زمانی شیفتهی شبکههای اجتماعی بودم. اما الان اصلا من رو ارضا نمیکنند. به دنبال دنیایی عمیقتر هستم. شاید در میان کتابها...
شبکههای اجتماعی دیگر کِیف نمیدهند. چون:
پس به جای توییت کردن، انتشار پستهای بیشتر در اینستاگرام و یا آپدیت کردن چند نوبته و روزانهی کانال تلگرام شخصیام، بیشتر کتاب میخوانم.
شما هم که درحال مطالعهی این مطلب هستید، از چکیده نویسیِ فستفودی ابتدای آن بسیار خوشتان آمده و اکنون یا مطلب را ترک میکنید؛ و یا میمانید چون کنجکاوید بخوانید چگونه به این نتیجه رسیدهام.
به هرکدام که با دقت بیشتری نگاه کنیم، از اینستاگرام بگیر تا توییتر، لینکدین، پینترست، فیسبوک( ِ خدا بیامرز) تا مسنجرهایی همانند تلگرام که در بخشیهایی شبکهی اجتماعی هم هستند. همهی اینها از ابتدا پایههای دنیایی سطحی را چیدهاند.
ما در اینستاگرام پست(عکس یا ویدیو) یا استوری منتشر میکنیم. اگر به ذات این سوشالمدیا متعهد باشیم، آن محتوا باید نقشی از لحظهای باشد که با بقیه به اشتراک میگذاریم. سادهتر اینکه
اینستاگرام ذات ثبت لحظات است. نوعی آلبوم بسیار زیبا که اول برای خودمان درستش میکنیم و بعد برای نشان دادن به دوستان آن را به اشتراک میگذاریم.
چیزی که در بین کاربران ایرانی(+آمار رسمی) کمتر مشاهده میشود!
مدت زیادی نیست که کاربران ایرانی به شکلی همگانیتر، با توییتر آشنا شدند.(+آمار رسمی) این شبکهاجتماعی مختص نوک زدن به اتفاقات است. از لوگوی آن نیز میتوانید مشاهده کنید.
در لحظه رخدادهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، ورزشی، هنری و صد البته شخصی را به دیگران اطلاع میدهیم.
بله! صرفاً اطلاع میدهیم.
برخی اطلاع دادنها با طنز و کنایه است. برخی دیگر ایهام دارند. و اغلب آنها ساده و شفاف منتشر میشوند.
ما در توییتر با سطحی نازک از اتفاقات، درسها، تجربهها و مطالب دیگر برخورد میکنیم.
تلگرام اساساً یک پیامرسان است!
اما بهواسطهی فکر باز و خلاق تیم آن، فضایی برای فعالیتهای گروهی و شبیه به شبکههای اجتماعی فراهم کرده است.
اما ذات این پیامرسان را که رساندن پیام است، فراموش نکنید.
کاربران در تلگرام به چند گروه تقسیم میشوند.(+آمار رسمی)
این اسمها را همین الان و بدون فکر زیاد انتخاب کردم. برای توضیح به مورد آخر تنها اشاره میکنم که افرادی را شامل میشود که محتوا را نمیخوانند و صرفاً دوست دارند فوروارد کنند!
واقعیت این است که تلگرام و دیگر دوستانش مارا مخاطبینی سطحینگر میکنند.
محمدرضا شعبانعلی مطلبی نوشته دربارهی مطالعهی چریکی که اگر پس از این نوشته نخوانید، ضرر کردید.
ما همگی مطالعهکنندگان چریکی بودیم، هستیم و خواهیم شد! مگر تغییر مسیر داده و خود را نجات دهیم!
هنگامی که با انبودهی از محتواهای نوک زده شده و سطحی مواجه شوید، در طول زمان سطحی بار میآیید.
مورد قابل توجه دیگر این است که خاصیت سطحی بودن محتوایی سبب میشود بتوان بغلی پرتر از آنها را هر روز در آغوش بگیریم.
وقتی محتواها در حد چند خط باشند، میتوان تعداد زیادتری از آنها را دنبال کرد.
ما روزانه تعداد زیادی کانال تلگرامی، صفحهی اینستاگرامی و اکانت توییتری دنبال میکنیم.
ما انبوهی از محتواهای سبک، سطحی و نوکزده شده را میخوانیم و آخر شب اندوختهی قابل توجهی نداریم.
شاخکهای دریافتکنندهی اطلاعات شما پذیرای محتواهای سطحی میشوند و محتواهای طولانی و عمیق را پس میزنند. به همین دلیل است که هیچکدام این روزها حوصلهی خواندن مقالات طولانی را نداریم و مدام به دنبال مطالب فستفودی کوتاه هستیم.
بیایید با هم به فضایی که در هرکدام درست کردهایم نگاهی بیاندازیم:
معنای از لحظه لذت واقعی بردن را فراموش کردهایم!
من در این دنیا دیگر خوشحال نیستم. دیگر نمیتوانم این سطحی بودن را تحمل کنم. در جستجوی دنیایی عمیقتر هستم. مدتی است که کتاب میخوانم. و کمتر(بسیار کمتر) در شبکههای اجتماعی سیر میکنم.
شروع کردنش به قدری سخت بود که گویی هنگام مطالعه، درونم آتیش میگرفت. از بس که تحمل تمرکز کردن روی یک مطلب برای مدت کافی را فراموش کرده بودم.
اما اوضاع فرق کرد!
با شروع مطالعه، عمیقتر شدم. انگار کتابها و عادت مطالعه من را فردی متمرکزتر و آرامتر کرده است.
حالا از مطالعهی مطالب طولانی خسته نمیشوم.
بلکه، مطالب سطحی و چکیده شدهی بیمنبع من را آزار میدهد.
کتابها ذهنم را به ریشهدواندن عادت دادهاند.
حالا به دنبال ریشهکردن مطالب در ناخودآگاهم هستم.
اینکه اگر یک مطلب جدید یادمیگیرم، تا زمانی که مطمئن نشدهام تهنشین حافظه شده باشد، آن را رها نمیکنم.
عجلهام برای عبور کمرنگ شده است.
خلاصه اینکه تازه با این دنیا آشنا شدهام و برای غرق شدن در آن(از جهت مثبت معنایی)، زمان نیاز دارم.
این کتابها را به شما پیشنهاد میکنم مطالعه کنید:
در شبکههای اجتماعی میتوانید با کلیک روی بنر زیر، به من نزدیکتر شوید: