جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
خواندن ۲ دقیقه·۳ سال پیش

تفکر کارگاهی و تفکر کارخانه‌ای

احتمالاً شما هم با خواندن عنوان این مقاله، فکر کنید که قرار است ما تفکر را به دو بخش خوب و بد تقسیم کنیم و درنهایت هم از شما بخواهیم تا دو دو تا چهارتایی کنید و ببینید جزو کدام دسته هستید و از آن‌جایی هم که سیستم عصبی ما زودتر از ما فکر می‌کند، از تهِ دل دوست دارید در لیست کسانی قرار بگیرید که تفکر کارخانه‌ای دارند.

این دو تفکر برای این ساخته نشده‌اند که معیار سنجش و ارزیابی باشند، بلکه دو «نوع» تفکر هستند برای افرادی که بیش‌تر با «ایده» سر و کار دارند. دست‌برقضا، تفکر کارگاهی، بر تفکر کارخانه‌ای اولویت دارد.

اگر شما از آن‌هایی هستید که روز و شب، هزاران ایده به ذهنتان می‌رسد و دائماً دغدغۀ پیاده‌سازی آن‌ها را دارید، پس این مقاله برای شما نوشته شده است، در غیر این‌صورت، دنبال معنای عمیقی برای این جور چیزها نباشید.

خیلی از آدم‌ها که ذهنشان همیشه درگیر ایده‌پردازی است، در مرحله‌ای از تفکر به دام می‌افتند که اصطلاحاً آن را تفکر کارخانه‌ای می‌گویند؛ یعنی قبل از این‌که نمونه‌ای از ایدۀ خام خود را تولید کرده باشند، می‌خواهند کارخانه‌ای راه بیاندازند برای تولید انبوه! حالا این تفکر هر چه می‌خواهد باشد؛ چه محصول فیزیکی و چه دیجیتالی. این تفکر، آدم را لای چرخ‌دنده‌های کارخانه‌ای که خودش راه انداخته، اسیر می‌کند؛ او دیگر نمی‌تواند برای حل مسائل و مشکلاتی که پیش‌بینی می‌کند، خود را توانمند ببیند. درنهایت، او می‌ماند و ایده‌ای که آن‌قدر پر و بالش داده تا جایی که دیگر نمی‌تواند دستش را به آن برساند.

ساده‌تر بگویم، گیر افتادن در تفکر کارخانه‌ای، همان چیزی است که باعث می‌شود تا ما نتوانیم ایده‌هایمان را عملی کنیم. در کارخانه، آدم‌ها برای همه‌چیز اتوماسیون ایجاد می‌کنند و می‌خواهند تا بدون این‌که موی لای درز چیزی برود، همه‌چیز را انجام دهند، اما این دقیقاً همان تفکر گمراه‌کننده و غلط است.

همان‌طور که دیگر الآن می‌دانید، در برابر تفکر کارخانه‌ای، تفکری هم داریم به اسم «کارگاهی»؛ یعنی ساخت دستی ایده‌ای که داریم. ما، تا وقتی که نتوانیم محصولی را «کارگاهی» تولید کنیم، هیچ‌وقت نمی‌توانیم به مرحلۀ ساخت ان در کارخانه با تولید انبوه برسیم؛ چون تا ایده‌ای به‌صورت دستی و کارگاهی تولید نشود، نمی‌توان به مراحل ساختش پی برد. هستۀ علمی هر ایده، دانشی است که از ساخت آن در کارگاهمان به دست می‌آید؛ یعنی دقیقاً همان‌ چیزی که زیربنای کارخانۀ محصولات شما خواهد بود.

پس به جای این‌که محصولتان را از ترس پیدا شدن رقیب، در اولین فرصت ممکن به بازار عرضه کنید، خودتان را از کارخانه‌ای که ساخته‌اید اخراج کنید و بروید دنبال راه‌اندازی کارگاه شخصی؛ این‌طوری، به دانشی دست پیدا خواهید کرد که با تکیه‌زدن بر آن، می‌توانید کارخانۀ بزرگ خودتان را مدیریت کنید.

تفکرروانکاویایدهذهنموفقیت
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید