اواخر سال ۸۶ بود که از مُشاوره در فضای کنکور کارشناسی خسته شُدم. چند سالی را از فضای مُشاورهٔ درسی دور بودم و از ابتدای سال ۹۱ به فضای کنکور ارشد مُدیریت ورود کردم؛ و خوشحال بودم که امکان ارایه مُشاورههای حرفهای و علمی مُهیاست؛ که البته، دلخوشیام ماندگار نبود و روند نزولی کیفیت کتاب و داوطلب و مُدرس و مؤسسهها و امثالهم کلافهام کرد، و همین شد که یکی دو سالی فتیلهٔ کار را پایین کشیدم.
از پارسال نگاهم به کنکور دُکتری جلب شُد. اما، دست بهکار نخواهم شُد؛ چراکه، فضای کنکور دُکتری هم همانند فضای کنکور ارشدی خواهد شد که مدتهاست خراب شُده است.
چیزی که من درس میدهم، یادگیری است. یادگیری در دفترچههای کنکور فاقد تست است؛ و کنکوریجماعت فکر میکند فقط و فقط باید درباره چیزهایی بخواند و بداند که در دفترچه کنکور تست دارد؛ و تمرکز بر چیزهای دیگر اتلاف وقت است.
بارها و با بهانه و بیبهانه گفتهام که یادگیری یادگرفتنی است؛ و صِرف مطالعه و تستزنیهای مُکرر، دردی از داوطلبان دوا نخواهد کرد. نه اینکه گوشِ شنوا نباشد؛ و نه اینکه تمام راستهای عالم را من میگویم؛ اما، بیراه نمیگویم که یاد گرفتن، سبک و سیاق دارد؛ و سبک و سیاق یادگیری را باید بیاموزیم. همین!