برای بسیاری از مخاطبان مدیریت شهری و آنطور که در بسیاری از پژوهشهای دانشگاهی شاهد آن هستیم، پژوهشگران ادعا میکنند که افزایش جمعیت شهرها و رشد شهرنشینی سبب ساز مشکلات و مسائل عدیده ای در زمینههای مختلف برای نوع بشر شده است. به طور مثال میتوان به مقالات پررجوع سالهای اخیر در این حوزه از زندمقدم و اصغری، 1398؛ حبیبی و گرامی، 1397؛ روستایی و پورمحمدی و قنبری، 1397اشاره کنیم. اما به نظر میرسد که این ادعا به اندازه بسامدی که در تحقیقات دارد، سنجیده نبوده و میتوان آن را در معرض نقدهای جدی قرار داد.
بشر از سالهای دور الگوی زندگی شهر نشینی را به عنوان یکی از الگوهای زندگی پذیرفته است(حبیبی، 1397). در بسیاری از نقاط دنیا ما شاهد آن بودهایم که جمعیت شهروندان شهر و شهر به معنای کالبد فیزیکی آن در دهههای اخیر در حال ازدیاد و گسترش بوده است (محمودیانی و کوششی، 1398). اما آیا میتوان ادعا کرد در شهرهای بزرگی که در صد سال اخیر در جهان پدیدار شدهاند و یا توسعه یافتهاند کیفیت ارائه خدمات به واسطه افزایش جمعیت و اندازه شهر رو به افول بوده است؟
شهروندان امروز به سرعت مسیرهای طولانی را که در گذشته روزها و هفتهها برای پیمودن آنها نیاز به زمان بوده است، را طی میکنند. در دنیای معاصر استانداردهای بهداشتی و سلامت در زندگی شهروندان به حدی بالاتر رفته است که متوسط عمر شهروندان شهرها به صورت مداوم در حال افزایش است. شهرها بهترین و بالاترین امکانات آموزشی را به صورت بسیار عادلانهتر از سدههای پیشین در اختیار شهروندان خود قرار میدهند و میتوان توسعه حقوق شهروندان را در هر یک از کلان شهرهای جهان در طول قرن اخیر شاهد بود.
پس این ادعای پژوهشگران در ارتباط با مصائب پیش آمده در اثر رشد جمعیت و گسترش شهرنشینی ریشه در چه موضوعی دارد؟
آیا ما حق داریم که افزایش جمعیت شهری و رشد شهرنشینی شهری مانند تهران را، که در کمتر از صد سال از یک ییلاق خوش آب و هوا به یکی از وسیع ترین، پرجمعیتترین و آلودهترین کلانشهرهای جهان تبدیل شده است(یورونیوز،2018) را دلیل زندگی دشوار شهروندان در آن دانسته و تلاش کنیم که با معکوس کردن توسعه شهر، بر مسالههای آن فائق آییم؟
چنین گزارهای درست به نظر نمیرسد و به اعتقاد نگارنده پژوهشگران پیشین با مشاهده رابطه همبستگی میان افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی آن را به اشتباه پدیدهای علی فرض کردهاند. کلانشهرهای جهانی مانند توکیو و نیویورک نیز با مسائل و مشکلاتی مانند تامین آب شرب یا مسکن شهروندان روبرو هستند. اما یقینا جنس مسائل مدیران این شهرها، که جمعیتی به مراتب بیشتر از شهرهای در معرض بحران در کشورهای در حال توسعه دارند، و از نظر اقتصادی گردش مالی این شهرها از برخی از کشورهای در حال توسعه نیز بالاتر است، با جنس مسائل مدیران شهری در شهرهای واقع در کشورهای در حال توسعه متفاوت است. مساله این مدیران بیشتر از آن که معطوف مسئلههای روزمره و بحرانها باشد معطوف به تامین منابع و برنامه ریزی برای رقابتپذیری هر چه بیشتر اقتصادی شهر و افزایش توسعهی آن در سیستم اقتصاد بینالمللی است(چشم انداز بلند مدت توکیو، 2020). لذا مقایسه توسعهنیافتگی و مسائل شهرهایی مانند تهران و نسبت دادن مشکلات آن به جمعیت از طریق ارجاع به مسائل کلانشهرهای جهان گمراه کننده به نظر میرسد.
در طول زمان و با توسعه فرصتهای مختلف اقتصادی ناشی از پیشرفت فناوری و تجارت شهرها توسعه یافتهاند. میتوان گفت که این توانمندیها، نظامهای مدیریتی و نهادهای حاکم بر این شهرها است که به آنها این امکان را داده است تا بتوانند در گذر زمان و همراه با توسعه و پیشرفت تکنولوژی آن را در جهت مثبت به کارگرفته و امکان توسعه اقتصادی و انسانی را فراهم آورند. باید در این مناطق همپا با توسعه تکنولوژی توانمندی مدیران، نهادها، و نظامهای مدیریتی برای به کارگیری تکنولوژی نیز افزایش یافته و هم اکنون این شهرهای گسترده و پرجمعیت موتور توسعه کشور خود به حساب میآیند.
