لری ویلیامز یکی از معامله گرانی است که در سطح دنیا بسیار شناخته شده است اما متاسفانه در ایران افراد کمی او را می شناسند. وی تجربه بیش از ۵۰ سال معامله گری دارد. مایکل هادلستون، بنیانگذار سبک آی سی تی یکی از شاگردان اوست که همیشه هم دوستدار استادش بوده است. لری ویلیامز بیشتر زمانی به محبوبیت و معروفیت رسید که در مسابقات جهانی معامله گری توانست در طول یک سال ده هزار دلار را به بیش از یک میلیون دلار برساند و هنوز هم رکورد در دست اوست. سالها بعد دخترش نیز توانست در یک سال به بازدهی خوبی برسد. شاگردان او نیز چندین بار توانستند در این مسابقه مقام اول را کسب کنند. جالب است بدانید دختر او میشل ویلیامز یکی از بازیگران مطرحی است که شاید فیلم هایش را هم دیده باشید.
لری ویلیامز چندین کتاب در مورد معامله گری نوشته و یک اندیکاتور هم برای خودش دارد.
در این پست خلاصه مصاحبه ای از وی با برنامه Better System Trader را قرار داده ایم شاید بتوانید استفاده ببرید.
مجری: لری، خیلی ممنونم که به برنامه ما اومدی. می دونم خیلی از شنوندگان تو رو به خوبی می شناسن. اما میتونی برای شروع یگی چطوری وارد مارکت شدی؟
لری: اوه بله. سال ۱۹۶۲ بود که تو اخبار دیدم بازار سهام دچار صعود خوبی شده بود. از یکی از دوستام پرسیدم این یعنی چی؟ بهم گفت یعنی اگر دو روز پیش صد دلار سهام می خریدی الان صد دلار سود کرده بودی. شاید الان صد دلار کم باشه اما اون زمان واقعا زیاد بود، می تونستی با صد دلار یه ماشین بخری!
این توجه منو به خودش جلب کرد. نیازی نبود سر کار بری. رییسی چیزی هم نداشتی. از اون زمان با مارکت آشنا شدم.
مجری: لری یه جایی گفته بودی که روش معامله تاجرهای بزرگ با روش معامله تریدرهای خرده پا فرق داره. می تونی اینو بیشتر برامون توضیح بدی؟
لری: ببینید تریدرهای خرده پا همیشه وقتی قیمت بالا میره می خرند و وقتی قیمت می ریزه می فروشند. در حالیکه تاجرهای بزرگ دقیقا برعکس عمل می کنن. اگر مثالی بزنم بهتر متوجه می شی.
مثلا صنعت آبنبات سازی رو داریم که قیمت شکر براش خیلی مهم هست. وقتی قیمت شکر می ریزه تریدرهای خرده پا یا فروش می زنن یا اون مقادیری که خریده بودن رو تسویه می کنن. اما کسی که تو بیزینس آبنبات سازی هست اتفاقا قیمت هر چه بیشتر می ریزه بیشتر خرید می زنه، چون از اون سمت شکر براش ارزون می افته و میتونه سود بیشتری در صنعتش به جیب بزنه. پس، این وضعیت رو هم توی معاملات باید در نظر گرفت.
مجری: در مورد اندیکاتورها چه نظری داری؟
لری: همه اندیکاتورها، از جمله اندیکاتوری که خودم نوشتم، همه شون یک چیز رو میگن. استوکاستیک، آر اس آی و تمام اندیکاتورهای دیگه تقریبا همیشه یک چیز رو میگن. بنابراین میشه گفت اگر کسی بخواد چند تا اندیکاتور تو مانیتورش بندازه و همه شون رو پیگیری کنه احتمالا تمرکزش رو از دست میده. پس بهتره که اگر کسی از اندیکاتور استفاده می کنه تعداد اندیکاتورهاش رو پایین بیاره.
بعضی وقتها افرادی رو می بینم که پونزده تا اندیکاتور تو چارت شون دارن. پیش خودم می گم اینم یه بازنده ی دیگه است.
نکته دیگه در مورد اندیکاتورها این هست که باید هدفی از مشاهده شون داشته باشیم. این هدف میتونه شناسایی روند باشه، میتونه شناسایی چرخه های بازار باشه، میتونه شناسایی نواحی تجمع باشه. امروزه بیشتر افراد اصلا فکر نمی کنن که این اندیکاتور چی میخواد بگه.
مجری: نظرت در این مورد چیه که کسایی که از یک اندیکاتور استفاده می کنن سبک های متفاوتی برای معاملات دارن؟ آیا اصلا میشه از یک اندیکاتور، با سبک های متفاوتی برای معامله استفاده کرد؟
لری: آره و نه.
پسر من در مورد تریدرهای برنده و بازنده تحقیقات زیادی انجام داده و یک کتاب هم در این مورد نوشته. دو تا چیز در مورد تریدرهای برنده فهمیده. اول اینکه سبک معاملاتی هیچکدوم مثل هم نبوده. دوم اینکه همه اونها یه مدتی در معامله گری گم شدن تا زمانی که تونستن آخرش به سبکی برسن که با روحیات خودشون سازگار باشه.
به صورت کلی میشه گفت که شما بازار رو معامله نمی کنید، شما شخصیت خودتون رو معامله گری می کنید.
اگر الان کسی بگه می خوام به سبک لری ویلیامز معامله کنم، شاید اصلا سبک معاملاتی من با روحیات شخص سازگار نباشه. باید از تایم فریم ها ، ورودها و خروج ها و چیزهای دیگه ای که با روحیاتتون مناسب هست برای معاملات استفاده کنید.
مجری: پس منطقی هست سوال بعدی این رو بپرسم که چطوری این کار رو انجام بدیم؟ چطوری سبکی رو پیدا کنیم که با شخصیتمون سازگار باشه؟
لری: اگر بخوای اصولی پیش بری باید یه پروفایل شخصیتی برای خودت تهیه کنی.
مثال می زنم. من رو با کسی مقایسه کن که جوان هست و اوایل کارشه. من ۷۳ سالم هست. دیگه حوصله این رو ندارم که دی تریدر باشم. به اندازه زیادی هم توی حسابم پول دارم که نیازی به این کار نداشته باشم. اما کسی که تازه کار هست باید سبک زندگی خودش رو ببینه چطوریه. شما وقتی جوان هستی، سریعتر یاد می گیری، میتونی سریعتر در معاملات ورود و خروج بزنی، بهتر فکر می کنی.
یا مثلا تایم فریمی که می خوای کار کنی چیه؟
یا مثلا اگر توی استرالیا زندگی می کنی دیگه نمی تونی سشن نیویورک رو کار کنی، مگر اینکه زامبی باشی و شب ها هم بیدار بمونی!
این مسائل و موارد دیگه ای که به روحیاتت بستگی داره رو باید پیدا کنی تا بتونی مستقیما سبک مخصوص خودت رو پیدا کنی.
مجری: در مورد کف ها و سقف ها در بازار سهام چه نظری داری؟
لری: به نظر من در «بازار سهام» تفاوت خیلی زیادی بین نحوه تعیین کف ها و سقف ها وجود داره. خیلی از تکنیکال کارها فکر می کنن که سیگنال بای و سیگنال سل دقیقا مثل هم هستند؛ ولی در بازار سهام اینطوری نیست. سقف ها همیشه به خاطر مسائل فاندامنتالی ایجاد میشن و زمان زیادی هم طول می کشه تا شاهد یک سقف جدید در بازار سهام باشیم. در مقابل، اگر به کف ها دقت کنید می بینید که مارکت به صورت ناگهانی می ریزه و بیشتر مساله روانشناسی و ترس توده مردم هست که باعث به وجود آمدن کف ها میشه. تقریبا بیشتر کف ها رو می تونید با استفاده از تکنیکال به دست بیارید و شناسایی کنید. اما تا حالا نتونستم با استفاده از تکنیکال، سقف ها رو شناسایی کنم. پس معمولا سقف ها توسط فاندامنتال و کف ها توسط تکنیکال می تونند شناسایی بشن.
خیلی از فاندامنتالیست ها می گن که فلان سهم ریخته و از ارزش ذاتی خودش پایینتر هست بنابراین یه کف تشکیل داده شده، اما می بینیم که تا مدت های زیادی می تونیم سهم های پایینتر از ارزش ذاتی خودشون رو داشته باشیم و هیچی هم نشه. پس با فاندامنتال زیاد نمیشه روی شناسایی کف ها مانور داد.
ادامه در بخش دوم