صبح تا ظهر رفته بودم استودیو. برای پیج اینستاگرام ضبط داشتیم... باران می آمد... با موتور رفته بودم و چون موتور را در جای مسقفی پارک نکرده بودم، خیس شده بود...
تا آمدم خانه، کاملا خیس شدن... لباسهایم را عوض کردم و مرخصی دو ساعت از محل کار گرفتم و به سوی حرم رفتم...
وقتی از اتوبوس پیاده شدم، برف شدیدی باریدن گرفت...
آنقدر شدید بود که وقتی اذن دخول را خواندم، لایهای از برف روی سرم نشسته بود...
چقدررر حرم زیبا بود! اصلا زیبایی اش به وصف نمیگنجد... خود را به نماز مغرب رساندم... و بعد نماز عشاء را فرادی خواندم که به محل کارم برسم...
از خداوند مهربان شاکر هستم که توفیق زیارت امام رضا را نصیب من کمترین کرد...
امام رضا، من دوستتان دارم