در واقع این مدیریت و بهرهگیری از فناوری در ابعاد گوناگون آن است که به کلانشهرهای جهان اجازه آن را داده است که بتوانند در عین آن که سنگینترین عملیاتهای خدمترسانی را بر دوش دارند، همچنان به حیات خود ادامه داده و در کنار آن رفاه شهروندان خود را نیز بالاتر برند. لذا به نظر میرسد که به جای پاک کردن صورت مساله و ارجاع مشکلات شهری به افزایش جمعیت و رشد شهرنشینی شایسته است که بر توانایی انجام کارها، یا فناوری[1] در ابعاد مختلف (انسانی و مهندسی) آن متمرکز شده و راهکارهایی بهتر برای اداره شهرها بیابیم.
تاریخ نیز گواه آن است که فناوری یک عنصر تحولزا و اثرگذار در زندگی بشر بوده و علت بسیاری از تحولات اساسی در جوامع شهری و حتی شکل شهرها، فناوری است. یکی از نغزترین تحلیلهای صورت پذیرفته در این موضوع را کارل مارکس تاریخدان و جامعهشناس بزرگ ارائه کرده است. او در بررسی سیر تاریخی تحول جوامع، روابط میان مالکیت ابزار تولید و شکل گیری طبقات در جوامع را مورد توجه قرار داده است. در اندیشه مارکس جوامع در دورههای پی در پی بر اثرات تحولات در روشهای تولید و مالکیت ابزار تولید، و در پی ایجاد تنازع میان طبقات مختلف دستخوش تغییرات عمیق و ژرف شدهاند(مارکس، 1876).
کمون اولیه، بردهداری، فئودالیسم، و سرمایه داری(مارکس، 1876) فرانهادهای حکمرانی، و روشهای حاکم بر اداره جامعه بودهاند که مارکس آنها را به صورت ضمنی متاثر از اثرگذاریهای فناوری که به صورت مالکیت ابزار تولید در تحلیلش نمود پیدا کردهاند، میدانست. آنچه برای ما در اینجا بسیار اهمیت دارد و باید به آن توجه ویژه کنیم، آن است که هر یک از این فرانهادها واثرات آنها بر جامعه شهری، به تبع رشد و بلوغ یک فناوری برانداز[2]شکل گرفته اند.
در اینجا به هیچ عنوان ادعا و قصد آن را نداریم که روایتی یکسان در ارتباط با تغییرات در جوامع گوناگون ارائه دهیم. اما با علم و پذیرش تفاوتهایی که بسترهای تاریخی و فرهنگی و جغرافیایی در دنیا با یکدیگر دارند، و حوادث و ظرایف متعدد که چرخ تاریخ را در گوشه و کنار جهان به پیش رانده است، باز هم میتوانیم رَد اثرگذاریِ تغییر نظامهای تولیدی و مالکیت ابزار تولید که مستقیما تحت اثر فناوریهای برانداز قراردارد را، در سیر تاریخ جوامع پی بگیریم.
در نمونه متاخر این سیر تاریخی، یعنی انقلاب صنعتی، ما شاهد آن بودهایم که چگونه تقریبا همه مناسبات در همه ردهها در جهان تغییر کرد. انقلاب صنعتی جامعه، اقتصاد، فرهنگ، هنر، سازمان و هر مفهوم انسانی و حتی طبیعی مانند محیط زیست را تحت اثرات عمیق خود قرار داد و به نوعی سیر تاریخ و زندگی انسانها را به دو بخش پیشین و پسین خود تقسیم نمود. اکنون چنین به نظر میرسد که ما پس از دههها بعد از انقلاب صنعتی در آستانه انقلابی دیگر با اثراتی حتی شدیدتر از آن ایستادهایم. انقلاب صنعتی چهارم که هوش مصنوعی را میتوان قلب آن دانست، انقلابی است که همه شئون زندگی انسانی از جمله شهرها و شهرنشینی و اداره امور شهری را تحت تاثیر خود قرار خواهد داد. (اسعدی، 1398)
اگر چه سالها از زمانی که تورینگ[3]آزمون هوشمندی ماشین خود را مطرح کرد و هوش مصنوعی برای اولین بار مورد بحث قرار گرفت میگذرد، اما به جرات میتوان گفت که اکنون در نقطهای از تاریخ ایستاده ایم که میتوانیم به هوش مصنوعی به عنوان یک فناوری برانداز در تاریخ بشر نگاه کنیم. امروز ما به دلیل توسعه ابزارهای گوناگون، توان محاسباتی قابل توجه و گسترش بی حد منابع اطلاعاتی در نقطهای قرار داریم که به زودی شاهد سیستمهای هوشمندتر از انسان خواهیم بود (sousa et al., 2019b) در واقع روند بلوغ تکنولوژی هوش مصنوعی طی شده است و باید منتظر اثرات آن بر سیستمهای مختلف از جمله سیستمهای فنی_اجتماعی مانند شهرها باشیم.
تجربه تاریخی انقلاب صنعتی و شکل گیری سازمانهای مدرن به ما نشان داد که هر ابزاری که در جایگاه انسان به تصمیمگیری میپردازد، میتواند مانند انسان منشا خیر و یا شر باشد. همانگونه که امروزه ما سازمانها را به عنوان عاملان اتفاقات منفی مانند تروریسم، آلودگی محیط زیست و یا در نقطه مقابل نیکوکاری و توسعه معرفی میکنیم، در آینده نه چندان دور نیز هوش مصنوعی به عنوان عاملی که مانند سازمان جایگزین انسان در همه و یا بخشی از تصمیمات خواهد شد، منشا رویدادهای مثبت و یا منفی در زندگی شهروندان و اداره شهرها خواهد بود. هوش مصنوعی مانند هر فناوری برانداز دیگر میتواند ابعاد مثبت و یا منفی در اداره شهرها داشته باشد (Taddeo & Floridi, 2018) و این هنر ما به عنوان طراحان و برنامهریزان این سیستم است که نتایج اثرگذاری هوش مصنوعی را به سمت و سوی انسانیتر هدایت کنیم.
اگر مدیران شهری در سطح بینالمللی برای آینده شهرها، پایداری، زیست پذیری و رقابت را طلب میکنند(اتحادیه جهانی مخابرات، 2017)، باید به ابعاد فنی و انسانی این فناوری در مدیریت شهرها مسلط شوند. هوش مصنوعی به عنوان یک فناوری برانداز در آینده شهرها و شهروندان تاثیر جدی خواهد داشت و مدیران و پژوهشگران باید راهنماهای موثق و کاملی در ارتباط با بکارگیری این فناوری در دست داشته باشند. در دسترس بودن چنین راهنما و نقشه راهی برای مدیران شهری مسالهای است و تهیه و تدوین آن میتواند ما را از مشکلات ناشی عدم آمادگی در برابر توسعه شهرنشینی و افزایش جمعیت شهرها رها کرده و امکان ارائه خدمات متناسب با نیاز شهروندان را فراهم آورد.
نباید فراموش کنیم که شهرها دارای نظام مدیریتی متفاوتی از سازمانهای خصوصی که تاکنون پیشرو در بکارگیری هوش مصنوعی بودهاند، هستند(Agarwal, 2018)؛ لذا پیش بودن بخش خصوصی در بکارگیری هوش مصنوعی نباید باعث آن شود که ما در شهرها به تبع آنها و با ارزشهای بخش خصوصی به پیادهسازی هوش مصنوعی بپردازیم. به همین منظور ضروری به نظر میرسد که برای بهرهمندی از مواهب هوش مصنوعی در بخش عمومی و دور بودن از آفتهایی که ممکن استفاده از این تکنولوژی برای آن و متعاقبا جامعه ایجاد میکند، به صورت دقیقتر در این بستر به بررسی این موضوع یا مسئله بپردازیم. نتایج چنین بررسی سبب خواهد شد که شهرهای ما در آینده بتوانند به صورت بهتری مسائل خود را مدیریت کرده و رفاه و سایر شئون انسانی زندگی برای شهروندان فراهم باشد.(Luusua & Ylipulli, 2020)
با آنچه در بالا وصف آن شد، آیا استفاده کردن(نکردن) از هوش مصنوعی میتواند آینده شهرهای ایران را تحت تاثیر قرار دهد؟
چگونه هوش مصنوعی در تهران میتواند به مردم خدمت کند؟
مدیران شهری با چه تدابیری و چگونه امکان بهرهمندی از هوش مصنوعی را خواهند داشت؟
همانطور که پیش از این نیز به آن اشاره کردهایم، کاربرد هوش مصنوعی در سیاست گذاری و نسبت و موقعیتی که هوش مصنوعی در برابر سیاست گذاری دارد را میتوانیم در سه دسته قرار دهیم. به صورت مشابه در مدیریت شهری و سیاستگذاری برای آینده شهر هم میتوان از این دسته بندی برای تحلیل شرایط استفاده کرد:
در بعد فنی مهمترین کاربرد هوش مصنوعی بهینهسازی است. در شهرها ما با موضوعات مختلفی در سطوح خرد و کلان مواجه هستیم که نیاز داریم برای طرحریزی آنها به بهینهسازی بپردازیم. هوش مصنوعی به ما این امکان را میدهد که به بهترین شکل ممکن که خارج از توانایی ذهنی انسان است از دادهها و کلان دادهها استفاده در حوزه شهری استفاده کنیم. به طور مثال انواع مدلهای بهینه سازیِ توزیع منابع به صورتهای مختلف ( یارانهها، عوارض، مشوقهای ساخت و ساز و المانهای دیگر برنامهریزی)، فهم شهروندان از توسعه، عدالت، کارایی و به کلی تصویر حکمرانی شهری را به شدت تحت تاثیر قرار خواهد داد.
