایه ریزی انجام شده ای که در این جا به آن اشاره کردیم به تحلیل و بررسی میپردازیم. هابرماس به چگونگی تضعیف حوزه عمومینیز اشاره دارد و معتقد است که دخالت دولت، سیاستهای حزبی و دستکاری رسانههای جمعی، حوزه عمومیرا تضعیف میکند و حوزه عمومیبه عنصری ایدئولوژیک بدل میشود. به عقیده هابرماس، علت زوال مباحثه دموکراتیک راستين، نقشی است که رسانههای جمعی انحصاری در ناآگاه و خوش باور نگه داشتن عامه مردم ایفا میکنند. اگر حوزه عمومیتحت سلطه و سیطره تعداد معدودی از سازمانها و تشکیلات عظیم و قدرتمند قرار گیرد، این حوزه به وسیله و ابزاری برای دستکاری منافع و اذهان عمومیتبدیل میشود و هر گروه ذینفع خاصی میکوشد با دست پیدا کردن بر وسایل ارتباط جمعی، منافع خصوصی خود را به عنوان منافع عمومیجلوه دهد که این تاثیر پذیری منفعلانه، یکی از ویژگیهای حکومتهای توتالیتر و اقتدارگر است که به سادگی مردم را به گلههای رام شدنی تبدیل میکنند (پولادی به نقل از هابرماس، ۱۳۸۸).
هابرماس برای رهایی از این وضعیت، به دنبال احیای دوباره حوزه عمومیاست.
او برای نیل به این مقصود، «نظریه خرد ارتباطی» (The Theory of Communicative Action) را به عنوان قاعدة حاکم بر بحث و گفتمان برای رسیدن به حقیقت مبنی بر توافق ارائه میکند.» خرد ارتباطی، نظریه نوینی است که در مقابل مفهوم رایج «عقلانیت ابزاری » ابراز شده است (واشیانی، 1398). عقلانیت ابزاری یا عملی شیوه ای از زندگی است که فعالیتهای فردی و اجتماعی را برای تأمین منافع فردی با رویکردی عمل گرایانه لحاظ کند. این نوع عقلانیت برای رسیدن به اهداف عملی معین، مناسبترین وسیله را درنظر میگیرد. چنین عقلانیتی ناظر به الگوی وسیله - هدف میباشد .خرد ارتباطي هابرماس، عقلی است که دیگر در محتوای یک نظم کهن با در اندیشههای از پیش تعیین شده جای نمیگیرد؛ بلکه فقط در ارتباطی موجودیت مییابد که ما با یکدیگر برقرار میکنیم( فکوهی و همکاران، 1388). هابرماس با طرح نظریه خرد ارتباطی معتقد است که مدرنیته در طول تاریخ تطور خود، دو مسیر را پیموده است. یکی مسیر عقلانیت ایزاری و دیگری مسیر عقلانیت ارتباطی با فرهنگی، در عقلانیت ابزاری، انسان متجدد، مدعی سلطه بر طبیعت شد و طبیعت را تسخیر کرد و یک عقل ابزاری شکل گرفت که نهایتا دامن گیر خود انسان هم شد و مخلوق انسان، یعنی تکنولوژی برانسان تسلط پیدا کرد. ولی مدرنیته غربی یک خط توسعه دیگری هم داشت و آن، عقلانیت ارتباطی و فرهنگی بود. در واقع مدرنیته با عقلانیت فرهنگی شروع شد که شاخصهای آن، حوزه عمومی، جامعه مدنی، کنش کلامیآزاد، تضعیف و تخریب ایدئولوژی، ظهور منطق زبان و خلاصه، حوزة حوزه عمومیو نسبت آن با روابط بين الأذهائي افراد بود. (اشرف نظری، ۱۳۹۰) هابرماس مدعی غلبه تدریجي عقلانیت ابزاری بر عقلانیت ارتباطی و در نتیجه تخديش آگاهی، آزادی و فردیت انسان است و تکمیل پروژه ناتمام مدرئینه را منوط به احیاء عقلانیت ارتباطی در جوامع مدرن میداند(عبداللهی و شیخ انصاری، 1396). در واقع هابرماس معتقد است که در زندگی اجتماعی برخی حوزههای ارتباطی وجود دارند که در آنها منطق سود و زیان، تحت تأثیر احساسات انساني ناشی از ارتباطهای رو در رو کم رنگ میشود و تأثیرگذاری ناشی از همدلی، جریان قدرت و تسلط را تغییر میدهد. او جریان آزاد اطلاعات را در جهان امروزه زمینه ساز توسعه این حوزهها میداند (کریمی، ۱۳۹۲). «حوزههایی که با توسعه آنها میتوان به گفتگو پویا و تأثیرات متقابل فرهنگها برهم امید داشت و با تقویت فرصتهای اظهار نظر، به دموکراتیزه شدن ساختارهای قدرت پرداخت.» (پولادی به نقل از هابرماس، ۱۳۸۸).در این پژوهش و ارکان آن مانند اهداف و سوالات پژوهش هر کجا به مفهوم حوزه عمومیو عقلانیت ارتباطی اشاره شد منظور این برداشت از حوزه عمومی، همین تعریف با ویژگیها و تحلیلهای یاد شده است. اثرگذاری اینترنت بر این حوزه عمومینیز در همین راستا بررسی میشود.
به عقیده بیل ریدینگز نیز اینترنت محملی برای دموکراسی و فرصتی برای برابری شهروندان است. ریدینگز این چنین اظهار نظر میکند، فضای مجازی نوعی فضای فوق سرزمینی با شکلی فرهنگی از شناخت پسا ملی گرایی است و در سرتاسر شبکهها جریان دارد. اینترنت حامل مكالمات بین میلیونها نفر بدون توجه به جنس، نژاد با رنگ آنهاست، و ظاهرا چنین تصور میکند که نكته ی اصلی برای هر کس آن است که فقط به مبادله اطلاعات کمک کند، یا در مکالمه جهانی، بزرگ شرکت جوید(یزدانپناه و همکاران،1397). در این چارچوب داتا هاروی(۲۰۰۰) معتقد است: «جهان سایبر که درباره واقعیات اجتماعی زنده و جسمانی است که در آن افراد از خویشاوندی با حیوانات و ماشینها و تپز هویتهای دائما محدود و دیدگاههای منافقي ترسی ندارند. افسانه سایبری بر اساس تخیلات، تصورات و واقعیات گفتمانی خلق شده است که به ایجاد جهان سلطه و تجاوز کمک کرده است. جهانی که در آن علم به طور همزمان به تحکیم روابط سرکوب گرانه و مورد سؤال قرار دادن دو گانگی ما بین فرهنگ و طبیعت میپردازد (استیونسن، ۱۳۸4). کریستوفر می(۲۰۰۲) در اثر خویش تحت عنوان «در جامعه ی اطلاعاتی: دیدگاهی شکاکانه دیدگاههای اغراق آمیز در مورد انقلاب اطلاعاتی را مورد نقد قرار میدهد. او معتقد است که فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی جدید تغییرات واقعی را به ارمغان بیاورده اند. نظر به این که این فناوریها تنها به لحاظ کمیو ته کیفی منجر به بروز تغییراتی شده اند(یانگ، ۲۰۰۵). میبا اشاره به اثرات فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی بر کار، مالكيت، اجتماع، سیاست و همچنین نقش آن در دولت و صنعت استدلال میکند این فناوریها بدون این که جایگزین چیزی شوند. تنها برخی از عناصر جدید را همراه خود آورده اند. میبر این اعتقاد است که مفهوم طبقه در جامعه اطلاعاتی تا حد زیادی معنای خود را از دست میدهد به دلیل این که جامعه اطلاعاتی بر مبنای تصاحب مالكيت ذهنی به حیات خویش ادامه میدهد(مِی،2002). اینترنت و سایر شکلهای پدیدار شوندهی ارتباطات الکترونیک در حال از بین بردن نظامهای سنتی دموکراسی و مرزها و نزدیک تر کردن فرهنگها به یکدیگرند (عقیلی،1397). همچنین فناوریهای اطلاعاتی پیشرفته میتواند به تقویت بخشهای اساسی و مهم کمک و یاری دهد و به عنوان یک پشتیبان محكم حوزه عمومیدموکراسی عمل نماید (لیوتار، 1387). در این زمینه کلنر بیان میکند جامعهی جهانی جدید نوعی جامعه ی فن/سرمایه دارانه است و به تغییر شکل جامعه سرمایه داری به گونه ای میاندیشد که در آن فناوری نه برای سلطه بر خرده نظامهای اجتماعی، بلکه برای اعتلای آزادی فرهنگی انسان اجتماعی، شیوههای جدید سازماندهی اقتصاد، سیاست، اجتماع و فرهنگ را تمهید میکند (حسنی، ۱۳94). استفاده از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی، نیروهای گریز از مرکز را تقویت میکند، با کمک این فناوریها آنها میتوانند روابط اطلاعاتی و ارتباطی