بسیاری از ترس های ما ریشه در آسیبی در کودکی دارد که به آن هراس جدایی می گویند.
هراس جدایی شامل تمام ترس و وحشت هایی است که یک نوزاد و یک کودک انسانی در برابر جداشدن از مادر به او دست می دهد. که این اتفاق حتی اگر برای یک بار هم رخ داده باشد اثر خودش را به عنوان یک ترس و اضطراب حل نشدنی در وجود فرد باقی می گذارد.
این درحالی است که سناریوهای مختلفی ممکن است در حادثه جدایی نوزاد و یا کودک از مادر اتفاق افتاده باشد که شرح آن را می توان از طریق روانکاوی کشف کرد.
اما مطلب بسیار مهم آن است که بدانیم ریشه بسیاری از اضطراب و استرس های ویران کننده امروز ما مربوط به دوران کودکی است، آن زمان که مغز ما بصورت کامل شکل نگرفته بود و کلیه اطلاعات برای حفظ حیات ما در جایی ذخیره شده است که ما اکنون اجازه دسترسی به آن قسمت را نداریم.
به عبارت بهتر آگاهی ما اجازه دسترسی به آن را ندارد. این بدان معنی که ما با قرار داشتن در حالت آگاهی قادر نیستیم اطلاعات مربوط به اینگونه ترس و اضطراب را از عمق مغزمان بیرون بکشیم.
در نتیجه برای حل یک چنین اضطراب هایی نیاز است با خودمان ارتباط عمیق تری برقرار کنیم به این شکل که زمانهایی را با خودمان خلوت کنیم و در حالت دراز کشیده نفس های عمیق و کند بکشیم و با این جملات دلیل ترس ها و نگرانی هایمان را از نهان وجودمان بپرسیم.
"هرآنچه موجب ترس و نگرانی من می شود بر من آشکار می گردد"
این عبارت و یا عبارت های مشابه این را با این دیدگاه بیان کنید:
فرض کنید این پیام را داخل بطری شیشه ای ای می گذارید و بطری را به داخل دریا می اندازید با این امید که یک روزی دریا پاسخ شما بصورتی متفاوت خواهد داد.
به عبارت دیگر فکر نکنید در حال حرف زدن با خودتان هستید شما در حال ارسال پیام به فضایی در وجودتان هستید که قادر نیستید خودتان به آنجا بروید و رازهایش را کشف کنید شما از طریق ارسال و دریافت پیام به حقایقی پی خواهید برد که برای شما گره گشا خواهد بود.