یکی از ساحتهای برخورد مدیریت شهری به موضوع هوش مصنوعی، توسعه خود هوش مصنوعی در شهر و پیشگامی شهر در بهرهگیری از هوش مصنوعی است. اگر مطالب قبلی را خوانده باشید حتما با ویژگیهای هوش مصنوعی به مثابه یک "مساله عمومیجدید " آشنا شدهاید. سیاست گذار همان گونه که باید وظایف خود را در حوزههای مختلف اقتصادی- اجتماعی ، سیاسی و ... انجام دهد، باید در مورد اکوسیستم علم و فناوری شهر که هوشمصنوعی امروز یکی از مهمترین و جنجالیترین بحثهای موضوعه در آن است، سیاست گذاری و برنامهریزیهای مناسبی داشته باشد. هوش مصنوعی در طبقه بندی انواع فناوری، در دسته فناوریهای تحول آفرین و برانداز( disruptive) قرار میگیرد و با توجه به شمول اثرات آن به همه عرصهها باید سیاست گذاری از سوی مدیران شهری در ارتباط با آن کاملا جدی گرفته شود. در صورتی که سیاست گذاری و به تبع آن برنامه ریزی و اجرای مناسبی در مورد هوش مصنوعی صورت نگیرد، قطعا شهر و سیستم مدیریت شهری در آینده با مشکل روبرو خواهند شد.
هوش مصنوعی بسیاری از معادلات و مفروضاتی که در حال حاضر دنیای سیاست گذاری و اداره امور عمومی ، که مدیریت شهری در زیر مجموعه آن قرار گرفته است را، به شدت تحت چالش قرار خواهد داد. دموکراسی، بروکراسی، تخصص و بسیاری دیگر از کلیدواژههایی که شکل دهنده نظامهای اداری هستند، و با اهدافی مانند گسترش خیر عمومی، اداره بهتر امور ، شایسته سالاری و حفظ حاکمیت مردم مردم توسعه پیدا کردهاند، تحت تاثیر موضوع هوش مصنوعی باید به صورت جدی مورد باز تعریف قرار گیرند. علاوه بر این هیچ دور از ذهن نیست که در نتیجه رشد هوش مصنوعی هر کدام از این پایههای مدیریت در بخش عمومی از جمله شهرداریها به صورت کلی منسوخ شود. تکنولوژی هوش مصنوعی موضوع جدی و بی سابقه حکمرانی غیر بشر بر بشر است.
----------------------------------------------------------------------------------
توضیحات
[1] از نظر طارق خلیل (یکی از مهمترین ادیشمندان حوزه فناوری) توانایی انجام کار یکی از تعاریف ساده اما کاربردی است که ما برای تکنولوژی یا فناوری داریم
[2] Disruptive
[3] آلن ماتیسون تورینگ (Alan Turing) ریاضیدان، دانشمند رایانه، منطقدان، فیلسوف، زیست-ریاضیدان و رمزنگار انگلیسی
پینوشت
اگر پژوهشگرِ خطمشیگذاری هوش مصنوعی و یا کنشگر در سطوح مختلف مدیریتی باشید حتما نیاز به مطالعه مجموعهای از اسناد مربوط به این موضوع دارید .در AI Policies and Plans Repository مجموعهای قابل دانلود از
استراتژیهای ملی در حوزه هوش مصنوعی،
خط مشی گذاریهای در حوزه هوش مصنوعی،
انواع نقشهراه در حوزه خط مشی گذاری هوش مصنوعی،
انواع گزارشهای معتبر سیاستی معتبر در بعد حاکمیتی هوش مصنوعی،
انواع ابزارهای تحلیلی برای توسعه و ارزیابی هوش مصنوعی،
رتبهبندیهای مختلف در ارتباط سیاست گذاری هوش مصنوعی،
و معرفی منابع معتبر آموزشی و علمی در ارتباط با هوش مصنوعی است.
اطلاعات بیشتر و نحوه دسترسی به این پروژه را در پست زیر بخونید
درباره AI Policies and Plans Repository
از طریق کانالهای زیر میتوانید با من در ارتباط باشید:
ایمیل من: javadsadeqi@gmail.com
آیدی تلگرام من: https://t.me/javaadsaadeghi