امروز که با یک دوست از رخدادهای تلخ زندگی صحبت میکردم به مطلبی برخوردم که در میان گذاشتن آن با شما خالی از لطف نیست:
جان گاتمن، روان پژوه دانشگاه واشنگتن فرمول جالبی پیدا کرد. وی می توانست فقط با صرف ۱۵ دقیقه با زوجی که به تازگی ازدواج کرده بودند، احتمال طلاق شان را در آینده با دقت بیش از ۹۰درصد پیشبینی کند. چگونه؟ نسبت احساسات مثبت به منفیای که در گفتار و رفتار آنان معلوم می شد تعیین کننده مطلوبیت ازدواج بود. اگر قرار بود رابطهای حفظ شود، زوجین نیاز داشتند تا حداقل پنج احساس مثبت به ازای هر احساس منفی بروز دهند. چرا چنین چیزی رخ می دهد؟
ما انسان ها به گونه ای طراحی شدیم که ارزش بیشتری برای اطلاعات منفی قائل باشیم! یعنی اگر به ما مقداری اطلاعات مثبت و مقداری اطلاعات منفی برسد، وزن بیشتری به اطلاعات منفی خواهیم داد و به آن دقت بیشتری خواهیم کرد. رویدادهای منفی بیشتر از رویدادهای مثبت بر ما اثر میگذارند. آنها را واضحتر به یاد میآوریم و نقشی بزرگتر در شکلدادن به زندگیهایمان دارند. تصادف، طلاق، خسارت مالی، خیانت یا حتی یک حرفِ نیشدارِ غیرعمدی بیشتر در ذهن ما باقی می ماند و بیشترِ فضای روانیمان را اشغال میکند و جای کمی برای تجربههای خوشایند باقی میگذارد. خوشیِ ناشی از افزایش حقوق بعد از چند ماه کم میشود.
این پدیده، در عرصه کسب وکار، سرمایه گذاری و کشورداری نیز کاملا حاکم است. کانمن، برندۀ جایزۀ نوبل می گوید ما بیشتر از آنکه از منفعت لذت ببریم، برای زیان ماتم میگیریم. ناراحتیِ پس از زیان مالی همیشه بیشتر از شادیِ بعد از کسب همان مقدار پول احساس میشود. امکان دارد آمار حقیقی جرم و جنایت در یک کشور یا منطقه کاهش پیدا کرده باشد، ولی اگر خبر منفی در مورد این اتفاقات منتشر شود، مردم بر خلاف واقعیت تصور خواهند کرد که جامعه آن ها نا امن تر شده است.
عصب پژوهان می گویند ما دادههای منفی را سریعتر و کاملتر از دادههای مثبت پردازش میکنیم و این قبیل دادهها دوام بیشتری در حافظه ما دارند. مردم حتی نوزادان شش ماهه صورتی عصبانی را سریعتر در جمعیت کشف میکنند! در واقع، مهم نیست که ما چند لبخند در یک جمعیت ببینیم، همیشه ابتدا صورت عصبانی را پیدا میکنیم. اخبار یا تصاویر منفی بلافاصله ثبت، منتقل و ذخیره می شوند ولی ۱۲ ثانیه طول میکشد تا رخداد یا اخبار خوب از حافظۀ موقت به حافظۀ طولانیمدت منتقل شود.
زمانی که سازمان و کشورها، برنامه ریزی استراتژیک می کنند وقتی به لیست ضعف ها و تهدید ها نگاه می کنید می بینید که حداقل دو برابر فرصت ها و قوت هاست. این نگاه منفی همه جا حضور دارد. ما مثبت ها (قوتها و فرصتها) را دست کم می گیریم و منفی ها (ضعف ها و تهدیدها) را راحت تر ثبت، ضبط و یادآوری می کنیم.
نرخ حیاتی مثبت: در زندگی شخصی، به ازای هر انتقاد، غر زدن و نکته منفی، 5 بار سیگنال مثبت از جمله تحسین، تعریف و بازخورد مثبت ارایه کنید. چون هر سیگنال منفی 5 برابر بیشتر و بادوام تر از سیگنال مثبت است. به این نرخ می گویند نرخ حیاتی مثبت گرایی. این نرخ در عرصه کسب وکار نیز معنادار است. روانشناسی شیلیایی، ۶۰ تیم مدیریتی را مطالعه کرد. در کارآمدترین گروهها، کارکنان به ازای هر بار که بازخورد منفی میگرفتند، شش بار مورد تحسین قرار میگرفتند. در گروههایی که عملکرد پایینی داشتند، تقریباً به ازای هر تذکر مثبت، سه تذکر منفی وجود داشت.
تکنیک مزمزه کردن: هانسون، نویسنده کتاب عصب شناسی کاربردی برای شادکامی، عشق و خردمندی می نویسد که چون مغز ما بر خلاف اخبار و رخدادهای منفی، اخبار و رخدادهای مثبت را به کندی در حافظه بلندمدت ثبت می کند، پس رخدادها و اخبار مثبت را چند بار در ذهن مرور و مزمزه کنید تا زمان دست کم 12 ثانیه در ذهن شما طول بکشد.
هر چند شب یک بار، به رخدادها و تجربیات موفق و مثبت خود فکر کنید و در دفترچه یادداشت ويژه این کار یادداشت کنید. اگر کسی از شما تشکر یا تعریف کرد یا از خود گذشتگی کرد و با خستگی روزانه با یک بشقاب غذا به دیدنتان آمد آن ها را حتما یادداشت کنید. بدین ترتیب ذهن شما وزن بیشتری برای تجربیات مثبت قائل می شود. این کار در تمامی سطوح مدیریتی از شرکت تا شهر و کشور نیز قابل انجام است.
خداوند به تصریح فرموده است؛ شکرگزاری انسان در برابر دستاوردها و رخدادهای مثبت موجب افزون شدن آنان می شود. ندیده گرفتن نعمت ها، دشواری و سختی را به همراه دارد. مثبت اندیشی قاعده مند، دفترچه خوشبختی و تکنیک مزمزه کردن کمک می کند که هم شادمانی بیشتری تجربه کنیم و هم مشمول وعده نیکوی خداوند شویم: افزونی خوبی ها و نیکی ها.www.javadabbasi.ir