تصویر این نوشته، مربوط به پرده عمودی نصب شده در یکی از دفترهای کاری است، که فرادرس در آنها فعالیت میکند. این دفتر را، سال ۱۳۹۱ اجاره کردیم و همان موقع، به یک نصاب پرده گفتیم، که بیاید و یک پرده حائل را، نصب کند. من بیرون از دفتر بودم و وقتی که عصر به دفتر برگشتم و نتیجه را دیدم، واقعا متعجب شدم. پس از چندین بار بدقولی، نصاب محترم آمده بود، و این نتیجه کارش بود. به وضوح خط نصب پرده، عمود بر دیوار نیست و منظره ناخوشایندی را ایجاد کرده است.
پس از چندین بار مکالمه تلفنی، که ایشان کلا موضوع کج بودن را رد میکرد، بالاخره راضی شد که بیاید و بازدید کند. آمد و دید؛ در همان ابتدا گفت، این که کج نیست. بعد از بحثهای طولانی، بالاخره راضی شد که کج است. اما حرفی زد، که ناراحتی من، بیشتر هم شد. گفت: «آقا شما هم خیلی حساس هستید. عمود نیست که نیست. هواپیما نیست که. قرار نیست که پرواز کند». اما من به ایشان گفتم: «دقیقا به دلیل همین نگاه است که ما هیچ گاه نمیتوانیم یک هواپیمای واقعی در این کشور بسازیم. شما یکی از دلایل این موضوع هستید».
البته ایشان از من ناراحت شد و گفت: «چه ربطی دارد؟ چرا من دلیل این موضوع باشم؟ مگر یک پرده چه قدر موثر است؟». اما من، باز هم معتقدم، ایشان و هر کسی که مثل ایشان فکر میکند و اعتباری برای کارش قائل نیست، نهایتا بزرگترین مشکل را برای خودش و جامعه ایجاد میکند. بزرگترین عقبماندگیها و البته پیشرفتها، از همین کارهای کوچک شروع میشوند.
ایشان یک پرده عمودی در دفتر کار بزرگترین پروژه آموزش آنلاین ایران نصب کرده است، که آن هم کج است. قرار بود، ایشان سهمی در فرادرس داشته باشد و یکی از آجرهای سختافزار این سیستم را ایشان بچیند؛ که درست نچید. شاید یکی از مهمترین پرده عمودیهایی بود که میتوانست در کل عمرش نصب کند. قطعا، اگر ایشان مسئول سفت کردن یک پیچ از یک پل معلق یا یک هواپیمای پیشرفته باشد، آنجا هم، این کج سلیقگی را از خود به یادگار خواهد گذاشت. کارهای کوچکمان را، و البته خودمان را، دست کم نگیریم.