دوست دارید چه باشید؟
اشتباه نکنید منظورم شغل شما نیست.
تصور کنید هنوز بدنیا نیامدید.
فرشته ای بلند بلند سوالات را می خواند، اما با وجود توضیحات در ارواح آدمی درک صحیحی وجود ندارد.
ارواح آدم که تمام ارزشش بر اساس تجربه و آموزش است وجود ندارد. این ارواح در لحظه به ساده ترین روش تصمیم گیری می کنند.
آیا دوست دارید پسر باشید و هر روز مثل خروس جنگی زخمی و خاکی به خانه برگردید چون حرف زور را قبول ندارید و عقب نشینی نشانه ضعف در جنس شماست؟
آیا دوست دارید شکارچی و گرگ و روباه قصه باشید در مقابل دخترها که همیشه ماهی، غزال و گنجشک کوچک داستان باشند؟!
آیا دوست دارید والدین کادو کم ارزش تر برایتان بخرند ولی برای خواهرتان طلا و کادوی باارزش بخرند ولی شما حتی اعتراضی نکنید؟!
آیا دوست دارید همه جا با خشونت و عصبانیت با شما رفتار شود، چون اعتقاد بر این است بیشتر خلاف ها کار همجنسان شماست؟ بعبارتی پسر بودن مساوی خلافکار بود یا خلافکار شدن
دوست دارید هفت خوان را هر بار طی کنید تا پدر دختر به خواستگاری شما جواب رد ندهد ولی باز موفق نشوید و تازه سربازی نرفتن و بی پولیتان را بر سرتان بکوبند؟!
آیا دوست دارید پسر باشید و به سربازی بروید و انواع توهین و سختی را به جان بخرید و بعد از سربازی عشقتان را در لباس عروسی با دیگری ببینید؟ و تازه از بعد از دانشگاه و سربازی بی پول و ننگ جامعه شوید و روزی هزار بار از طرف والدین با پسر یکی از فامیل مقایسه شوید؟
آیا دوست دارید پسر باشید، تا در جنگها همیشه کشته یا اسیر شوید و بخاطر زندگی کوتاه و دردناکی که داشته اید بر سنگ قبرتان بنویسند سرباز شجاع میهن.
آیا دوست دارید پدر باشید و خسته و خُرد و خاکشیر از سر کار برگردید؟
آیا دوست دارید کارت بانکی و خروس جنگی، هیتلر و غیره تصور شوید؟!
آیا دوست دارید مرد مجردی باشید ولی به پسر فلانی که یک زن مهربان و دلسوز با چند بچه ی شیرین دار، حسادت کنید؟!
آیا دوست دارید روزی هزاربار بخاطر تورم و کمی درآمد از طرف همسرتان سرکوفت بخورید و با باجناقِ دلال و البته کلاهبردارتان مقایسه شوید؟!
آیا دوست دارید بخاطر اقساط مهریه به زندان بروید و در آنجا بپوسید؟!
آیا دوست دارید مرد مجردی بمانید و در پیری در تنهایی، بسختی زندگی کنید و هیچ دختر یا پسری نداشته باشید که آبی به دستتان بدهد و با محبت مراقب شما باشد.
مسلما دوست ندارید.
" دخخخخخختر؟!!!
ببینید عزیزانم، متاسفانه آیندتون از الان مثل یه کابوس سیاهه، بروید به بخش دخترها "
این را فرشته ی مسئولِ تفکیک می گوید و دسته ای از رواح را به بخش دخترها می فرستد.
و ادامه سوالات را برای باقی ارواحی که هنوز تصمیم نگرفته اند، می خواند
آیا دوست آیا دوست دارید دختر باشید همیشه زیر ذره بین باشید و بدون اجازه والدین حتی آب ننوشید؟!
آیا دوست دارید دختر باشید همیشه در آرزوی خواستگار بسوزید؟ ولی دختر بی هنر فامیلتان بخاطر پول پدرش برای خواستگارهایش آزمون برگزار کند ؟!
آیا دوست دارید دختر باشید همیشه با حسادت و اذیت از سوی همجنسانتان مواجه شوید؟!
آیا دوست دارید مادر خانه دار باشید و از دست بچه ها و بشور و بپز خسته شوید؟
آیا دوست دارید، در شستن ظرفها، آشپزی ، جارو کردن و... مانند کوزت کار کنید و بجای تشکر از شما، از کارتان ایراد بگیرند؟! مثلا چرا ظرفها لک دارد، چرا اینجا را خوب گردگیری نکردی؟ چرا غذا شور شده؟
آیا دوست دارید شما را عروسک و یا مادر ترزا و ضعیف و ناتوان تصور کنند؟!
آیا دوست دارید زن مستقلی بشوید ولی هر شب تنها در خانه گریه کنید و به دختر فلانی که شوهر خوب و مهربانی، با چند بچه ی شیرین دار، حسادت کنید.
آیا دوست دارید زن مستقلی بشوید و در پیری در تنهایی بسختی زندگی کنید و هیچ دختر یا پسری نداشته باشید که آبی به دستتان بدهد و با محبت مراقب شما باشد.
آیا دوست دارید زن مستقلی بشوید ولی در پیری از روی بوی جنازه ایتان بفهمند مدتها پیش در تنهایی مرده اید.
مسلما دوست ندارید.
" پسسسسسر؟!!!
خاک توی سَرِ بدبختتان با این فرم پر کردنتان بروید به بخش پسرها "
این را فرشته ی مسئولِ تفکیک می گوید و دسته ای از رواح را به بخش پسرها می فرستد.
یک روح از میان تعدادی که جواب نداده اند میپرسد نمی شود هیچ کدام نباشیم؟
و فرشته در حالی که بغض دارد خفه اش می کند بسختی می گوید، نه عزیزم