خود را شکل دهند و حیطههای نفوذ مدیریت خود را اداره کنند. به این ترتیب، آنها نظام سیاسی مختص خود را میسازند و نقش هماهنگ کننده دولت در یک قلمرو خاص را کنار میزنند. برخلاف دولت، فناوریهای اطلاعاتی هیچ مرزی ندارند (کاراز و جیاتی، 2011). رهبری در آنها معمولا بر شایستگی و شخصیت بنا دارد تا مرتبه ی اجتماعی با سازمانی و بنابراین قدرته سریع تر و آسان تر از دیوانسالاری جا به جا میشود و با پیدایش وضعیتهای تازه ای که به مهارتهای جدید نیاز دارد، از کسی به کسی دیگر انتقال مییابد (تافلر، 1386).حال اینترنت بستری را فراهم آورده است تا افراد بتوانند به اطلاعات به صورت نا محدود و ارزان با قابلیت تحلیل و ارزیابی دسترسی داشته باشند. این اطلاعات که به عنوان دادههای باز شناخته میشود چه تاثیری بر توسعه حوزه عمومیو متقابلا اجرای دموکراسی رایزنانه هابرماس دارند؟
در حال حاضر در دنیا روند تغییرات به سمت استفاده از دادهها در کاربردهای گوناگون است و مساله حکومت و حکمرانی و به تبع آن دموکراسی نیز از آن مستثنی نبوده است(یانسن و کوک، 2016؛ متئوس ویانسن، 2015؛ ساژنا، 2017). در درون پارادایمهای اطلاعات نیز روندهای گوناگونی در حال شکل گیری است که ازمیان آنها صورت بندی BOLD که خلاصه ای برای اطلاعات باز، عظیم، و پیوسته دادهای است بیش از سایرین مورد توجه قرار گرفته است(خان و همکاران، 2015؛ یانسن و کوک، 2016). منظور از دادههای باز حکومتی مجموعه ای دادههاست که به صورت رایگان یا هزینه کم، در دسترس شهروندان قرار گرفته باشد(یانسن، 2012) و امکان خوانش ماشینی، باز نشر و استفاده دوباره برای این دادهها فراهم باشد(هاردی و ماروشات، 2017). از طرفی اگر این دادهها ای با سرعت زیاد در حجم و تنوع بالا منتشر شوند، دادههای عظیم نامیده میشوند(لِیک و دریک، 2014؛ تسایی و همکاران، 2015؛ مارو و همکاران، 2015) و دادههای پیوسته اشاره به فرایندی دارد که در آن مجموعه از بهترین تجربیات برای انتشاردادههای ساختار یافته در اینترنت پیگیری میشود(ویراکدی، 2016). این آخرین مرحله در یک پیاده سازی درجه یک از نقشه ای برای انتشار دادههای باز است. داده ی پیوسته ارجاع به نوعی داده دارد که در اینترنت منتشر میشود و قابلیت خوانایی با ماشین را دارد و علاوه بر این به سازههای داده ای دیگر نیز بسته و مربوط است(میلتی و حسین، 2016). ما شاهد آن هستیم که استفاده از دادههای BOLD در عرصههای مختلف حاکمیتی گسترش داشته است. بررسی رضایت شهروندان، مبارزه با فساد، بررسی کارایی و بهروری دولت و بسیاری دیگر از مسائل در حال حاضر با استفاده از دادههای BOLD تغییرات اساسی یافته و ضمن حل برخی مشکلات در آنها حتی شاهد توسعه به صورت کلی در یک مفهوم بودهایم(ماکیوفسکی، 2016)
نگاه انتقادی به ادبیات موضوع
آ) نگاه بومی به مساله حوزه عمومی
به اقتضای مکتبی و کمال گرا بودنِ قانون اساسی ، نمیتوان تطبیق کاملی میان حوزه عمومیو نظام حقوق اساسی جمهوری اسلامیایران برقرار کرد و تنها با تفاسیر و برداشتهای نوین میتوان انتظار داشت که این دو نظام به هم نزدیکتر گردند و از مزایای یکدیگر بهره ببرند ؛ ولی درعین حال این همانیِ میان آنها قطعاً منتفی است. مصادیق این عدم تطابق را در مواردی مانند مربوط به حق بر مشارکت از طریق اداره امور عمومیبا انتخابات آزاد، وجود اصول غیرقابل بازنگری، حق بر انجمن سازی شهروندانو گروهها، و جایگاه آزادی بیان و عقیده شاهد بود.(حبیبنژاد و شیرزاد، 1398). هرمن و چامسکی با بررسی اخبار نظریه ای در مورد رسانهها ارائه میکنند که تا حدی به بحث کنونی ما تعمیم پذیر است. این دو اذعان دارند که در انتشار یک داده در میان مردم( حوزه عمومی) پنج فیلتر اساسی وجود دارد که باید بررسی شود. فیلتر اول مربوط به مالکیت ابزار انتشار اطلاعات است. فیلتر دوم به بررسی منابع درآمدی انتشار دهنده اطلاعات اشاره دارد فیلتر سوم به منبع خبر اشاره میکند و فیلتر چهارم احتمال مواخذه در صورت انتشار یک اطلاعات را مورد بررسی قرار میدهد. در نهایت بحث کنترل و ممیزی به وسیله ایدئولوژی حاکم مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد (دهقان و احمد، 1398) . اگر ما این مدل را به عنوان یک ابزار در جهت بررسی امکان پیاده سازی دادههای باز حکومتی برای ایجاد توسعه فضای عمومیدر نظر بگیریم انگاه در میابیم که در مورد استفاده از دادههای بُلددر ایران نمیتوان خوشبین بود.
ب)انتقادات و بررسیهای تاریخی/جامعه شناسانه:
قسمت اعظم مطالب انتقادی که درباره اینترنت به نگارش در آمده یا به روشهایی اشاره کرده اند که اشکال فناورانه جدید به انباشت سرمایه، کالایی کردن و نابودی حوزه عمومیپیوند زده شده اند و یا به خوش بینی به امکانات ارتباطی اشاره کرده اند که ساختارهای اطلاعاتی دارای سازمان افقی و نه عمودی بیانگر آن هستند.
· خوشبینان به آینده به خصوص جنبش هایی که ریشه هنرسالارانه داشتند، ستایش از فناوری مدرن را تا حد نوعی شیفتگی افراطی عجیب و غریب و خودویرانگر به پیش بردند. که این شیفتگی به ماشینها پس از جنگ جهانی اول در قالب اشکال پالایش یافته زیباشناسی ماشین پاستورالهای تکنوکراتیک گرو پیوس و مايز وان درروهه، لوکوربوزیه و لژه و مکتب معماری باوهاس، و باله مکانیکی روبه رو میشویم.
· پس از دومین جنگ جهانی نیز باز همین شیوه را در کمینستر فولر و مارشال دو فصلنامه علمی- پژوهشی مک لوهان، و در شوک آینده الوین تافلر باز مییابیم. مک لوهان، در فهم رسانهها (۱۹۶۴)، اینچنین میگوید: «در یک کلام کامپیوتر به اتکای فناوری ظهور نوعی وضعیت قدسی فهم و درک وحدت مطالعات همگانی را وعده میدهد. ظاهرا گام منطقي بعدی باید دور زدن و کنار گذاردن زبانهای مختلف به نفع یک آگاهی کیهانی عام باشد. به موازات وضعیت بی وزنی، که به قول زیست شناسان وعده فناناپذیری جسمانی را در خود نهفته دارد، میتوانیم به وضعیت بی کلامیدست یابیم که نوعی صلح و هماهنگی جمعی دائمیرا به ما عطا کند» (برمن، 1386).
