جواد هاشم‌‌زاده
جواد هاشم‌‌زاده
خواندن ۱ دقیقه·۶ ماه پیش

عشق به مثابه مارکو رویس

مارکو رویس کودکی با رویای بزرگ در مهد بورسیا دورتمند رشد کرد و تبدیل به فوتبالیستی اسطوره‌ای شد؛ کسی که روزی بازوبند کاپیتانی تیم دلش، دورتمند و تیم ملتش، آلمان را می‌بست و اما و اما...

مارکو رویس، عشق ابدی
مارکو رویس، عشق ابدی

شانس، این جام نوشین همراهش نبود، تا یک قدمی موفقیت می‌رسید ولی (همیشه یک ولی لعنتی در کمین است) به نهایتش نمی‌رسید، یا مصدوم یا مکسر (شکست خورده).

امشب که آخرین بازی مارکو با پیراهن عشقش، دورتمند بود؛ در اوج عشق، در اوج خواستن، در فینال لیگ قهرمانان اروپا دربرابر رقیب سهم‌آوازه، رئال مادرید این تیم متمول اسپانیایی، سر خم کرد. تعظیم دربرابر بخت، دربرابر بداقبالی.

چه کسی رویس را رویس کرد؟!

اعتماد، وفاداری، عرق و تمامی کلمات هم نوایی که می‌توان برایش گفت؛ و اما برای چه؟!

برای شکست؟ یا برای نیک زیستن؟ و اگر جواب من نیک زیستن باشد، نیک زیستن برای چه؟! دیگر سخت شد، از نظر من برای هیچ...

عشق در اوج خواستن، رهایت می‌کند و در اوج تمنا ترکت می‌کند؛ بسان مارکو رویس، عشق ابدی ناکام پرشورترین طرفداران جهان، سکونشینان ایستاده دیوار زرد وستفالن.

امشب زانوزده می‌گریم برای تمام شایستگان جهان که شرافت و وفاداری را به پیروزی به هر قیمتی ترجیح دادند! برای کسانی که گریستن در آغوش پیراهن محبوبشان را بر شادمانی پیراهن هوس ارج می‌دهند.

طردی بدتر از نرسیدن

دورتمند، فرزند خود، نماد میثاقش را طرد کرد! باشگاه دیگر مایل به تمدید رویس نیست و این خبر دردناک‌تر از هر نرسیدنی برایش بود...

در قمار عشق آخر، باختم دل و دین را
وازدم در این بازی، عقل مصلحت‌بین را
فروغی بسطامی


مارکو رویسعشقفوتبالدورتمندلیگ قهرمانان اروپا
در جست‌وجوی زندگی...
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید