
امشب حسابی خسته شدم... سه تا جلسه داشتم، هر سه جلسه فوق العاده پیش رفت... اما خب خسته شدم...
ایرادی ندارد... درست میشود...
یک بار شعری از آقای عبدالکریم سروش شنیدم که داستانی از مثنوی معنوی تعریف میکرد که عارف (صوفی) نباید زود برنجد...
و البته اهل فن میدانند که بین عارف و صوفی، تفاوتهای زیادی است اما خب این مضمون را با اغماض از من بپذیرید...
ضمن اینکه دوست دارم یکبار دیگر جلسات آقای عبدالکریم سروش پیرامون سعدی: گلستان و بوستانش را بشنوم...
یا دوست دارم یکبار دیگر سخنرانی های آقای سروش دباغ را پیرامون اشعار سهراب سپهری بشنوم... چقدر دلپذیر است...
بگذریم... حالا که زندگی من به فروش و ارتباط با مشتری گره خورده است... باز شکر...
الحمدُ کُلُّه لِلّه...