این روزها احساس می کنم که مغزم داره من رو فریب می ده، شاید براتون عجیب باشه. اما از وقتی که بابت اتفاقات ناگوار خیلی ناراحت نمیشم از اخلاص، زلزله و مسائل سیاسی جامعهمون و.... فهمیدم یه چیزی عوض شده انگار چون قبلاً در مورد این موارد خیلی فکرم مشغول میشد و عملا نمیتونستم کارم رو حتی دنبال کنم.
اما چند وفتیه احساس می کنم مغزم با فریبکاری و دستکاری در خاطرات و رویدادها داره توجه من رو از اتفاقات اصلی دور می کنه و به جهتی میبره که خودش دوست داره.
مثلا وقتی اخبار اینستا رو دنبال می کنم سریع نبود ویپیان رو بهانه میکنه که نخوام اخبار رو دنبال کنم. یا اینکه ناخودآگاه تو گوشم هندزفری بزارم و غرق در آهنگ بشم تا نتونم صدای اطراف رو بشنوم.
یا اینکه مغزم به جای تمرکز به حوادث منفی سعی می کنه حواس من رو به مسائل دیگه پرت کنه تا شاید به خاطر اونا به مسائل ناگوار اطرافم بی تفاوت باشم. این موضوع برام خیلی جذاب شد و به فکرم رسید که در مورد مکانیزم دفاعی مغز در مورد فراموشی خاطرات فد و عادی جلوه دادن مسائل بیشتر مطالعه کنم و هر چی بیشتر می خوندم بیشتر برام موضوع جالب تر می شد.
این قابلیت در مغز ما اگر وجود نداشت همواره خاطرات بد گذشته در کنار ما بودن ومثل کنه می چسبیدن بهمون، همین که به راحتی می تونیم افرادی که در گذشته ما بودن رو فراموش کنیم و آدمهای جدیدی رو جایگزین کنیم هم بر میگرده به همین قابلیت جالب مغزمون.
یعنی مغز ما در هر حالت که هست دوست داره امید و درصد بقا رو افزایش بده تا مطمئن باشه افکار بد نمی تونن بقا مارو تو خطر بیندازند، مخصوصا زمانی که میبینه شرایط برای بقا مناسب هست تلاش می کنه این تلاش برای بقا رو حتی به تولید مثل هم بکشونه و هر چی توان داره به کار بگیره تا از بقا DNA مطمئن بشه.
اگر من دوست ندارم اخبار بد رو دنبال کنم و مرتب از حوادث بد و چیزهایی که ممکنه من رو از خوشحالی دور کنه دوری می کنم و می ترسیم نزدیکشون بشم اتفاقا به این معنی است که مغز و روان من سالم.
اگر مغز من این قابلیت رو نداشته باشه، من مرتب درگیر مسائل منفی و ناراحت کننده میشم و به افسردگی حاد مبتلا میشدم، برای همین اگر بخوام افسردگی نگیرم باید مطمﯨن باشم این کار مغز داره به درستی انجام میشه و از این فریب خوشحال باشم.
اما بعضی مواقع ممکنه آدم همه چیز رو خوب ببینه م از اون طرف بیفته، مثلاً هر کاری که دیگران باهاش می کنن سریع فراموش کنه و فقط جنبه مثبت اون رو ببینه و مورد سو استفاده اشخاصی قرار بگیره یا با آدمهایی دوست بشه که دارن ازش سو استفاده می کنن.
مغز ما توان مدیریت چالشها رو داره البته این کارایی مغز زمانی می خونه تر بهترین حالت باشه که همه هورمونهایی که مغز برای تنظیم حالات و احساسات ما نیاز داره تامین باشن، مثل سیتروئن یا دوپامین یا آدرنالین.
البته من نه روانشناسی و نه روانپزشک و اینهایی که مشتمل خلاصه چند روز تحقیقات خودم بوده که فقط خواستم باهتون به اشتراک بزارم و امیدوارم براتون مفید بوده باشه اما برای اطلاعات بیشتر و مستند هر توصیه میکنم خودتون هم منابع دست اول توی موضوع روانشناسی مخصوصا به زبان انگلیسی رو مطالعه کنید.