ویرگول
ورودثبت نام
جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
جواد پاک سرشت | Javad Pakseresht
خواندن ۴ دقیقه·۳ سال پیش

هدف گذاری به سبک اتاق فرار

اگر بخواهیم لیستی از اهدافی تهیه کنیم که با ذوق و شوق نوشته‌ایم اما قدمی به سوی آن‌ها برنداشته‌ایم سر به فلک می‌زند و یادآوری آن‌ها فقط خودمان را شرمنده خودمان می‌کند.

البته به همین سادگی هم نبوده است که هدفی را تعیین کنیم اما هیچ کاری برای آن نکنیم بلکه سعی کرده‌ایم هر کاری از دست‌مان بر می‌آید انجام دهیم اما مهم نتیجه است و آن اینکه ما به بسیاری از اهدافمان نزدیک هم نشدیم.

البته سخن من با افرادی نیست که توانسته‌اند به موفقیت‌هایی دست پیدا کنند.

این مقاله مختص افرادی نوشته شده است که در تله هدف‌گذاری خودشان افتاده اند و قادر نیستند قدمی به سوی اهدافشان بردارند.

اگر بخواهیم افرادی که به این درد گرفتار هستند را از منظر روانشناسی بررسی کنیم باید بگوییم حل‌این مساله نیازمند روانکاوی است و به همت روانکاو و همکاری بیمار نیاز دارد تا بتوان ریشه های این مشکل را پیدا کرد.

اما صحبت ما در مورد بخشی از وجود انسان است که مربوط به اقدام می‌شود.

هرچند وجود انسان یک سیستم درهم تنیده است بطوریکه روان تاثیر مستقیمی بر فعالیت و حرکت فرد می‌گذارد اما در این مقاله می‌خواهیم آن قسمت از مغز را که ارتباط مستقیمی با حرکت دارد را بصورت دستی تحریک کنیم بطوریکه دست روان را از پشت ببندیم و علی رغم احساسات ناخوشایندی که داریم دست به اقدام بزنیم.

فرض کنید نا‌امید و افسرده هستید و از همه دنیا سیر شده‌اید و در سرتان را در چاه درونتان فرو برده‌اید و در گوشه اتاق با خودتان خلوت کرده‌اید در همین وضعیت به شما خبر می‌دهند که ماشین‌تان را دزدیده‌اند در همین زمان شما به اصطلاح از خودتان بیرون می‌آیید و با پلیس تماس می‌گیرید و راهی کلانتری می‌شوید و تا پیدا کردن دزد و رساندن او به سزای عمل زشتش از پا نمی‌نشینید.

اما اگر بجای این اتفاق بخواهید برای هدفی حرکت کنید هیچ حس و احساسی ندارید و حاضرید عطای دنیا را به لقایش ببخشید و هرچقدر هم با خودتان کلنجار می‌روید که بگونه‌ای خودتان را تحریک کنید تا برای رسیدن به این هدف تلاش کنید بی‌فایده است.

براستی چرا انسان تا این اندازه مبهم است مگر سیستم عصبی انسان چگونه کار می‌کند که بجای آنکه هوشمندانه رفتار کند، به نوعی احمقانه رفتار می‌کند به این معنی که آنجایی که باید تحریک شود و به ما برای رسیدن یک هدف قشنگ تلاش کند سنگ جلوی پای ما میاندازد.

از آنجایی که فرصت تشریح مکانیزم عملکرد انسان در این مقاله نیست و از طرفی علم من هم به همه وجود انسان مسلط نیست به ریشه‌های این موضوع نمی‌پردازیم و به سراغ تکنیک اتاق فرار می‌پردازیم.

نکته اول آنکه همه ما در تلاش هستیم تا برای حرکت به سمت هدف، از ابزار‌های تشویقی استفاده کنیم مثلا اینکه به خودمان می‌گوییم اگر به این هدف برسم فلان می‌شود اگر به این هدف برسم بهمان می‌شودم و... اما هیچ کدام از این ابزار‌های تشویقی موثر واقع نمی‌شوند.