· گیدنز جامعه شناس انگلیسی نیز (۱۹۹۰) دیدگاه خوشبینانه ای از فناوری جدید اطلاعاتی دارد، او عقیده دارد که مخابرات راه دور میتواند ارتباطات زمان و فضا را به گونه ای که منجر به یأس و ناامید شدن مردم نشود، دگرگون سازد. به جای آنکه آنان قدرت خود را از دست بدهند، قادرند تا مثلا با مشارکت در نوعی فعالیت سیاسی که محدود به هویتهای قومیو یا ملی نیست از امکانات جدید استفاده کنند. به زعم او روابط اجتماعی را میتوان در فضایی گسترده و در زمانی کوتاه دوباره سازماندهی کرد (مویر، ۱۳۷۹)
· در ادبیات اخیر خوش بینانه نیز جامعه اطلاعاتی یک جامعه فرا صنعتی است که در آن اطلاعات و فناوریهای اطلاعاتی نیروهای اصلی رشد هستند. در جامعه اطلاعاتی نوظهور گروههای اجتماعی و کارگران خدماتی جدید اکثریت عمده را تشکیل میدهند. این جامعه همچنین جامعه ای مرفه است که هر کسی از آن منتفع میشود. ایالات متحده مدلی از چنین جامعه ای است (بویان، ۲۰۰۸). از چنین منظری در جامعه اطلاعاتی به طور مستمر تواناییها، مهارتها، دانش و قابلیتهای ضروری تغییر میکنند که این امور برای موفقیت کارکنان بسیار مهم هستند (براک و باکلی، ۲۰۱۳)
در قطب مخالف دیدگاههای دنباله رو ماکس وبر و سنت فوکویی را داریم که انتقادهای زیادی را به دنیای فناوری وارد کرده و شهروندی و دموکراسی مجازی را در این فضا درهاله ای از تردید فرو برده اند.
· ماکس وبر در کتاب، اخلاق پروتستانی و روح سرمایه داری (۱۹۰۴)، کل جهان سترگ نظام اقتصادی مدرن» را به مثابه «قفس آهنین» ترسیم میکند. این نظام انعطاف پذیر کاپیتالیستی، بوروکراتیک و قانون گذار زندگی همه افرادی را که در چارچوب این مکانیسم زاده میشوند با نیروی مقاومت ناپذير تعیین میکند. در نظر وبر، معاصران وی چیزی نیستند مگر متخصصان بی روح و لذت پرستان بی دل؛ و این موجود انسان مدرن اسیر این توهم است که به سطحی از رشد و توسعه رسیده است که نوع بشر قبلا هرگز بدان دست نیافته است. بنابراین جامعه ی مدرن نه تنها قفسی آهنین است، بلکه ماهیت اعضای آن نیز توسط میلههای همیین قفس تعیین میشود (برمن، 1386)
· دیدگاههای میشل فوکو نیز مجموعه ای بی پایان و عذاب آور از تغییرات گوناگون بر مضامین وبری قفس آهن است. دغدغه همیشگی فوکو با زندانها بیمارستانها، تیمارستانها و به طور کلی نهادهای تام است. فوکو به طور کلی منكر امکان تحقق هر گونه آزادی، چه در بیرون نهادها و چه در چارچوب پیچ و خمهای درونی آنهاست و وحشیانه ترین تحقیر خویش را تثار کسانی میکند که خیال میکنند آزاد بودن برای بشر مدرن مهم است. به عم او قدرت خود را در صورتهای مختلف بازتولید میکند و فناوری بخشی از آن است. ما به قدرت دست نمیابیم و تنها از سوی قدرت به جلو رانده میشویم. هر انتقادی در حکم تو خالی است؛ زیرا خود منتقد در ماشین سراسر بین نشسته است، بهره مند و انباشته از اثرات قدرت آن؛ زیرا ما بخشی از مکانیسم آن هستیم (برمن، 1386).
· زیگمونت باومن نیز هنگامیکه «تولید کنندگان نخبه معنا»ی نوین را با انخبگان لاتین گو و لاتین نویس حاضر غیاب و فوق سرزمینی اروپای قرون میانه مقایسه میکند. نکته جالبی را خاطر نشان میسازد: اعضای سایبرنتیکی، که به طور مطمئتی در وب سایتهای اثیری اینترنتی لنگر انداخته، معادل امروزی زبان لاتین قرون میانه است . فضایی که برگزیدگان آموزش دیده امروز در آن به سر میبرند و امکان کمیبرای آن هست که ساکنان فضای سایبرنتیک بتوانند درباره آن با کسانی صحبت کنند که هنوز با نامیدی گرفتار فضای فیزیکی کاملا واقعی اند. بخصوص این که آنها بتوانند از این گفتگو سود ببرند.(باومن، ۱۳۸6).
