جواد
جواد
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

شعر طنز

شعر طنز نظافتی
شعر طنز نظافتی


از سرکار که خسته رفتم خونه

دیدم عیال نشسته و گریونه

پرسیدمش فدات بشم چی شده؟

آبغورمون کم اومده تو خونه؟

چرا داری زار میزنی عزیزم؟

میخوام برم چایی برات بریزم

اگه دلت واسه مامان تنگ شده

می برمت خونشون روز جمعه

اگه دلت خرید و بازار میخاد

حقوق که دادن میشه باز دلت شاد

و اما بشنوید جواب از عیال

عتیقه یِ پاپتیِ بیخیال

بد نیست یه زره هم حواست باشه

خونه و زندگی رو یادت باشه

از صب تا شب نشستم و میشورم

خسته شدم ببین تو حال و روزم !

چقد که من باید نظافت کنم ؟!

جارو کنم یا که شکایت کنم ؟!

نظافت منزل شده یه عادت

خسته شدم دیگه از این حکایت

پرسیدمش چیکار کنم عزیزم؟

میخوای که دستمال بکشم رو میزم؟

جارو کنم ، ظرفارو من بشورم ؟

واسه نظافت منزل چه جورم؟

داد و بیداد کرد و با داد و فریاد

گفت تو نظافت ندونی ای جواد

نظافتچی بگیر بیار به خونه

تمیز کنه همه جا رو نمونه

گفتم بهش عیال چه فکر نابی

دیگه نخور غصه نکن بی تابی

فرداش تماس گرفتم من با شرکت

گفتم نظافتچی دارین بی زحمت

جواب اومد چه وقت بیاد به خدمت

گفتم که صبح جمعه و با دقت

جمعه که شد نظافتچی هم رسید

همه جار رو شست و بعدش آب کشید

انعام گرفت ، تمیز کرد و بعدش رفت

چه خوب که شرکت نظافتی هست


شعر : جواد

شعرشعر طنزنظافت منزلشرکت نظافتی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید