احتمالا این شعر (ضرب المثل) رو همه ما شنیده باشیم. اما به میزان کمی در زندگی شخصی و کاری خودمون این اصل رو پیاده سازی می کنیم. در بین فرنگی ها هم نقل قولی از بنجامین فرانکلین (یکی از پدران بنیانگذار ایالت متحده) هست با این مضمون: "صداقت، بهترین سیاست است."
Honesty is the best policy
Benjamin Franklin 1706-1790
اما آیا باید همیشه راست بگیم؟ آیا راست نگفتن معادل دروغ گفتنه؟ آیا حالت بینابینی وجود نداره که ضمن دروغ نگفتن، تمام حقیقت رو هم نگیم؟ و آیا اساسا این کار اخلاقیه؟
این یکی از بحث های پرچالش در طول تاریخ بوده. یک سر طیف معتقدند که باید راست (حق) را بگوییم حتی اگر به ضررمان باشد. (پیامبر اسلام) و در طرف دیگه فایده گراها معتقدند که اگر در مجموع گفتن دروغ به جای حقیقت، فایده بیشتری برای کل جهان (شامل خود فرد و تمامی افراد یا موجودات ذی نفع در موضوع) داشته باشد، دروغ گفتن غیراخلاقی نیست و بلکه به اخلاق نزدیکتر است.
اما غرض از نوشتن این متن فلسفیدن نیست. قصد بر اینه که ببینیم تو زندگی شخصی و کاری کجا میشه راست گفت، کجا باید راست گفت و آیا میشه دروغ گفت؟ از این جا به بعد نظر شخصی خودم رو بیان میکنم. برگردیم به سوالاتی که بالاتر برامون پیش اومده بود:
آیا همیشه باید راست بگیم؟ نه همیشه ولی بیشتر موارد.
وقتی کمی حالت بده و مادرت که در شهری دیگه زندگی میکنه، پشت تلفن میپرسه که چطوری؟ لزومی نداره بگی مامان از صبح یکم سردرد دارم. چون کاری از دست اون برنمیاد و شما هم احتمالا یا خود به خود و یا با خوردن قرص خوب بشید. (یا موارد مشابه) می تونی بگی خوبم مرسی !
وقتی درخواست مرخصی از مدیریت داری، لازم نیست حتما علت رو با جزئیات توضیح بدی. قصد داری یه قرار مهم شخصی داشته باشی و مجبوری در ساعت کاری به این قرار برسی. در این وضعیت شاید گفتن این موضوع دلیل قانع کننده ای برای مدیر نباشه. میتونی به صورت کلی بگی که یه کار شخصی داری که باید حتما انجامش بدی !
یادمون نره مواردی مثل دو مورد بالا خیلی کم پیش میان و قرار نیست راست نگفتن به رفتار تکراری و در مرحله بعدی عادت برای ما تبدیل بشه. فقط جایی که چاره ای نداریم. دقت کنیم که واقعا گاهی گفتن دروغ مصلحتی میتونه خیلی بهتر کار بکنه.
آیا راست نگفتن معادل دروغ گفتنه؟ بازم نه. هرگز !
یه وضعیتی داریم بین راست و دروغ گفتن و اون اینه که اصلا چیزی نگیم. لزومی نداره در مورد همه چیز اظهار نظر کنیم. اگر در محل کار با همکارت دچار تنش جزئی میشی، لازم نیست به همسرت بگی و برای اون هم حساسیت و نگرانی ایجاد کنی. لازم نیست A تا Z زندگی کاری رو برای همسر یا نامزد یا پارتنرت بگی. لازم نیست تمام اجزای رابطه عاطفی و جنسی خودت و پارتنرت رو برای همکارت توضیح بدی. آقا جان تا جایی که لازم نیست زبان به کام بگیر و چیزی نگو !!! تا جایی که ازت سوال میکنند راست بگو، اما خودت رو تو موقعیتی قرار نده که داده اضافی به کسی بدی که بعدا برات مشکل ساز بشه.
وقتی مشتری از شما تخفیف میخواد، لازم نیست بگی اتفاقا این تخفیف رو به 10 تا مشتری دیگه هم دادم. لازم نیست تا از فرایندهای درونی تولید کالا یا سرویس شما نپرسیده، بهش داده اضافی بدی که اون بین مجبور بشی چهارتا دروغ هم اضافه کنی تا جذاب تر بشه.
اما باز هم راست بگیم. صداقت بهترین سیاسته.
سوای از موارد کم تکرار بالا، سعی کنید تا میتونید راست بگید. اگر امروز به هردلیلی نمیتونید با دوست دختر/پسرتون بیرون برید، صادقانه علت رو توضیح بدید. هرقدر هم که علت پیش پا افتاده باشه. حتی اگر کم حوصله هستید، لازم نیست تمام خانواده خودتتون رو مریض جلوه بدید و بگید امروز باید بیمارستان باشید. هم راست بگید و هم هزینه صداقت رو برای طرف مقابلتون کمینه کنید.
اگر مشتری از شما ناراضی بود، سعی کنید اول اشتباه خودتون رو بپذیرید و بعد تا حد امکان که به پرایوسی شرکت لطمه نزنه، علت رو توضیح بدید. هیچ اشکالی نداره وقتی برق شرکت شما قطع شده بوده، به مشتری بگید که بابت قطعی برق بوده که 2 ساعت کارش به تاخیر افتاده.
اگر از یه حدی بیشتر دروغ بگیم، عادت می کنیم. آدمها روزانه 1.65 دروغ میگن. اگه دروغ به عادت براتون تبدیل بشه، دیگه ناخودآگاه دروغ میگید، حتی وقتی که راست گفتن براتون هزینه ای نداشته باشه.
در آخر توجهتون رو به این دیالوگ راهگشا از سریال چرنوبیل جلب میکنم.
Every lie we tell incurs a debt to the truth. Sooner or later, that debt is paid.
هر دروغی که میگیم یه بدهی به حقیقته! ولی دیر یا زود باید این بدهی پرداخت بشه.