پ) انتقادات از نگاه تکنولوژیک
سومین انتقاد این مساله است که شهروندان امنیت داده ای خود را در در دنیای اطلاعات از دست خواهند داد. خطر تعقیب پذیری همهی کنشهای کاربران شبکههای عمومیچیزی است که بیشترین ترس را در میان مردم ایجاد کرده است. در اینترنت، همهی مراحل کسب اطلاعات و خدمات مکالمهای را فناوریهای موسوم به پیگیری ثبت میکنند. برای هر قدم برداشته شده در اینترنت یک فایل گزارشی وجود دارد. همچنین استفاده از شماره مشترک در شبکههای دیجیتالی میتواند باعث ثبت هويت تماس گیرنده شود. با استفاده از فناوریهای مختلف، شمارهی تماس گیرنده ثبت میشود (ون دایک، 1395). با توجه به امکاناتی که فناوریهای جدید برای نظارت و مدیریت و کنترل مرکزی پدید آورده است، میتوان صورتهای دیگر از حاکمیت با تمايلات تمامیت خواهانه را متصور شد. برای درکی حقیقی از این صورتهای جدید حاکمیت، نباید پنداشت که آنها به نظارت مستقیم با کنترل کامل همهی سطوح تولید و توزیع اطلاعات نیاز دارند. قدرت سیاسی یا اقتصادی را تنها باید هنگامیبه کاربرد که شهروندان، کارگران با و مصه ملی و بی مصرف کنندگان از یکی از خطوط تعیین شده که توسط نظامهای کلان و گسترده الکترونیکی ثبت و محافظت میشوند، عبور کنند شفافیت که هدفی قابل تحسین در عملکرد صحیح و موقتی یک جامعه ی دموکراتیک است. هنگامیکه در ارتباط با نظارت دولت تعریف میشود، معنای متفاوت پیدا میکند. دولتمردان غالبا به دنبال شهروندان اشقانه هستند، کسانی که رفتارهای آنان به سهولت قابل تشخیص و کنترل میباشند (دربیگی، 1395). مسئله جرم در محیط اینترنت یکی دیگر از عواملی است که دخالت فزاینده ی نهاد قدرت را در محیط مجازی افزایش میدهد (کوثری ۱۳۸۷).
تعریف مفاهیم اصلی
دادههای باز
داده های باز ایدهای است که برخی از داده ها باید آزادانه و قابل خوانش توسط کامپیوتر در دسترس همه قرار بگیرند تا آنها را بدون دلایل کپی رایت ، ثبت اختراعات یا سایر سازوکارهای کنترل استفاده و منتشر کنند (یانسن و کوک، 2016؛هاردی و ماروشات، 2017).
ساحت عمومی
حوزه عمومی آلمانی ( entffentlichkeit) زمینهای در زندگی اجتماعی است که افراد می توانند برای آزادانه بحث و شناسایی مشکلات اجتماعی جمع شوند و از طریق آن بحث بر فعالیت سیاسی تأثیر بگذارند(پولادی به نقل از هابرماس، ۱۳۸۸).
خرد ارتباطی
خرد ارتباطی، نظریه نوینی است که در مقابل مفهوم رایج «عقلانیت ابزاری » ابراز شده است (واشیانی، 1398). خرد ارتباطي هابرماس، عقلی است که دیگر در محتوای یک نظم کهن با در اندیشههای از پیش تعیین شده جای نمیگیرد؛ بلکه فقط در ارتباطی موجودیت مییابد که ما با یکدیگر برقرار میکنیم( فکوهی و همکاران، 1388).
پینوشت
اگر پژوهشگرِ خطمشیگذاری هوش مصنوعی و یا کنشگر در سطوح مختلف مدیریتی باشید حتما نیاز به مطالعه مجموعهای از اسناد مربوط به این موضوع دارید .در AI Policies and Plans Repository مجموعهای قابل دانلود از
استراتژیهای ملی در حوزه هوش مصنوعی،
خط مشی گذاریهای در حوزه هوش مصنوعی،
انواع نقشهراه در حوزه خط مشی گذاری هوش مصنوعی،
انواع گزارشهای معتبر سیاستی معتبر در بعد حاکمیتی هوش مصنوعی،
انواع ابزارهای تحلیلی برای توسعه و ارزیابی هوش مصنوعی،
رتبهبندیهای مختلف در ارتباط سیاست گذاری هوش مصنوعی،
و معرفی منابع معتبر آموزشی و علمی در ارتباط با هوش مصنوعی است.
اطلاعات بیشتر و نحوه دسترسی به این پروژه را در پست زیر بخونید
درباره AI Policies and Plans Repository
از طریق کانالهای زیر میتوانید با من در ارتباط باشید:
ایمیل من: javadsadeqi@gmail.com
آیدی تلگرام من: https://t.me/javaadsaadeghi