همواره، دستاوردهای کنش جامعه آکادمی در تلاش برای گام های محکمِ دانش آموختگانِ، حوزه ی علوم انسانی و علوم اجتماعی در راستای «نوسازی درون زا» و توسعه ی کاربردی در میدان فرهنگ و هنر معاصر کشور است. این مسیر دستخوش توفیق هایی اجباری از منابع «تجربه زیسته» در زمینه های آموزش های نهادینه، از دریچه ی جامعه شناسی و تمامی علوم و شاخه های نظری،به موازات توسعه گسترده «متمرکز بر دانش» و یا خارج از یادگیری معتبر و ناب در حوزه ی فرهنگ و هنر صورت می گیرد.
موسسات و مراکز تحقیقاتی اکنونِ کشور، پیوندی اجتناب ناپذیر با پژوهش و بررسی های ناب و نوآورانه دارد.
اما حاصل تحصیل این پژوهش های پراکندهِ فعالان و دانش پژوهان حیطه ی فرهنگ و علوم انسانی پاسخگوی کنجکاوی های شخصی و آشنا ساختن بیشتر علاقمندان در نوسازی و فعالیت گسترده برای ایده پردازی و تفحص مورد نظر را با راهکاری نو فراهم نساخته است.
اولین تحول در «توسعه ی درون زا » برای تغییر تدریجی الگوسازی و حل مشکل کاربردی سازی در استفاده از مدیریت نیروی انسانی در حیطه ی فرهنگ و هنر نوعی "مدیریت نسل دوم "بر پایه ی "مدیریت دانش" است. راهی پر چالش تا دانشجویان مراکز آکادمی و دانشگاهی به تدریج با آگاهی و پیش فرض های سازنده و چه با ضربه های محکم به تنه یِ درخت کجِ "عدمِ تحقیقات دانش محور" ، آن ها را تبدیل به افرادی مصرفی از تولیدات نظری و عملی خارج از کشور نساخته و «مصرف گرایی ایده» راهی برای ایجاد فضای تولید محتوا در عرصه ی علم و فرهنگ کشور قرار نگیرد.
با توجه به چشم اندازی که در تولید دانش و محتوا دنبال می شود، دیدگاه «روش پژوهش» و «تحقیق» خود را بر اساس و آشنایی نهادهای فوق ،با انواع «نیاز» و پس از آن «خلاقیت» در روند شکل گیری «ایده و پژوهش» بسیار حائز اهمیت می داند.«نیاز» به مجموعه ای از اعمالی گفته می شود که از یک انسان در زمان و مکانی خاص و در شرایطی خاص دارای امکان منطقی یا غیر منطقی باشد.
با توجه به نیازهای روانی، اجتماعی و .... روشن است که انسان تا زمانی می تواند به گونه های منطقی فکر کند و رفتار نماید، که تابع نیازهای مختلف است پس با شناخت از نیازها می تواند وارد بحث های علوم انسانی و علوم اجتماعی و تعاریف آنها شود و با شناخت آنها چه نیاز به امر پژوهش ،در اینجا گزینه نیاز در نوع هدف مدیریت دانش معنا پیدا می کند.
نیاز به «خودیابی» در امر پژوهش های علمی در حد بالایی از هدف محسوب می شود و همان طور، نیاز در نهادها به امنیت و امتیازِ آموزش و همراهی پژوهشگران در رده دوم ضرورت تمرکز بر نوآوری ناب «متمرکز بر دانش» به عنوان ساختار درست مدیریت نسل دوم و شناسایی محقق های در حال تحصیل مورد اهمیت است. پس امروزه در جامعه های به سر می بریم که به سمت آینده پژوهی ،پیش می رود و باید از تبدیل سوژه های مختلف به خلق تزهای متفاوت هیچ ابایی نداشت. بلکه این موارد لازمه زندگی امروز و جامعه ی فرهنگی و هنر است و نیاز است از جنبه های خیال پردازانه صرف رها شویم و در مسیر سایر امور دانش محور در جایگاهی کاربردی حرکت کنیم .
رابطه دانش پژوهی و در حوزه ی فرهنگ و هنر که در این اطلاعات را به جامعه هدف می رساند به عنوان جنبههای مهم در ارتباط شناسی و تبلیغات قوی بین مطالعات میان رشته ای است و مهمترین نقطه ی هر ساختاری در تعریف و شکل دهی، هدف و اجرا و چشم اندازها خوانش می شود و به این گونه در ناگفته های تعاریف قرار دارد. از جمله: اندازه ی گروه، بخش اقتصادی، موسسه ی غیرانتفاعی، سرمایه گذاری شخصی یا دولتی.
حال ارزش تعامل با مخاطبین و نیروی انسانی علمی کشور به شدت با فعالیت هایی که به ساختن استراتژی خاصی با عنوان «گروه نوآور درون سازمانی» خوانده میشود مواجهه خواهد شد. این تعامل نوعی «محصول» برای اجرای آکادمیک فرآیند «یادگیری معتبر» به وسیله متخصصین و اساتید علوم انسانی و علوم اجتماعی محسوب می شود. ارزشگذاری این نوآوری ارائه ی چشم انداز و هدایت جدیدی از استراتژی «رفتار درون سازمانی» و «آموزشی» برای دانشجویان و علاقمند به تولید محتوایِ ناب و پژوهش را فراهم خواهد ساخت.
ما در رنسانس نوآوری قرار داریم؛ اما نیاز به نظمِ مدیریت دانش مشهود است تا با کمک آن بتوانیم به بهترین شکل از فرصت های کارآفرینی برای بازسازی مشاغل مرتبط با فرهنگ و هنر یه صورت روزآمد که بر اساس نتیجه های پژوهش های دغدغه مند به دست خواهد آمد، استفاده کنیم.