نکته دوم: بعد از آنکه ابزار‌های تشویقی جواب ندادند به سراغ ابزار‌های تنبیهی می‌رویم به این معنی که شروع می‌کنیم به داستان سرایی کردن درباره مضرات نرسیدن به هدف در این هنگام در لاک پدر و مادر‌های قدیمی می‌رویم که برای آنکه فرزندشان را تربیت کنند از ابزار‌های تنبیهی استفاده می‌کردند مثلا اگر دکتر نشویم معتاد می‌شویم اگر درس نخوانیم کارتنخواب می‌شویم و....

این دو راه هر دو به بیراهه ‌می‌روند ونه تنها روی ما جواب نمی‌دهد بلکه روی هیچ فرد دیگری کار نخواهد کرد پس بهتر است از همین ابتدا قید این دو ابزار را بزنیم و آن را کنار بگذاریم.

در اینجا می‌خواهم به تکنیکی به نام اتاق فرار اشاره کنم که پایه و اساس آن "تهدید" است.

قبل از شرح آن لازم است توضیح مختصری درباره "تهدید" و "ابزارهای تنبیهی" داده شود و آن اینکه ابزار تنبیهی بیشتر جنبه کوبیدن شخصیت فرد را دارد و هیچ گاه در راستای هدف نیست و از آنجایی که یک مثال بی‌ربط است یعنی هیچ ارتباطی بین محرک و هدف وجود ندارد بی‌اثر است. اما تهدید فرد را در موقعیتی قرار می‌دهد که ارتباط کوتاه و مستقیمی بین اقدام و هدف برقرار می‌کند بطوریکه فرد بی‌مقدمه دست به اقدام می‌زند.

اگر مثال بالا را دوباره بخوانید خواهید دید آنچه باعث شد شمای افسرده را از خودتان بیرون بکشد و برای پیدا کردن دزد راهی کلانتی شوید یک تهدید بود.

حال اگر بتوانید خودتان را در موقعیتی ببینید که گویی در یک اتاق محبوس شده‌اید و تنها راه فرار از این اتاق رسیدن به هدف‌تان است آن موقع بدون آنکه بخواهید دایم به احساسات‌تان سرک بکشید که ببینید به شما اجازه اقدام می‌دهند یا نه فورا دست به اقدام خواهید زد.

مساله مهم آن است که زمان بگذارید و این حالت ذهنی را برای خودتان بوجود بیاورید. به عبارت بهتر باید هدفی انتخاب کنید که یک تهدید بزرگ را از شما دور کند.

مثلا فرض کنید به لحاظ مالی اوضاع خوبی ندارید و خانواده‌تان هم در شرایط خوب مالی نیستند حال بیایید اینگونه هدف‌گذاری کنید که اگر من تلاش نکنم تا درآمدم را افزایش بدهم نه تنها شاهد بدتر شدن اوضاع مالی خانواده‌ام باشم بلکه باید شاهد درگیر شدن خانواده‌ام در مسائل مالی باشم در نتیجه بهتر شدن اوضاع مالی شما باعث رضایت و رفاه بیشتر خانواده تان هم خواهد شد.

پس بخاطر داشته باشید که باید از یک تهدید برای انتخاب هدف استفاده کنید و مشخصه مهم این تهدید باید این باشد که ارتباط مستقیمی با هدفتان داشته باشد. نه اینکه خودتان را بترسانید این بدان معنی است که هر تهدیدی فایده ندارد چرا که قرار نیست شما خودتان را بترسانید و از موقعیتی که در آن هستید هم جا بخورید.

شما می‌بایست تهدیدی را انتخاب کنید که دفع آن دستیابی به هدف‌تان باشد.

اگر کمی هوشمندانه فکر کنید از این تکنیک برای رسیدن به هر هدفی می‌توانید استفاده کنید حال این هدف می‌خواهد کنکور باشد، رژیم غذایی باشد و یا تناسب اندام...

فرارهدف‌گذاریموفقیتتهدیدروانکاوی
شاید از این پست‌ها خوشتان بیاید